#دست_از_طلب_ندارم_۵۳
به سمتش دویدیم. سیم گیر کرد به لبهی چادرم. زینب درش آورد ولی سوراخ شد. کلافه تکتم را صدا زدم. پریسا شانهام را گرفت:«ولش کن.. بذار تو حال خودش باشه. بعد خوب میشه»
دستش را از شانهام برداشتم:«باید ازش عذرخواهی کنی»
اخمهای پریسا توی هم رفت:«هرگز.. باید بفهمه عشقش اشتباست»
گفتم:« به من و تو چه ربطی داره که طرف عاشقه؟»
پوزخند زد:«وقتی طرف حسابش یه مرد چهل سالهی زندار باشه چی؟»
وا رفتم. نگاه کردم به زینب. زینب به مسیری که تکتم میرفت زل زد. طاهره گفت:«همچینم عاشق و واله شده که عقلش پریده.»
پرسیدم:«خود یارو هم میدونه؟»
پریسا پوزخند دیگری زد:«خود بی همه چیزش به این نخ داده.. ولی نه حاضره بگیرتش نه زنشو طلاق بده»
طاهره سرش را تکان داد:«خیلی خره»
صدای زینب لرزید:«حالا هر چی.. اگه شما رفیقشین باید اشتباهشو با مهربونی بهش بگین نه با بردن آبروش»
آهی کشیدم:«بنظرتون الان راضیه رازشو به ما گفتین؟»
پریسا دستها را در هوا تکان داد:«ما هر کاری از دستمون بر میومده کردیم ولی این خره. نمیفهمه. اگه به شما گفتیم بخاطر این بود که دیگه هی براش ترانه نخونین این بره تو هپروت »
صدای خندههای آشنایی از پشت سرمان شنیدم. بی هوا برگشتم. استاد و چند پسر داشتند به طرفمان میآمدند. دلم میخواست من جای آن سه نفر بودم.
تمرکزم بهم ریخت. از یک طرف ترسیده بودم ما را در اینجا ببیند از طرف دیگر دلم میخواست این اتفاق بیفتد. پریسا نطقش کور شد.طاهره لب گزید:«وای بدبخت شدیم. الان ما رو میبینن.» مثل سوسک پیفپاف خورده دور خودشان چرخیدند ولی من تمام توجهم به تصنیف خواندن استاد بود.
نفس عمیقی کشیدم و چادرم را مرتب کردم. به طرفشان برگشتم. او دستها را کرده بود توی جیب شلوار جین. روی تیشرت سفیدش یک پیراهن چهارخانه قرمز پوشیده بود با دکمههای باز. زینب سقلمه زد:«الان آبرومون میره»
گردن صاف کردم:«نمیره»
به سمتشان قدم برداشتم. زینب هم ناچار کنارم راه افتاد. استاد اخم شیرینی کرد و دست از خواندن کشید:«بهههه ببین کیا اینجان»
اگر سرم را پایین نمیانداختم نیش تا بناگوش باز شدهام آبرویم را میبرد.. روبهروی هم ایستادیم. سر به زیر سلام کردیم. دستها را از جیب درآورد:« تا رسیدم سراغتونو از خانم ذکایی گرفتم. گفت اصلا یه جا بند نمیشید»
به زور لبخندم را جمع کردم:« ما که جایی نمیریم.. تو همین اردوگاهیم»
کمی به طرفمان خم شد:«ولی اینجا برای شما ورود ممنوعه دختر خوب!»
دوباره سرمان پایین افتاد. طاهره و پریسا سریع فلنگ را بستند.
استاد گفت:« خانما! راه و بلدید؟»
ادامه در کامنت زیر👇🏻
https://www.instagram.com/p/Ca2Pe_yI9jA/?utm_medium=share_sheet
مجله قلمــداران
#دست_از_طلب_ندارم_۵۳ به سمتش دویدیم. سیم گیر کرد به لبهی چادرم. زینب درش آورد ولی سوراخ شد. کلافه ت
پیج رسمی خانم مقیمی در اینستا😍😍
سلام شبتون بخیر
طاعات و عباداتتون قبول
الحمدلله در سال ۱۴۰۰ با کمک شما توانستیم فعالیت های خیلی خوبی در حوزه های مختلف انجام بدیم
که در پست بعدی گزارش جامع و کاملی تقدیم نگاه شما عزیزان میکنم
بسم الله
💚👇🏻 #دستیدرمه 👇🏻💚
دست اول 💚 :
https://eitaa.com/ghalamdaaran/20696
#داستانمهسا😍👆🏻
نویسنده اینجا منتظرته 👇🏻😊🌹
https://eitaa.com/joinchat/1483931790C2120adb800
"خرید کتاب مثل نهنگ نفس تازه می کنم اثر معصومه امیر زاده نشر کتابستان معرفت - کتابستان" https://ketabestan.net/product/%d9%85%d8%ab%d9%84-%d9%86%d9%87%d9%86%da%af-%d9%86%d9%81%d8%b3-%d8%aa%d8%a7%d8%b2%d9%87-%d9%85%db%8c-%da%a9%d9%86%d9%85/
#برشی_از_به_جان_او
#ف_مقیمی
#به_زودی
میخواستم برایش شاخ و شانه بکشم ولی گفتم ول کن! بغلش میکنم. گوشیام از آن سر هال دارد زنگ میخورد. تقلا میکند از زیر دستم بیرون بیاید ولی خودش هم میداند با پنجاه کیلو وزن حریف هیکل من نمیشود.
حالا که بغلش کردهام میفهمم خودش میلرزد. کلیپسش را در میآورم و پرت میکنم پشت اوپن. موهای بازش را توی دستم میگیرم:«آخه لامصب چته تو؟ چرا اینجوری میکنی؟»
سینهام خیس میشود. موهایش را نوازش میکنم.
سرش را به زور عقب میبرد:« بسه.. ولم کن»
بیشتر به خودم میچسبانمش:«کجا ولت کنم؟ تو مال خودمی.. زنمی»
دوباره صدای زنگ گوشی بلند میشود.
زل میزند توی چشمهام! زهر خندهاش تا مغز استخوانم را میسوزاند:« زنتم؟ ما شبیه زن و شوهراییم؟ تو اصلاً به من دست میزنی؟»
گوشهی پلکم بالا میپرد:«پ الان دارم چه گهی میخورم؟ فوتت میکنم؟»
https://eitaa.com/joinchat/453312565Cad8008b0ac
مجله قلمــداران
#برشی_از_به_جان_او #ف_مقیمی #به_زودی میخواستم برایش شاخ و شانه بکشم ولی گفتم ول کن! بغلش میکنم. گ
سلام به همگی
اینم بنر داستانی که قولش رو بهتون داده بودم.
داستانی در مورد اعتیاد جنسی!
اگر کسی رو میشناسید که این داستان براش مفیده معرفی کنید.
اگر هم کسی فکر میکنه این داستان مناسبش نیست نخونه.
انشاءالله اول تیر داستان بارگزاری میشه.
#ف_مقیمی
در مورد این بنر چند نکته بگم
لطفاً فقط افرادی که قصد ثبت نام دارند به پی وی ادمین برن. پی وی ادمین پر از متن افرادیه که خودشون رو علاقمند و مشتاق به نویسندگی معرفی کردند ولی بعد که راجع به متن و ثبت نامشون صحبت میکنیم میرن و خبری نمیدن.
باور کنید من و ادمین وقتمون پر تر از اونیه که بخوایم مطلب و متن تک تک افرادی رو که صرفا برای تفنن سراغمون میان رو مطالعه کنیم.
2. لطفاً عکس بنر رو دانلود کنید و متن داخل پوستر رو بخونید.🤦 بیشتر سوالات شما داخل خود پوستر هست.
3.کسانی که برای پرداخت شهریه مشکل دارند به پی وی ادمین پیام بدن تا در لیست اعضای تخفیفی قرار بگیرند.
4. اگر در مورد کیفیت دورهها مردد هستید کافیست با افرادی که در دورهی قبلی شرکت کردند یک گپ و گفتی داشته باشید.
5. هدف ما از برگزاری این دوره، تربیت نویسندگان اخلاق گرا و توانمند هست تا در جهت جهاد تبین قدمی برداریم. به خاطر همین نسبت به باقی کارگاهها مبلغ شهریه رو کم گذاشتیم تا اکثریت بتونند استفاده کنند.
سلام روزتون بخیر
اعیادتونم مبارک
امروز داشتم این متن رو میخوندم
ناخودآگاه حین خواندن این متن یاد شما ها افتادم 👇👇👇
گاهی اوقات فکر کردن به بعضیها…
ناخودآگاه لبخندی روی لبانت مینشاند…
دوست دارم این لبخندهای بیگاه و آن بعضیها را
امیدوارم زندگیتون پر باشه از این بعضی ها 😍
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#رکعت_هشتم
#برگزیده
خواننده و آهنگساز: علی اکبر قلیچ
شعر: قاسم صرافان
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
واکنش من و کسانی که برگزیده خوندن
سلام عزیزای دل؟
خوبید؟
خوشید؟
میگم اینجا کسی از عرقیات هیوا استفاده کرده؟
من این سری سفارش دادم برام بیارن
عطرشون عالیه
خصوصا بهارنارنجش
اگه دوست داشتید سفارش بدید
مجله قلمــداران
سلام عزیزای دل؟ خوبید؟ خوشید؟ میگم اینجا کسی از عرقیات هیوا استفاده کرده؟ من این سری سفارش دادم برا
یه وقت فکر نکنید دارم تبلیغ میکنما
والله اینطور نیست
فقط از اینهمه کیفیت و قیمت مناسبش به وجد اومدم
دلم میخواد شما هم امتحانش کنید.
هدایت شده از فروشگاه مجازی هیوا
موجودی عرقیات خالص و تازه هیوا😍😍
گلاب ۵۰ هزارتومان
عرق بیدمشک ۲۵ هزار تومان
عرق بهارنارنج ۲۵ هزارتومان
عرق طارونه ۲۲ هزار تومان
عرق نسترن ۲۵ هزار تومان
عرق شاطره ۱۷ هزار تومان
عرق خارشتر ۱۷ هزارتومان
عرق کاسنی ۱۷هزارتومان
عرقیات هیوا بهترین گزینه برای روزهای گرم سال👌🥰
مجله قلمــداران
موجودی عرقیات خالص و تازه هیوا😍😍 گلاب ۵۰ هزارتومان عرق بیدمشک ۲۵ هزار توما
این موجودی عرقیاتشه
البته باقی محصولاتشونم عالیه
اگر کسی قصد خرید داره حتما با ادمینش تماس بگیره
نکته جالب دیگه در مورد این فروشگاه اینه که شما بعد از تحویل جنس پول واریز می کنی
و اگه به هر دلیلی از کیفیت راضی نبودید میتونید جنس و مرجوع کنید و پولتون رو پس بگیرید
خب چی از این قشنگ تر؟
خوشم میاد از کسب حلال و لاکچریشون
باز نیای بگی اینا همه تبلیغه
مدیون من میشیها
من صادقانه از مرغوبیت جنسی که خریدم برات گفتم
باقیش با خودت
میتونی امتحان کنی و اگه دیدی مرغوب نیست پس بدی!
#ف_مقیمی
بچه ها این خبر بدم بهتون که فروشگاه هیوا محصولات جدید شارژ کرده و حساابی ترکونده😍😍
محصولاتی مثل آویشن شیرازی😍
رب گوجه😍
روغن ارده کنجد😍
و کلییی عرقیات تازه مثل گلاب وبهارنارنج شیراز و محصول ویژه نخلستان های جنوب عرق طارونه 😍🌴
💫✳️همونطور که میدونید تمام محصولات این فروشگاه خالص و ارگانیک و با سود کم به فروش میرسه☺️💫
🌿با خرید از هیوا از اشتغال خانواده های نیازمند حمایت میکنید🌿
👌🏻حتما یه سر به فروشگاهشون بزنید👇👇
🔷 ایتا
https://eitaa.com/joinchat/3836739600C2fd22c690c
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
این چرا تموم شد؟؟؟😞😞😞