eitaa logo
مجله قلمــداران
5.2هزار دنبال‌کننده
1.4هزار عکس
303 ویدیو
10 فایل
این کانال متعلق به چهار یار هم‌قلم است! کپی یا اشتراک‌گذاری آثار، شرعا حرام‌ است. #به‌جان‌او به قلم ف_مقیمی راه ارتباطی @moghimstory ادمین تبادل و‌تبلیغ @Gh_mmm
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از مجله قلمــداران
شروع ثبت‌نام نویسندگی برای متقاضیانی که مدت‌هاست منتظرند. لطفا جهت ثبت نام به آیدی زیر پیام بدهید @sabtenam_ghalam
هدایت شده از مجله قلمــداران
دیگه داره مهلت ثبت نام تموم میشه‌ها جا نمونی بعد بیای پی وی التماس که ندیدم! خدایی این سری از اول ماه شروع کردم به تبلیغ پس زودتر اقدام کنید چون ظرفیت تکمیل شه دیگه ثبت نام نداریم تا چند ماه دیگه
خیلی التماس دعا❤️
حلما رو بیدار کردم برا سحری. بهش می‌گم نیت کن. می‌گه:«چشم» می‌گم:« از امروز باید حواست رو جمع کنی دروغ نگی، تهمت نزنی، نمازهات رو اول وقت بخونی، با داداشت دعوا نکنی و ...» چشم‌هاش رو درشت می‌کنه که:«واقعا همه‌ی اینا رو باید انجام بدم؟» می‌گم بله تازه حتما هم بعد غذا خوب دندونات رو مسواک بزن.» از مسواک متنفره. می‌گه:«این دیگه دل‌بخواهیه..نگید که آدابشه» می‌گم:«از شانست این هم آدابشه.» می‌پرسه:«چرا» «می‌گم تا ذره‌ای غذا لای دندونات نباشه و دهنت خوشبو شه» مسواک رو با غرولند برمی‌داره می‌گه:«اووو چقدر قر و فر داره این ماه رمضون! بیخود نیس شیطون سر می‌ذاره به بیابون»😂 ؟🥺
😄😄
هدایت شده از R.Vatankhah
برنج سحری را آب می‌کشم و دم می‌گذارم، امسال بوی رمضان و نوروز در هم تنیده شده است،با صدای ربنا سبزه عید را نشانده ام،عجب تقارن زیبایی،بهار زندگی و بهار بندگی. اما یکهو بوی دیگری به مشاشم می‌خورد، پنجره آشپزخانه را باز می‌کنم. بوی باران است.آرام و نم‌نم می‌بارد،لطیف و مهربان.بوی زندگی می‌آید.معلوم می‌شود راستی راستی خدا هم عاشق است، عشق می‌کند با رمضانش. در همین شب اول شهرش را آب و جارو کرده و صفا داده. انگار دنبال بهانه است دور هم جمعمان کند.مهمانی بگیرد. مهمان بیاید و بریز و بپاش کند و ببخشد و آخر مهمانی تحفه به همراهمان کند.در این زمستان خدا به زبان بارانش صحبت کرد.خیلی کم بارید و همان کم هم در روزهایی خاص بود. میلاد حضرت زهرا(س)، 13رجب، اوایل شعبان، نیمه شعبان، شب انتخابات و امشب.به وضوح حالی ام کرد که نعمت بارانِ امسال صدقه است. از صدقه سر عزیزانش بر سرمان بارید.حق با تو است خدا جان.باید صدقه بدهی.اصلا ما واجب الصدقه ایم. ما فقیریم و یتیمیم و اسیر.غریب و گم شده ایم، در شهرت پیدایمان کن. از فضلت بر ما ببخش غیبت پدرمان را. دلتنگیم. بوی برنج دم کشیده می‌آید.سر سفره خدا بالای سفره خالی مانده. «الهم عجل لولیک الفرج»
خیلی‌وقت بود بهم سر نزده‌بودی! یک‌وقت‌هایی گذری از بغلم رد می‌شدی ولی خب.. برات صرف نمی‌کرد محلم بدهی! خودت می‌گفتی حوصله‌‌ی خودت هم نداری! ولی دروغ می‌گفتی.. حوصله‌ی خیلی چیزها و خیلی از آدم‌ها را داشتی و داری! نیازی به این توجیهات نیست. هم من، هم خودت می‌دانیم که تو برای همه چیز و همه‌کس وقت داری الا من! اینقدر هم خودت را درگیرشان کردی که اصلا چشمت هم بخورد من را نمی‌بینی! ولی من مثل تو نیستم.. دلم واقعاً برایت تنگ می‌شود. گاهی وقت‌ها از دلم می‌گذرد که نفرینت کنم بخاطر اینهمه بی‌رحمی و بی‌تفاوتی ولی نمی‌توانم.. هی به خودم می‌گویم این‌سری برمی‌گردد.. برمی‌گردد و ان‌شاءالله دیگر ولم نمی‌کند. نشسته‌بودم گوشه‌ای.. غمگین و افسرده.. داشتم به این فکر می‌کردم که چرا من با اینهمه ثروت و عظمتی که خدا بهم داده باید در زندگی کسی باشم که لیاقتم را ندارد.. حتی بهم فکر هم نمی‌کند. از اینکه می‌روی با دور و بری‌هایم وقت می‌گذرانی و خوب که دورهایت را زدی می‌آیی یک نگاهی می‌کنی و می‌روی واقعاً ناراحتم. می‌دانستم امروز به رسم ماه‌های قبل می‌آیی سروقتم.. این هم می‌دانم وفای درست و حسابی نداری که اگر داشتی و قدرم را می‌دانستی سرتا پای زندگی‌ات را طلا می‌گرفتم.. اما تو قدر و قیمتت کم است. ترجیح می‌دهی با یک قران دوزار بقیه خوش باشی نه با زر و سیم من! نکته‌ی تلخش اینجاست که اصلا باورم هم نداری. فکر می‌کنی مثل خودت دروغگویم! درحالیکه کل عالم را بگردی نمی‌توانی کسی را پیدا کنی که وجودش مثل من پر از صداقت و درستی باشد. آمدم همه‌ی اینها را بهت بگویم ولی تا دستت خورد به تنم طاقت نیاوردم.. کاش اینقدر تشنه‌ی انگشت‌هایت نبودم.. کاش اینقدر مجذوب نگاه‌های گاه و بی‌گاهت روی پوست نازکم نمی‌شدم.. چه می‌شود کرد؟ وقتی خدا من را اینطوری خلق کرده... تا لمسم کردی و چشمت به صورتم خورد زدی زیر گریه.. گفتی دیگر ولم نمی‌کنی. گفتی گرفتار بودی.. غم و غصه داری.. گفتی کمی باهات حرف بزنم دلت سبک شود. گفتم:«غمت نباشد. خودم برات کافیم. فقط بهم اعتماد کن.» گفتی:«باشد» دفعه‌های قبل هم همین را گفته‌بودی ولی یک ماه بعد ولم می‌کردی همان‌جایی که بودم... روی قفسه‌ی بالای کتابخانه! کنار حافظ.. بالا سر جنایت و مکافات و بینوایان.. کاش این‌بار دیگر ولم نکنی... به خداوندی خدا اگر با من باشی کاری می‌کنم هیچ چیزی اذیتت نکند. ملاتونین و فلوکستین کجا بود؟ خودم تراپیستت می‌شوم.. بدهی و بدبیاری چه صیغه‌ای است؟ سرتا پای زندگی‌ات را طلا می‌گیرم.. فقط قول بده من را رها نکنی کنار حافظ.. بالا سر جنایت و مکافات.. ✍️ف.مقیمی
هدایت شده از 🥀ماری💔
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
https://eitaa.com/ghalamdaraan/28493 تا خوندمش گفتم آی آی که این ادبیات رفیق روزهای گرمِ تحلیل برگزیده است.با خودم گفتم احسنت چه مثال های جالبی یادم باشه بعدا از پسرم بپرسم ببینم چی میگه امروز سر نماز گفتم امیرعلی پاشو بیا اینجا مامان مثل همیشه که وقتی گوشی دستم باشه و صداش بزنم اومد و تنگِ دلم چسبید و سرش هم فرو کرد تو گوشیم که ببینه چه خبره اول با کتفم یه کم هولش دادم اونوری تر🥴 بعد ژست مامان فیلسوف گرفتم گفتم:خب پسرم یه سوال دارم دلم می خوادنظرت رو بگی😇(به یاد پسر ایران این ایموجی رو گذاشتم همش فلسفی و قلمبه حرف می زد) گفت بپرس مامان با شوق گفتم ببین مامان جان اگربگن یک هفته شب تا صبح نخوابی در عوض هزارتا سکه بهت میدن که به دلار بفروشیش این کار رو می کنی؟ فوری و با جدیت گفت معلومه نهههه😐 آدم قورباغه بشه ولی ضایع نشه در حالی که از درون فروریختم و وارفته بودم گفتم چرا؟هزارتا سکه هستااا گفت از کجا معلوم سکه هاش طلا باشه☹️ چلچراغی درونم روشن شد که نگو و نپرس دوباره جون گرفتم و با ذوق گفتم نه مامان جان طلا هست با اطمینان حالا چی میگی؟؟ با اندکی تفکر گفت:بازم نه چون اصلا امکان نداره آدم بتونه یک هفته شب تا صبح نخوابه وقتی کار نشدنیه چرا الکی قبول کنم😕 هرچه سعی کردم یه کم گولش بزنم که قبول کنه تا من بتونم نتیجه اخلاقی رو بگیرم ولی لامصب وا نداد که نداد😶 و ندای درونی که بهم گفت حالا خوبت شد همینو می خواستی😏 دفعه دیگه نخوای ادای مامان مقیمی و دار و دسته اش در بیاریاا حالا یکی بیاد جمعش کنه که گیر داده چرا این سوالو پرسیدی منظورت چی بود😬😬
مجله قلمــداران
سلام شبتون بخیر 🌹 دوستان یه مورد فوری پیش اومده باید کمکم کنید متاسفانه یکی از بچه های تحت پوششمون
سلام شبتون بخیر 🌹 طاعات و عباداتتون قبول ✨🌺 ممنونم ازتون که در این پروژه هم کنارم بودید🥰🙏 بر حسب وظیفه گزارش کار این پروژه هم تقدیم شما میکنم📝 📝برای این پروژه مبلغ ۳۴.۵۰۰.۰۰۰ هزار تومان کمک جمع آوری شده که برای موارد زیر هزینه شد👇 ✅کمک هزینه ترخیص بیمارستان ۵ میلیون تومان ✅خرید قبر ۲ میلیون تومان ✅خرید سنگ قبر ۱۵،۹۰۰,۰۰۰ تومان ✅کمک هزینه خرید روز ختم ۱۰/۵۴۶ تومان . مبلغ یک میلیون تومان دیگه باقی مانده که برای نصب سنگ قبر و نوشته سنگ مزار قراره هزینه بشه انجمن یاوران گل نرگس را در شبکه اجتماعی های زیر دنبال کنید 👇👇👇 🔹ایتا http://eitaa.ir/abootaleb_ranjbar 🔹اینستاگرام http://instagram.com/abootaleb_ranjbar 🔹تلگرام https://t.me/abootaleb_ranjbar
مجله قلمــداران
سلام شبتون بخیر 🌹 طاعات و عباداتتون قبول ✨🌺 ممنونم ازتون که در این پروژه هم کنارم بودید🥰🙏 بر حسب وظی
همراهان عزیز فاکتور تمام هزینه ها رو داخل کانال گذاشتم میتونید رو لینک کانال بزنید و تمام فاکتور ها رو مشاهده کنید .... یکی از تصمیمات ما برای سال ۱۴۰۳ ان شاء الله این هست که تمام فاکتور های هر پروژه داخل کانال قرار بدیم .🌹🌷
اقااا یه خبر دیگه یادتونه سال قبل برای زلزله سوریه نزدیک به ۲۰۰ میلیون تومان کمک جمع آوری کردیم؟😍 کنسول گری حلب؛ رسید این کمک ها رو برای من فرستاده که لازم دونستم داخل کانال قرارش بدم ممنونم که این همه مهربون هستید و اینقدر روحتون بزرگه ..قدردان اعتمادتون هستم😍😍🥰🌹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
خیلی‌ها این رو فرستادند برام می‌گن شما هم دقیقا دارید مصداق فرمایش آقا می‌نویسید. اینکه شما با دیدن این بخش بلافاصله یاد کارهای من افتادید خیلی رضایت‌بخش و امیدوار کننده‌است🥰 ‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌━━ .•🦋•.━━━━━━━━ 👈 عضو شوید👉 ━━━━━━━━━━━━
✋️ متاسفانه نمی دونم متن زیر از کی صادر شده! تو یه گروهی بدون نام و نشان، فرستاده شده بود. ولی خیلی حق بود. کلی خندیدم!😄 و البته برای خندیدن من هم قطعا ثواب نوشته شد!😉😎 👇👇👇 * میگم تا حالا فکر کردین اجر روزه دار فقط محدود به اون موقع که گرسنه و تشنه هست نمیشه اون لحظات نزدیک به اذان صبح از همه اجرش بیشتره وقتی هر کی به یه سمتی میدوه که بخورد و بیاشامد😁 خدا با ذوق به ملائکه میگه بیاین نگاه کنید چجوری دارن میدوند و میخورن بهم فقط برای اینکه تسلیم امر من باشند و یک ثانیه از امر من تخطی نکنند بنظرم تصاویر ما از اون بالا خیلی خنده داره و خدا هم میخنده اصلا ماه مبارک رمضان ماه گرفتن ثواب مفته یعنی آدم تف می‌کنه ثواب داره نخند جدی میگم شما یه نصف برنج مونده لایه دندونت میری تف میکنی خدا میگه ببینید حال کنید اندازه ی یه نصف برنجم از فرمان من سرپیچی نکرد برای این تف براش ثواب بنویسید اصلا ماه مبارک رمضان یه جوریه شما بخاطر اینکه ماه شعبان روزه نگرفتی هم بهت جایزه میدن جدی میگم خدا میگه نگاه کنین این بنده ای که کل شعبان خواست روزه بگیره نتونست از خواب پاشه سحری بخوره ببین از اول ماه مبارک رمضان چجوری سر وقت پا میشه اینو تا دیروز با لگد می‌زدی نمی‌تونست پاشه ولی توی این ماه چون من دستور دادم ساعت ۴صبح پا میشه دو پرس قرمه سبزی و هشت لیوان آب میخوره لذا بخاطر اون نتونستن و این تونستنش براش ثواب بنویسید😜 حتی طرف روزه نگرفته اشتباه کرده دم افطار روزه دارا افطار میکنن این حسرت میخوره خدا میگه آخی ببینین بنده ام حسرت خورد به اینم یه چیزی بدید بره . خلاصه در این ماه ما بخوایم و نخوایم مورد رحمت و مغفرت هستیم فقط کافیه لج نکنیم همین اصلا طرف دلش درد میگیره خدا میگه بنویس ملائکه میگن خداجان چی رو بنویسیم یارو دلش خب درد می‌کنه میگه وردار قلمتو بنویس این طفلک انقدر سحری خورد دلش درد گرفت ملائکه میگن بابا خب کمتر میخورد خدا میگه خب حالا نمیدونسته آپشن ذخیره ی آب فقط مال شتره ولی در هر صورت چون برای اطاعت از امر من خورده بنویس مورد داشتیم طرف داشته با خودش شکلک در می‌آورده خدا گفته بنویس فرشته ها گفتن انصافا دیگه این ثواب نداره خدا گفته این چون از شدت گرسنگی رد داده براش حسنه بنویسید جدی میگم رحمت خدا بی انتهاست توی ماه مبارک چون انسان با یک فریضه ی طولانی ۲۴ساعته مواجه میشه لایق رحمت دائم میشه به فرشته ها هم میگه اینقدرم سر روزه دار جماعت با من چونه نزنید روزه دار جماعت خط قرمز منن ،عزیز دل منن حواستونو جمع کنین اینا تکون خوردن شما فقط بنویسین بعدا خودم یه دلیلی پیدا میکنم که بهشون پاداش بدم.😊 .
سلام عزیزان دلممممم سال نو مبارک ان‌شاءالله سال جدید براتون پر از روزی و آرامش باشه ان‌شاءالله خدا براتون مقیمی رو نگه داره خدا به این مقیمی‌تون قوت و توان و اراده‌ی راسخ بده تا این وامونده صاحاب رو تموم کنه خلاص شید ای مرده‌شور محسن‌و ببرند با دارو دسته‌اش ای بابا... چرا آخرش اینجوری شد؟ قرار بود یک متن انگیزشی عیدانه‌ای باشه😦😅
مجله قلمــداران
😁😁
گیلکی‌های مجلس کجا نشستند؟😂
34.53M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
سلام سال نو مبارک 😍🌹✨ به به ببینید بچه های انجمن با کمک شما چکار کردند 😍 خرید و توزیع صد جفت کفش توسط انجمن یاوران گل نرگس عید با نگاه و حمایت های شما شیرین میشه❤️🎉 ✨با تشکر از کانال حامیان ایتام و محسنین✨ انجمن یاوران گل نرگس را در شبکه اجتماعی های زیر دنبال کنید 👇👇👇 🔹ایتا http://eitaa.ir/abootaleb_ranjbar 🔹اینستاگرام http://instagram.com/abootaleb_ranjbar 🔹تلگرام https://t.me/abootaleb_ranjbar
اومدم خونه‌ی مامانم عید دیدنی بعد از افطار خونه به هم ریخته و‌ کثیف شد. مامان داد می‌زنه:«« حسین بیا یکم جارو بکش… همه جا رو مورچه برداشته!» بعد رو می‌کنه بهم که:«اصلا خوب نمی‌زنه.. تو و زینب قشنگ زیر و رو جارو میکشید.کاش توان داشتم» بعد اومدم ظرفا رو بشورم می‌گه:« پارسال حداقل زینب برام دسته‌ی مبل‌ها رو یه دسمال کشید.. مبلام خیلی چرک شده» بهش گفتم:«مامان خواهش می‌کنم تموم کن این بازی غیرعادلانه و کثیف رو. دستت دیگه برا همه رو شده.» می‌خنده می‌گه:« پس برو خودت پاک‌کن. اینارم تو‌ کانال ننویس» منم حرفش رو‌ گوش کردم. ننوشتم☺️
. امسال هفت سین پهن نکردم نه که نرفتم به بازار هم رفتم اما دست خالی برگشتم لباس عید نخریدم و هی فکر کردم به شانه‌های لرزان بچه‌های به نوزادهای بی اکسیژن مانده به مردهایی که برای افطار می‌روند آرد بیاورند گونی‌های خونی آرد می‌رسد و مردها بر نمی‌گردند... به بیسان به روح الروح به سال روسیاهی مسلمانان و به غزه و هی زیر لب گفتم سال بی بهار کردی..... امسال در حد مرگ کار کردم نوشتم خواندم ساختم اما فایده ندارد باید زورمان می‌رسید... که نرسید.... معصومه امیرزاده
🍃✨ما قرص نان ز‌ گندم شهر تو میخوریم چرخد ز آسیاب شما روزگار ما ✨🍃 اگر دوست دارید در برگزاری مراسم جشن و افطار میلاد غریب مدینه امام حسن مجتبی علیه السلام کمک کنید به شماره کارت زیر واریز کنید
6037997220327283
ابوطالب رنجبر ارادتمندان امام حسن بسم الله💚
چقدر کوتاهست عمر خواسته هایمان. چقدر زود عمر هوسی که از برگزیده داشتم سوخت و تمام شد😔. تجاوز به زنان غزه ،آن هم با آن چگونگی و ....که می‌دانم همه ی دانسته هایم از آن در حد خواندنِ فقط، تیتر یک اتفاق است و گنجایش دانستن بیشتر از آن را ندارم ،مرا به برشی از برگزیده برد که هنوز با یادآوریش درد میکشم.شاید بدترین سکانس و لحظه ی برگزیده همان بود.🥺 همان که خواهر عماد جلوی چشم برادرش..... خدای من سخت است😭 خدایا غزه را نجات بده به فرج امام زمان🥺 داغ سینه هایمان هر لحظه سنگین تر می شود. خوشی های آنی مان هم انگار کراهت دارد. لبخندهایمان،انگار کراهت دارد. خنده ها و شوخی هایمان انگار گناه دارد. پس چگونه این دنیا را با این همه درد نفس بکشیم.؟😔