eitaa logo
قهرمانشهر
344 دنبال‌کننده
316 عکس
176 ویدیو
1 فایل
قهرمانشهر رسانه حسینیه هنر کرمانشاه ما در اینجا از کرمانشاه، برای تمام ایران🇮🇷 می‌گوییم ارتباط با ادمین @ghahremanshahr
مشاهده در ایتا
دانلود
⭕️ فردوسی کرمانشاه میرزا احمد الهامی کرمانشاهی شاعر آیینی ملقب به «فردوسى حسینى» و متخلص به «الهامی»، اصالتاً بهبهانى، زادگاه تویسرکان و محل سکونت وى در کرمانشاه بوده است. وی پدر شاعر معروف ابوالقاسم لاهوتی است و مهمترین اثرش منظومهٔ چهار خیابان باغ فردوس یا شاهدنامه است که در قالب مثنوی و بر وزن و طرز شاهنامهٔ فردوسی در شرح وقایع کربلا سروده شده است. سرایش این منظومه طی ۷ سال از سال ۱۲۹۵ هجری قمری تا ۱۳۰۲ هجری قمری طول کشیده است. فردوسی حسینی زادهٔ ۱۲۶۴ هجری قمری در تویسرکان بود. وی همه زندگی خود را در کرمانشاه گذراند. در نهایت وی در سال ۱۳۲۵ چشم از جهان فرو بست. 📲 @ghahrmanshahr
ورود به کربلا روز دوم منتسب به ورود کاروان اباعبدالله الحسین به کربلا: از آن شد پیاده شه حق پرست به زین دگر باره‌گی بر نشست چو این دید شاه پیمبر نژاد به یاران فرخنده آواز داد که این بوالعجب جای را چیست نام؟ یکی داد پاسخ چنین با امام بود غاضریات این سرزمین کز آن باره ی شاه شد سهمگین بفرمود فرزند خیر البشر که این دشت را هست نام دگر برآورد گوینده چون نی‌نوا که باشد دگر نام او نینوا شه راز دان باز گفتا بدو گرش نام دیگر بود بازگو هم او گفت:ای شاه اهل ولا بود نام این سرزمین کربلا شهنشاه فرمود اگر کربلا است مرامنزل محنت و ابتلا است همان وادی سوک وماتم بود همان جای رنج دمادم بود همانجا که از کین شمر شریر شود زینب بی برادر اسیر زمین غم وپهنه ی ابتلا ست دراو تربت پاک اهل ولاست شاعر : فردوسی حسینی 📲 @ghahrmanshahr
🏴 ام‌کلثوم بنت الحسین روز سوم منتسب به حضرت ام‌کلثوم بنت الحسین (حضرت رقیه) نیارم بگویم چه ویرانه‌ای چه پرسوک جایی و غمخانه‌ای ستم ها که برآل احمد(ص) گذشت درآن تنگ ویرانه از حد گذشت نه فرشی درآن خانه نه بستری نه سقفی درآن مانده و نه دری نبود اندر آن خانه جز درد و داغ نه نان و نه آب و نه فرش و چراغ رقیه درآن غم فزا خانه مرد به سوی پدر از جهان رخت برد ✍ شاعر : فردوسی کرمانشاه پی‌نوشت : محمد بن طلحه شافعی در کتاب "مَطالِبُ السَؤول فی مَناقِب آلِ الرَّسول(ص)" آورده است که نام دختر چهارم امام حسین(ع) رقیه و کنیه او ام‌کلثوم است. 📲 @ghahrmanshahr
🏴 یاران روز چهارم منتسب به یاران حضرت اباعبدالله الحسین (حضرت حر) به میدان رفتن حر نبرد آزمون و برگشتن به خدمت امام علیه السلام پس از نزد آن داده جان بازگشت روان سوی شاه سرافراز گشت به پای تکاور نهادش جبین بگفت: «ای خداوند دنیا و دین تودانی پسر کشته راتاب نیست نخواهد پس ازمرگ فرزند زیست نخستین منت بستم ای شاه راه من آوردمت سوی این رزمگاه همی خواهم آزاد سازی مرا دل ازهر غمی شاد سازی مرا که اول شهید رکابت شوم ز سر داده گان جنابت شوم دلم مشکن‌ای تاجور شهریار نبرد سپه را به من واگذار » به رخ چشم مهرش شهنشه گشاد پس آنگاه دستوری جنگ داد سپهبد چو دید آن سپه را از دور چو شیری که چشم افکند سوی گور به ایشان خروشید و از خشم گفت که ای لشگر شوم با دیو جفت سپهدار حر ریاحی منم که سر پنجه با شیر گردون زنم منم مرد مهمان نواز عرب به مردانگی یکه تاز عرب زآب دم تیغ من زیر گرد بگردد بسی آسیای نبرد وزان نامجوتر نبینی سوار که باشد سنان مرا پایدار سرنیزه ام جان ستاند همی دم تیغ من سر فشاند همی اگرهست مردی بیاید به جنگ ببیند که چونم بود تیغ و چنگ بدو گفت بن سعد:کای نامجوی برو با جوان ریاحی بگوی که از ما چرا روی برتافتی؟ چه دیدی که آن سوی بشتافتی؟ بیامد به حر دلاور بگفت: کت اندرز من باید اکنون شنفت تو بودی یلی بخرد و هوشیار شدی با عدوی یزید از چه یار؟ بدو گفت: کای زشت نا پاکخوی فرو بندلختی دم از گفتگوی ستمگر یزید بداندیش کیست؟ عبیدالله شوم بد گیش کیست؟ چه مرداست بن سعد پتیاره زاد که نام و نشانش به گیتی مباد ✍ شاعر: فردوسی کرمانشاه 📲 @ghahrmanshahr
🏴 عبدالله بن حسن روز پنجم منتسب به حضرت عبدالله بن حسن کنون رزم عبدالله بن حسن بباید شنودن ز گفتار من دلاور چو فرخ نیاکان خویش سرافراز مانند پاکان خویش بر شاه دین با دلی دردناک چمان گشت و بنهاد رخ رابه خاک زبوسه زمین را گهر ریز کرد زمو خاک را عنبر آمیز کرد به شه گفت:« کای داور تاجدار ز پیغمبر و مرتضی یادگار به مایی تو همچون پدر مهربان پرستار و غمخوار روز و شبان به سرخاک پای تو دیهیم ماست یکی بنگر ای داور دادراست بفرمای تا من شوم پیش جنگ جهان را کنم بر بد اندیش تنگ به کار آورم دست وتیغ یلی به یاد آورم کارزار علی (ع) از آن پس که سازم فدای تو سر کنم شاد از خود روان پدر همان بهترای پادشاه زمن که ما چند تن زاده‌گان حسن (ع) ز اعمام و عم زاده‌گان پیشتر ببازیم در یاری شاه سر شما از پدر یادگار من اید شکیب دل بی قرار من اید مرا دیده بینا ز روی شماست کمند دلم تار موی شماست یتیمم دلم مشکن ای داد راست شکستن دل بی پدر کی رواست» شهنشه چو دید آنهمه زاری اش زبان چربی وخوب گفتاری اش درآغوش بگرفت وبنواختش چو جان از بر خود روان ساخت شاعر: فردوسی کرمانشاه 📲 @ghahrmanshahr#
🏴‌ شیرین‌تر از عسل روز ششم محرم منتسب به حضرت قاسم(ع) تن خرد او بهر شوی جوان چو آب بقا در سیاهی نهان حسن (ع) کوکه گرید بدو زار زار چو بیند ورا کشته در کارزار زن و مرد آل پیمبر تمام گرفتند زاری بر آن تشنه کام به یک ره همه بانوان بانوا بگفتند کای کشته ی نینوا نمانیم بی تو دمی زنده شاد رود خاک هستی جهان را به باد جوانا چرا زار خفتی چنین یکی دیده بگشا و برما ببین که مارا ز مرگت چه آمد به سر زنان موی کن کودکان مویه گر پریزاد سرپنجه ی آن سوار؟ که زد بر تو شمشیر در کارزار؟ حسن (ع) چون به محشر نهد پای پیش زخونت کند سرخ رخسار خویش بدان خون بلزند سکان عرش کند غازه یزدانش بر چهر فرش جهانا پس از کشته داماد شاه نتابد دگر درتو خورشید و ماه نه دامادی آید سو ی حجله باز نه شادان عروسی خرامد به ناز نه دست نگاری نگارین شود نه بیننده چشمی جهان بین شود نیارم نوشتن دگر ای شگفت به سرپنجه ام خامه آتش گرفت 📲 @ghahrmanshahr
🏴 یا باب‌الحوائج یا علی اصغر روز هفتم محرم منتسب به حضرت علی اصغر بدان بال و پر بسته مرغ حرم علی اصغر آماج تیر ستم که برخاک افتاده درآفتاب ز گوری که از بهر وی کنده باب برون آمد آمن در یکتا زکان مگر از پی‌باره‌ی مشرکان دوید و چو گوهر زخاکش ربود همی لب بر آن نای چاکش بسود بزد بوسه بر لعل بی آب او همان نرگس رفته در خواب او همی گفت: کای ناز دار پدر سپرده روان درکنار پدر تو را بود گهواره آغوش من تنت بود زینب برو دوش من که از من نمودت بدین گونه دور؟ که بی تو شود جایم آغوش گور؟ الا ای نوآموز مرغ چمن نداری نوا از چه رو همچو من؟ مگر شد گلوگاهت آماج تیر کز اینسان خموش آمدی از صفیر؟ چه سان بر پریدی توزین آسیان؟ که بد دست تو بسته ی پرنیان؟ تو از وی به قنداقه ای بسته دست شگفتا از این بند، دستت نخست نداری دگر زاری از بهر شیر مگر شیر خوردی ز پستان تیر ز بی آبی ات نیست دیگر گله که سیرابی از ناوک حرمله به میدان تو نه اسب کین تاختی نه بردشمنی تیری انداختی چرا کشته گشتی به تیر ستم؟ بگریم از این درد تا زنده ام دریغا از آن لعل چون غنچه تنگ که بشکفت چون گل زباد خدنگ دریغا از آن نرگس نیم مست که بر وی ز باد اجل پرده بست ز افغان آن مرغ باغ امام برآمد فغان ز آل خیرالانام شاعر: فردوسی کرمانشاه 📲 @ghahrmanshahr
🏴 جوان بنی هاشم روز هشتم محرم منتسب به حضرت علی اکبر چو رزم سپهبد به پایان رسید سخن باید از رزم اکبر شنید برا ای دل از سینه وقت غم است به هش باش هنگامه ی ماتم است یکی خطبه آغازم ایدون به درد بنالم ازین گنبد گرد گرد که یک لحظه بر کام نیکان نگشت بدان را همی نیک بد سر گذشت چه زلفان مشگین چه چشمان مست چه لب های میگون صهبا پرست بسی تن به زیر زمین گشته خاک به پاکیزه گی بهتر از جان پاک کجا یوسف و آن دلارا جمال که از خوبرویان نبودش همال شد از دوری اش چشم یعقوب کور به بر درکشیدش زلیخای گور کجا احمد مرسل آن جان پاک که برعرش رفتی چو بر روی خاک کجا مرتضی صاحب انما که ذاتش بسودی به ذات خدا کجا مجتبی نور چشم بتول که بر دوش خود می‌نهادش رسول کجا آن جوانان هاشم نژاد که درکربلا رفت جانشان به باد سراسر جهان چشم ایشان بدوخت شگفتا دلش چون بدیشان بسوخت به ویژه جوان شه تشنه کام علی اکبر آن شبه خیرالانام که چون او جوانی ز مادر نزاد به دیدار زیبا و روشن نهاد جوانان پس از مرگ این نوجوان ممانید دلشاد و آسوده جان به رعنا جوانی اگر بگذرید از آن گهر زیبا به یاد آورید چو شاخ گل تازه جنبد زباد ز سرو قد اکبر آرید زیاد خداوند هر آشکار و نهان اگر جز جهان بقا وین جهان طرازد هزاران جهان دگر چو اکبر نیارد جوان دگر شاعر: فردوسی کرمانشاه 📲 @ghahrmanshahr
🏴 بردار روز نهم محرم منتسب به حضرت ابوالفضل بگفتا که ای شاه یزدانشناس به پروردگار جهان مرسپاس که دادم به راهت سرو جان پاک نبردم من این آرزو را به خاک دم آخرینم رسیدی به سر تن از بوی تو یافت جانی دگر کنون گر رسد مرگ من باک نیست که انجام هر زنده جز خاک نیست سه خواهش مرا هست ای شهریار زراه کرم سوی من گوش دار نخستین بود تا روانم به تن مبر سوی خیمه تن چاک من که از کودکان توام شرمسار ز ناوردن آب شیرین گوار دوم آنکه درماتم من منال مکن گریه اندر بر بدسگال چو گریی تو بدخواه خندان شود به کین خواستن تیز دندان شود سیم آنکه گفتی که از همرهان نماند درین روز کس زنده جان مگر سید الساجدین پور من که باشد پس از تو امام زمن ازین درچو رفتی به سوی حرم چنین کن سفارش بدان محترم که چون جای گیری به یثرب دیار رها گشتی از پیچش روزگار ز عمت دو کودک بود درسرای به جا مانده دل خسته و غمفزای تو آن نورسان را پرستار باش زهر بد به گیتی نگهدار باش یتیم اند مشکن دل زارشان پدروار بنگر به دیدارشان به گفتار او شه بنالید سخت فرو ریخت خون از مژه لخت لخت سترداز رخ و چشم او خون و خاک ببوسیدش آن چهره ی تابناک جوان دیده بر روی شه برگشاد کشیدآه واندر برش جان بداد خنک دوستداری که در پای یار چو جان داد یار آردش در کنار شاعر: فردوسی کرمانشاه 📲 @ghahrmanshahr
🏴 اباعبدالله روز دهم محرم منتسب به حضرت اباعبدالله نوحه ملائکه در وصف امام حسین(ع) بگفتند: کای داور دادرس که فریاد رس نیست غیر از تو کس تویی آنکه گیری جزا را تو سخت همی بینی این مردم تیره بخت چه سازند با پور پیغمبرت کجا رفت آن سختی کیفرت؟ از این سخت تر ظلم و بیداد نیست تو دانی مکافات این کار چیست؟ به فرخ سروشان عرش برین ندا آمد از سوی جان آفرین که بر ذروه ی عرش من بنگرید ببینید آن را که بایست دید بدیدند درعرش کز سوی راست یکی شاه در پیش یزدان به پاست نماز آورد در بر کردگار پدید از رخش نور پروردگار بفرمود یزدان که این تاجور بود قائم آل خیرالبشر (ص) به شمشیر این شاه کاستاده است ز بهر بدان کیفر آماده است نمودم من از قتل یحیای پاک گروهی کشن از یهودیان هلاک هم ایدون به خون گرامی حسین (ع) به شمشیر این خسرو عالمین ز نسل امیه بر آرم دمار از ایشان کشم هفت بیور هزار سروشان چو از راز آگه شدند ثنا خوان آن دادگر شه شدند وز آنسوی بر خاک افتاد شاه ز آهش شدی روی اختر سیاه روان گشت برخاک، خون تنش چو فواره از حلقه ی جوشنش ✍ شاعر: فردوسی کرمانشاه 📲 @ghahrmanshahr