eitaa logo
مجله قلمــداران
5.2هزار دنبال‌کننده
1.4هزار عکس
302 ویدیو
10 فایل
این کانال متعلق به چهار یار هم‌قلم است! کپی یا اشتراک‌گذاری آثار، شرعا حرام‌ است. #به‌جان‌او به قلم ف_مقیمی راه ارتباطی @moghimstory ادمین تبادل و‌تبلیغ @Gh_mmm
مشاهده در ایتا
دانلود
. . می‌گویند ابراهیم.. سید ابراهیم رئیسی.. رئیس جمهورِ شهید.. ابدی.. خستگی ناپذیر.. گل ها را روی عکست‌ پر‌پر می‌کنم‌ و می‌گویم:« ولی تو تا همیشه برای من‌ تداعی‌گرِ امیرکبیری! ابراهیمِ کبیر دوران!» به آن روزها فکر می‌کنم‌‌ و بغضم می‌ترکد. همان روزهایی که پای صندوق، اسمَت را نوشتم‌‌ و از این‌که برنده‌ی انتخابات شدی در پوست خودم نمی‌گنجیدم. هنوز یک ماه هم نشده بود که صداها بالا رفت: (دیدی اینم یکی بود مثل بقیه!!) گلویم می‌سوزد، یک نفس، آب را سر می‌کشم. آخ! واقعنِ واقعا! کاش تو هم مثل بقیه بودی. لم می‌دادی به میز ریاست‌ و سرگرم بازیچه‌های دنیوی بودی. تا این‌که حالا، توی تلویزیون ببینم، تابوتت رویِ دست جمعیت بدرقه می‌شود. ‌نمی‌دانم‌ چرا اینطور شد! شاید.. خودت، لای مناجات‌های شبانه‌، مثل علیِ تنهایِ کوفه، گفته باشی:«خدایا! ابراهیم را از این جماعت بگیر» گرفت! ... گرفت...💔 خستگی درنشده.. نفس تازه نکرده.. پیکر سوخته... 🥀 همین قدر مظلومانه، خدا تو را از ما کفرانِ نعمت کرده‌ها پس گرفت. اما به خدا تو هنوز زنده‌ای! مگر نه این‌که مرگ زمانی‌ اتفاق می‌افتد که دیگر کسی به انسان فکر نکند و از او نگوید. ببین‌ آقای رییس جمهور! ببین و بدان! ما همه به یادت هستیم. از تو حرف می‌زنیم. به تو سلام می‌کنیم سلام بر تو که عزایت مثل عزای سالار شهیدان، رکود و سکونمان را گرفت‌ و به باورهای مُردابیمان حرکت دوباره داد. سلام بر‌تو سید ابراهیم هنگامی که زاده شدی لحظه ای که عاشقانه سوختی. و روزی که برانگیخته خواهی شد. ✍🍂 @ghalamdaraan
خیلی دوستش داشتم. بیشتر از آنچه او داشت. برایم یک جای جدا در نظر گرفته بود. آب‌و غذایم سر وقت. گشت‌و گذارم بجا. همه‌چیز خوب. همه حسادت می‌کردند به من. روزها گذشت‌. من بزرگ شدم، اما نه از خورد و خوراک، که از ناز ونوازهای او. مگر می‌گذاشت کسی چشم بد به من داشته باشد.مگر کسی‌جرات داشت نگاه چپ کُندبه من ! غروب آن روز نیامد. خیلی منتظر ماندم. نیامد که نیامد. دلم می خواست بیاید برایم خوردنی های معطر صحرایی بیاورد. دست نوازش به سرو رویم بکشد و بگوید :«نوش جونت عزیز دردونه بخور سیر شی» امروز دارند چشمم را سرمه می‌کشند، می خواهند من را بکشند. می خواهندبرایش قربانی کنند. می خواهند او توی آن دنیا سعادت بیشتری ببرد. نمی دانم از کدام دنیا حرف می زنند. نمی دانم کجا رفته است که اسمش آن دنیاست. بی او، زندگی برایم پشیزی نمی ارزد. یکی از نزدیکانش چاقو را می گذارد زیر گلویم. آخ که کاش می‌شد جای بع‌بع مثل آدم شعر بخوانم... می خواندم : چه بهتر که فدای او شوم که آنقدر مهربان بود. ها شاید هم این را می خواندم‌: اگر عاشق کشی رسم‌و مرام خوبرویان است بکش ما را.. بکش ما را که دائم عید قربان است https://eitaa.com/ghalamdaraan