eitaa logo
غیرتی ها : اخلاق خانواده ، همسرداری و آرامش
3.6هزار دنبال‌کننده
2.1هزار عکس
2.8هزار ویدیو
19 فایل
کانال های جذاب : فیلم و کارتون @kartoon_film سینمایی و سریال @film_sinamaee محتوای تربیت کودک @amoomolla چیستان و معما @moaama_chistan شعر و سرود @sorood_sher داستان و رمان @dastan_o_roman تبلیغ ارزان @tabligh_amoo آدمین و مسئول تبلیغ و تبادل @dezfoool
مشاهده در ایتا
دانلود
6.9M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
ح ح: نوشته بود : اینکه من چادری ام بخاطر اعتقادمه بخاطر حکومت اسلامی نیست پاسخ چیست؟!! 🇮🇷@ghairat
🌹 یکی از مواردی که باعث میشه یه مرد همسرش روتحسین کنه , قدرت معنوی بالای خانمه 👈این قدرت معنوی؛هم باعث آرامش خودتون میشه و هم طوری میشید که باعث آرامش بیشتر همسرتون میشید. 🍃🌹@ghairat
❣ در حالی که مردان مشتاق ارتباط جنسی خوب هستند 🌹زنان مشتاق رفتاری عاشقانه هستند. رفتارهای عاشقانه در هر جایی تأثیری جادویی بر زنان دارد. دریافت کارت ، شاخه ای گل و هدایای کوچک؛ شب های مهتابی؛ تصمیماتی فی البداهه؛ و بیرون غذا خوردن همگی معنای احساس عاشقانه می دهد. ❤️@ghairat ❤️
این را فراموش نکنید که زنها تا لحظه مرگشان هم منتظر نوازش و محبت هستند و همواره از شما توقع محبت دارند. اگر یک زن شاد میخواهی به همسرت محبت کن 💞@ghairat 💞
📗 داستان کوتاه راه رشد 📓 خاطره_واقعی 🌹 یک روز ، 🌹 خدمت آیت‌ الله بهجت رفته بودم . 🌹 به ایشان گفتم : 🌼 راهی به ما نشان دهید تا آدم شویم. 🌹 آقای بهجت فرمودند : 🌼 نمازتان را اول وقت بخوانید! 🌹 در دلم گفتم : 🌼 انگار حاج آقا ما را تحویل نگرفت . 🌼 ما که خودمان داریم نماز اول وقت می‌خوانیم 🌹 یک‌ سال از آن ماجرا گذشت . 🌹 قرار بود 🌹 دوباره خدمت آقای بهجت برسم . 🌹 در راه به خودم گفتم : 🌼 این دفعه باید از آقا سوال کنم ، 🌼 اگر بخواهم به همه‌ جا برسم ، 🌼 و یا به مقام عالیه برسم 🌼 چه راهی را معرفی می‌کند ؟ 🌹 همراه با جمعی از دوستان ، 🌹 وارد جلسه آقای بهجت شدم . 🌹 ایشان داشتند سخنرانی می‌کردند . 🌹 ما هم سلام کردیم و نشستیم . 🌹 ناگهان ایشان وسط صحبت هایشان ، 🌹 فرمودند : 🌼 بعضی‌ها پیش ما می‌گویند 🌼 چکار کنیم تا آدم شویم 🌼 و رشد پیدا کنیم ؟ 🌼 به ایشان می‌گوییم 🌼 نماز اول وقت بخوانید . 🌼 می‌روند و پیش خودشان می‌گویند 🌼 حاج آقا ما را تحویل نگرفت ! 🌼 دوباره سال بعد می‌ آیند ، 🌼 و می گویند دوباره از حاج آقا بپرسیم 🌼 که چه باید بکنیم ؟ 🌼 اما همان حرف بنده را ، 🌼 دقیق گوش نکردند و رعایت نکردند ، 🌼 حالا دوباره می‌خواهند 🌼 همان سؤال را از ما بکنند ! 🌼 بابا جان ! جواب همان است . 🌼 نمازتان را اول وقت بخوانید . 🌹 خیلی جا خوردم 🌹 انگار آقای بهجت ، 🌹 ذهن مرا می خواند 🌹 من دیگر هیچ حرفی نزدم . 🌹 تا چند روز ، 🌹 در مورد حرف های ایشان ، 🌹 فکر می کردم . 🌹 سپس به این نتیجه رسیدم 🌹 که آقای بهجت راست می‌گفتند . 🌹 من برخی از نمازهایم را ، 🌹 به وقتش نمی‌خواندم . 🌹 از همان روز شروع کردم 🌹 و نمازم را اول وقت خواندم . 🌹 سالها بعد ، عالم بزرگی شدم 🌹 کم‌کم به جاهایی رسیدم 🌹 که همیشه دلم می‌خواست 🌹 و حتی فوق تصورم بود . 🇮🇷 @ghairat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🕊صبح شد و روز آغاز شد 🩵پنجره‌ای رو به خدا باز شد 🕊مرغ دلت را برهان از قفس 🩵لحظه‌ٔ روحانیِ پرواز شد 🕊سلام 🩵صبح زیبای 🕊بهاریتون بخیر و شادی 🩵امروزتون 🕊توام با عشق و خوشبختی 💞@ghairat 💞
5.42M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎬 «از این نوع شیعه‌ها نباش!» 👤 استاد ⁉️ امروز مشکل اول شیعیان چیه؟ 🔅 ما باید به خدا و امام زمان تضمین بدیم که بعد از ظهور دچار غرور نمی‌شیم... سلام وعده ی تضمین شده ی خدا, مهدی جانم 💚 دنیا چیز با ارزشے ندارد براے اینکه صبح‌ها به امیدش برخیزے من تنها به امید سلام و خدمت به شما هر روز چشم باز می کنم کاش خدمتم خالصانه باشد أللَّھُـمَ عجـّل لِوَلیِڪْ ألْـفَـرَج ☀️ @ghairat
AUD-20220517-WA0008.mp3
4.11M
حتما گوش بدید و عمل کنید الحمدالله اللهم بارک لمولانا صاحب الزمان عجل‌الله‌تعالی‌فرجه‌الشریف @ghairat
💜💜 باقری: : هرکس کوچکترین قدمی در راه و بردارد شامل دعاهای من میشود 🔴اگر فرزند آوری از سن ‌تان گذشت و یا شرایط جسمی و .. برای فرزند اوری نیست؛ در راه ترویج و تبلیغ فرزندآوری و یا همراهی با زوج جوان قدم بردارین ⬇️ به دمی یا قدمی یا قلمی یا درهمی 🌸@ghairat 🌸
📙 داستان کوتاه شهید غیرت 🌹 جمعه ، ساعت نُه و نیم شب بود 🌹 آقا حمید خوش غیرت ، 🌹 دنبال دخترش آوا رفت . 🌹 آوا خانه رفیقش بود . 🌹 آقا حمید ، به فلکه سه گوش رسید 🌹 ناگهان متوجه می شود 🌹 که سه پسر اراذل اوباش ، 🌹 افتاده اند به جان دوتا دختر . 🌹 اراذل اوباش ، مزاحم دختران شدند 🌹 به دختران چنگ می اندازند 🌹 مچ دختران را ، 🌹 به زور می گیرند و می کشند 🌹 پسران اراذل ، 🌹 می خواهند دو دختر را ، 🌹 به زور داخل ماشین ببرند 🌹 اما دختران ، خود را عقب می کشند 🌹 و اراذل همچنان وحشیانه ، 🌹 دختران را می کشیدند . 🌹 آقا حمید ، از دیدن این صحنه ها ، 🌹 غیرتی می شود 🌹 و برای نجات دختران ، 🌹 به آن طرف خیابان می رود . 🌹 با خودش می گفت : 🌹 این دختران و هر دختری ، 🌹 مثل دختر من آوا هستند . 🌹 حتی اگر بی حجاب باشند . 🌹 همه دختران ایران و مسلمان ، 🌹 ناموس من هستند و برام مقدسند 🌹 حمید خوش غیرت ، 🌹 پا توی پیاده رو می گذارد . 🌹 اول به آرامی با اراذل حرف می زند 🌹 آنها را نصیحت می کند 🌹 اما انگار آنها ول کن نبودند ، 🌹 دختران هم از ترس اراذل ، 🌹 به خود می لرزیدند . 🌹 سپس حمید داد زد : 🌼 آنها را ول کنید چه کارشان دارید ؟!  🌼 مگر خودتان ناموس ندارید ؟! 🌹 ناگهان یکی از پسران اراذل ، 🌹 پیراهن سیاه خود را بالا می زند 🌹 و چاقویی را از کمرش بیرون می آورد 🌹 آقا حمید با غیرت ، 🌹 با لگد به طرف اراذل می رود 🌹 پسرک با چاقویش ، 🌹 به سینه آقا حمید می زند 🌹 پسر بدجنس دوم نیز ، 🌹 به پشت آقا حمید می رود . 🌹 حمید یک لگد دیگر ، 🌹 به پسر جلویی می زند . 🌹 و پسر دوم ، از عقب ، 🌹 چاقویش را ، تند تند ، 🌹 به پشت آقا حمید فرو می کند 🌹 پسر اول ، باز از جلو ، 🌹 چاقو را در سینه حمید می زند 🌹 پسر سوم هم ، 🌹 ایستاده است فقط نگاه می کند . 🌹 دختری که ماسک زده ، 🌹 می گوید او را نزنید . 🌹 چاقوها ، از جلو و عقب ، 🌹 توی بدن آقا حمید می روند . 🌹 حمید نمی تواند نفر عقب را بزند . 🌹 او را محاصره کرده بودند 🌹 حمید با دست خالی ، 🌹 گاهی لگد می زد و گاهی مشت . 🌹 و آن اراذل بدجنس ، 🌹 ناجوانمردانه ، 🌹 به حمید چاقو می زدند . 🌹 دو مرد رهگذر سر رسیدند . 🌹 اراذل اوباش ، 🌹 می ترسند و فرار می کنند 🌹 حمید دستش را ، 🌹 روی سینه اش می گذارد . 🌹 پیراهن حمید ، از جلو عقب ، 🌹 خونی شد . 🌹 خیلی درد می کشید . 🌹 از درد به خود می پیچید . 🌹 می خواهد ماشین بگیرد 🌹 تا به بیمارستان برود 🌹 اما گیج شده بود 🌹 همه جا برای او تیره و تار شده بود 🌹 یک موتوری می رسد . 🌹 حمید را که می بیند سوارش می کند . 🌹 پیراهن حمید ، پرخون تر شده بود . 🌹 موتور سوار ، بیشتر گاز می دهد 🌹 سر چهار راه دادگستری ، 🌹 یک نفر سرش را ، 🌹 از ماشین بیرون می آورد 🌹 و به موتورسوار می گوید : 🌼 آقا این دوستت تلوتلو میخورد . 🌹 موتورسوار ، می خواست 🌹 حمید را درست کند 🌹 اما ناگهان ، 🌹 حمید روی آسفالت می افتد 🌹 ترافیک می شود . 🌹 مردم او را دوره می کنند . 🌹 اما حمید به سختی نفس می کشید 🌹 دخترش آوا ، از بازی خسته شده بود 🌹 نشسته است و ثانیه می شمارد 🌹 تا پدرش حمید زود بیاید 🌹 و او را به خانه ببرد 🌹 اما از بابا حمید خبری نیست . 🌹 آوا شماره خانه را می‌ گیرد 🌹 و با مامان می گوید : 🌼 مامان جون ! چرا بابا نیومده ؟! 🌹 یک نفر زنگ می زند به ۱۱۵ 🌹 اورژانس به چهارراه آمد 🌹 اما حمید ، توی کما رفته بود . 🌹 آوا و مادرش ، نگران حمید شدند . 🌹 ساعت یازده شب ، 🌹 از فرمانداری ، 🌹 به همسر حمید ، زنگ می زنند 🌹 و با لحنی ناراحت می گویند : 🌼 آقای شما با کسی خصومت دارد ؟ 🌹 همسر حمید می گوید : 🌼 نه چرا می پرسید ؟ 🌼 یعنی دوباره به خاطر امر به معروف 🌼 کاری کرده ؟ 🌹 گفتند : 🌼 متاسفانه آقا حمید شهید شده . 🌹 چند روز بعد ، 🌹 آوا به مادرش گفت : 🌼 مامان ! بابا کجاست ؟! 📚 @dastan_o_roman 🇮🇷 @amoomolla
💗 گاهی هم نه برای طمع خودمون 💗 نه برای ازدیاد نعمت 💗 نه از روی ترس 💗 نه از روی عادت 💗 نه برای دل خودمان 💗 تنها برای خــــدا ... 💗 بگوییم : خدایا شکرت 🇮🇷 @ghairat