eitaa logo
قهرمانشهر
342 دنبال‌کننده
315 عکس
172 ویدیو
1 فایل
قهرمانشهر رسانه حسینیه هنر کرمانشاه ما در اینجا از کرمانشاه، برای تمام ایران🇮🇷 می‌گوییم ارتباط با ادمین @ghahremanshahr
مشاهده در ایتا
دانلود
❇️ آقاسیدرضی 1️⃣ پرده اول: در بیطریه با نشسته‌ایم و پرت و پلا می‌گوییم و قاه‌قاه می‌خندیم. گوشی اصغر زنگ می‌خورد. خنده بر لبش خشک می‌شود و مثل فنر از جا می پرد: اوه اوه آقاسید دارد می آید. یالا بجنبید. همه جا را مرتب کنید. با خودم می گویم این سید دیگر کیست که اصغر با این استیل و گنگ و همه‌ی لات‌بازی‌هایش این طور از او حساب می برد. نیم ساعت بعد سید از قاب درب وارد می شود. خوش‌وبشی می‌کند و مستقیم سروقت انبارها می رود و یکی یکی چک می کند و گه‌گهداری هم بر سر اصغر غر می زند. "حاج اقا من خرتم، من نوکرتم، به روی چشمم شما حالا زیاد حرص نخور" از زبان اصغر نمی افتد. آن قدر می گوید تا گره از ابروهای سید وا می شود و می خندد. کار  که تمام می شود، اصغر به صرف چای دعوتمان می کند. برای من چای می ریزد و برای خودش مَتّه. بی آن که نگاه کنم سید چه می خورد می گویم آخر سگ مَتّه می خورد؟ اصغر گوش تا گوش قرمز می شود و با گوشه‌ی چشم به سید اشاره می کند. من بی‌آن‌که حالیم شود منظورش چیست رو به سید می‌کنم و می‌پرسم نه حاج آقا شما بگو سگ مته می‌خورد؟! سید اما همان‌طور که استکان مته را سر می‌کشد از ته دل می خندد و خجالتش می ماند برای من. 2️⃣ پرده دوم: چند سال بعد ساعت چهار صبح است و سر موضوعی روی پلکان پرواز دمشق-تهران از کوره در می روم و با یکی از نیروهای تشریفات به کل کل می افتیم. می گوید دستور سید است. بی آن که بدانم منظورش کدام سید است، می گویم هر کسی می خواهد باشد. در تاریکی باند فرودگاه صدای آشنایی از داخل تاریکی باند فرودگاه داد می زند که مجال این حرف ها نیست. زودتر سوار شو که هواپیما باید سریع‌تر پرواز کند. همین طور هم چند ساعت تاخیر داشته ایم. من اما از سر غرور و خیره‌سری به دنده لج افتاده ام و ول‌کن ماجرا نیستم. نهایتا دعوا تا جایی بالا می‌گیرد که چند نفر من را کشان‌کشان می برند و چند نفر مرد ناشناس را. بر سر هم هوار می کشیم اما هیچ یک عقب نمی نشینیم. تازه بالا که می آیم، یکی می آید می گوید این چه کاری بود کردی؟  چه‌طور جرات کردی با سیدرضی این‌گونه صحبت کنی؟ بدنم یخ می زند. نه از روی ترس که از سر حیا. فارغ از این که حق با من بود یا سید، اگر من قدرت او را داشتم، معرکه را با یک گلوله تمام می کردم دیگر. جای بحثی نمی گذاشتم. تا وقتی زور هست، منطق و گفت‌گو چرا؟ ادامه دارد... 🖌 منبع: کانال تلگرامی منبثات @Monbathat 📱 تلگرام | ایتا | بله | اینستاگرام | یوتیوب | آپارات