eitaa logo
مجله قلمــداران
5.1هزار دنبال‌کننده
1.5هزار عکس
308 ویدیو
10 فایل
این کانال متعلق به چهار یار هم‌قلم است! کپی یا اشتراک‌گذاری آثار، شرعا حرام‌ است. #به‌جان‌او به قلم ف_مقیمی راه ارتباطی @moghimstory ادمین تبادل و‌تبلیغ @Gh_mmm
مشاهده در ایتا
دانلود
مجله قلمــداران
🌸تحلیل خوب بخوانیم🌸
۱۳۱ 😂😂 با ما به از این باش که با خلق جهانی😢با ما حرف از پایان برگزیده نزن😭😭 سازمان اطلاعات و امنیت اتاق جنگ 🤢🤢هوووف چه لحظات نفس گیری قبلا اعلام می کردین یه قرصی دوایی درمونی بزنیم بربدن🧐 بز پیر😆👌🏻ای ول این استرس خاموش هادی تو وجود ما مث پروژکتور می درخشید وای هر لحظه منتظر یه انفجار و پوکیدن بودم😂 تغییر سیگنال و ایستگاه فرستنده خیلی باحال و جذاب بود از بیروت،غزه،صنعا،حلب،😍😍 یعنی مث سایه دنبالتونیم از رگ‌گردن به شما نزدیکتریم هر جا باشید مث عقاب رو سرتون سوار میشیم ترسی ازتون نداریم نفستون رو می گیریم من که سریع شعر آقای سید محمد مهدی شفیعی که در محضر حضرت آقا خوندن به ذهنم رسید: قفل باید بشکند باید قفس را بشکنیم حصر «الزهرا» و «آبادان» چه فرقی می‌کند؟ مرز ما عشق است هر جا اوست آن‌جا خاک ماست سامرا، غزه، حلب، تهران چه فرقی می‌کند؟ هر که را صبح شهادت نیست شام مرگ هست بی شهادت مرگ با خسران چه فرقی می‌کند؟😍😍 آفرین واقعا بچه ها تو کارشون خبره بودن و تیزبین و خوب حرکات بعدی حریف رو پیش بینی کردن چه حس خوبی داره وقتی همچین عزیزانی داریم خدایاااا همین الان که ما داریم ذوق می کنیم اونا چقدر در تلاطم و فعالیت و استرس و فشار کاری هستن برا آرامش و امنیت ما 🌺 *چشمهای خاویرگیج و هراسان از این طرف به آن طرف می پرید👀👀 فک کنم هر لحظه منتظر بود در ون باز بشه ماموران ایرانی بگن شما در محاصره ما هستین مقاومت فایده نداره دستا بالا بی حرکت🤪🚨وی یو وی یو وی یو🚓🚓😂 هیچ وقت یه ایرانی رو دست کم نگیر سیم خاردار جون👻 من اصلا رو مد رمز گشایی نیستم ولی می خوام امتحان کنم نهایتش اینه خانم مقیمی بهم میگه تو روحت اینا رو از کدوم قوطی در آوردی😆 *درود بر اسرائیل یعنی گور به گور بشه اسرائیل که خاک‌بر سر جز فلاکت و بدبختی هیچی نداره بی عرضه نگران احوالات ما نباشید: من سگ جون تر از این حرفام نهایتش به دستان پرتوان غیور مردان ایرانی سقط میشم میرم به درک اسفل سافلین ببین موفار خدا تو آیه ۵ و۷ سوره اسرا وعده سرکوب فسادمون رو داده ولی تو ناامید نشو حالا که کودکی در کار نیست قربانی تون رو تغییر بدین یاس و ماتیاس رو قربانی کنید بره شیر مثل گاو کاه خواهد خورد:این‌مسلمونا و شیعه به فلاکت میوفتن ارواح عمه ی ننه طورِ بنیامین😒 من افق های روشنی در برابر خودمون می بینم طفل شیرخواره با سوراخ مار بازی خواهد کرد و طفل از شیر بازداشته شده دست خودرا بر خانه افعی خواهد گذاشت: هی پسر اینا دارن با دم شیر بازی می کنن حالا بشین و ببین من چجوری مث افعی نیششون بزنم و اینا برا من مث بچه شیرخواره هستن و بچه ای که شیر می خواد فقط صداش بلنده گریه می کنه ولی هیچ زوری نداره😜قشنگ رمز گشایی کردم😆😆😆 ولی خوب رمز کلی این بود که حتی من اگر بمیرم و برنگردم شما باید حتما مراسم قربانی رو انجام بدین اون خمیر نون هم که میگه: یه قطاب و نون خرمایی درست کنید من اومدم اورشلیم بزنیم بر بدن خستگی راه از تنمون در بیاد کور خوندین دیری نمی پاید که طبق آیات 50 و 51 از سوره مدثر «کَأَنَّهُمْ حُمُرٌ مُسْتَنْفِرَةٌ ؛فَرَّتْ مِنْ قَسْوَرَةٍ؛گویی گورخرانی رمیده‌‏اند که از شیر فرار می‌کنند.
برناگزیده جیره ۱۴۷/۱ به سبک هندی رئالیسم و... از زبان یاس آه بالاخره بعد از کلی سختی ساعت ۱ نصفه شب رسیدیم فرودگاه! آقا هادی را دیگر می شناسم آمد دم پلکان هواپیما و لبخندی بر صورتش پاشید و اول دستش را بر روی سینه اش قرار داد و هماهنگ با باز شدن در هواپیما دستش را به سمت پله ها گرفت که یعنی اول ما برویم و این را یادم آمدم هادی تعارف کرد! من و عماد جون در حال که دست هایمان را به سبک دوقلوهای افسانه ای در کلیپ ها و پوستر های برگزیده گره زده ایم پابر روی اولین پله گذاشتیم که همزمان با آن سرودی پخش شد با این مزمون (بر طبل شادانه بکوب... و از کجا و چه طور به شما چه !؟بر روی سر و صورتمان شکوفه یاس می بارید (آه یاس ،فکر کنم به خاطر اسم من بودا!) وقتی پایین رسیدیم مادر و پدر و خواهر ها و برادرها آمدند به استقبالمان(چندتا خواهر برادر دارم؟) مادرم دوید و با جیغ فرا بنفش در صورتی که دستانش را باز کرده بود و به صورت اسلوموشن می دوید مرا در آغوش کشید! و پدرم مردانه با عماد دست داد و گفت :خوش آمدی پسرم! در همین حین تمام فامیل دوستان، آشنایان، همسایه ها ،هواداران ،اعضا کانال و وسایر عوامل خصوصا خانواده رجبی و... به سمت ما هجوم آوردند... از زبان سید عماد ناگهان دیدم یاس آه یاس عزیزم در میان جمعیت گم شد . همان زمان یک جوانی آمد سمت من و گفت شما همسر خانم یاس هستید؟ خودم را جمع و جور کردم و با تک سرفه ای جواب دادم :آاااا بله و لبخندی زدم جوان خوش بر رویی بود (یه چیزی مثل سامی یوسف در پوسترهای داستان هیوا که باید حسام نامی باشد) بعدها فهمیدم پسر خاله همسایه قمر خانوم پشت کوچه زندایی این ها بوده! جوان رفت اما حس کردم نکند خواستگار یاس در ایران بود! یک خانم خوش زبان آمد سمتش و گفت اشکال نداره عزیزدلم چیزی که زیاده دختر مثل پنجه آفتاب چیه این که مخش تاب برداشته! دیگه هوش و حواس نداره اصلا الان این همه دختر اومدن استقبال.. دیگر به باقی مکالماتشان گوش نکردم و به سمت هادی رفتم هادی که دست به سینه این صحنه ها را نظاره گر بود ناگهان بی سیم در جیب کتش شروع کرد به قیژ قیژ کردن یکی از جوانان اقوام یاس فکر کنم داداشش بود اومد گفت: عه تو پلیس مخفی هستی که یاس را نجات دادی ؟امیریل بیا ! اودر یک حمله با جوانان دیگر هادی را بر دوش خود سوار کردند و گفتند :هادی جان قهرمان خوش آمدی به ایران ! این ایرانیا چه را این قدر فیلم هندین!؟ در همین حین ناگهان تصویری از خاخام اسحاق در آسمان نقش بست که خده ای شیطانی می کرد و صدای بوووووو م از زبان نویسنده حالا خوبتون شد همشون رو زدم منفجر کردم شهید شید برید! خسته شدم بعد از شیش سال
8.5M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
فقط اونجا که می‌گه ایتا و روبیکا رو از فیلترینگ در بیارید😂 https://eitaa.com/ghalamdaraan