#دروغهایی_که_عادت_شدهاند
فرمود "کلمات شأن دارند
و باید در جایگاه خودشان استفاده شوند"
دارم فکر میکنم چقدر بیدلیل
کلماتی مانند
"بزرگوار" و "عزیز" و "ارجمند" و "گرامی" و "اعزه" و دیگر کلمات محترم را در معاشرتهای روزمره، برای همه استفاده میکنیم
و چقدر بیدلیل و سهلانگارانه
از جایگاه #صدق خودمان را دور میکنیم.
به راستی اگر قرار بود هر کلمهای دقیقا سرجای خودش استفاده شود و ما آلوده به اینهمه لفاظیهای رایج و دوستنداشتنی به بهانه فن بیان و گفتار علمایی، نمیشدیم،
چقدر زلالتر بودیم!
ف. حاجی وثوق
@ghalamzann
#منصوره_مصطفیزاده
#قهرمانان_کربلا
#مداح_صورتی
دارم سینمایی #روز_واقعه را برای نمیدانم چندمین بار نگاه میکنم، چرا اینقدر دوستش دارم، مفصل است و بماند.
دیالوگی که چندبار تکرار میشود "آیا این ماه محرم نیست که در آن جنگ و خونریزی حرام است؟!"... بله ماه محرم است و قلبم میگوید، جنگ و خونریزی لزوما شمشیر کشیدن مسلمان روی مسلمان نیست که جنگ، جنگ است و هر چیزیست که صلح میان تو و برادر و خواهر دینیات را به خون بکشاند،
به خونِ دل!
و کشتن، فقط کشتن جسمانی نیست از ظن من که وقتی رسانههایمان را عَلَم کردهایم و داریم یکدیگر را با تمام قوا میزنیم، عین جنگ است، جنگی که نورانیّت محرم و عزاداری را در جوامع کوچک و بزرگ اطرافمان کمرنگ میکند!
فلان نویسنده که اتفاقا کتابهای خوب عاشوراییاش این روزها دست بچهها میچرخد، حرفی زده که حتی کاملش را گوش نکردهایم، فلان مداح حرفی زده که قبولش نداشتهایم، باشد، اما تکلیف دینی من و شما کی شمشیر تیزکردن و قطع کردن دست و پا و حیثیت این آدمهاست؟!
(جنگ و جدال در مجموعههای کوچک خودمان که بماند و خجالتش مدفون شود...)
هفته اول محرم گذشت و ما که مدعیترین هستیم در عزادار بودن امام، اولیات و بدیهیات این دنیای مقدس را نه میدانیم نه لحاظ میکنیم، شرم هم نداریم، هی ارسال و بازارسال و نشر گسترده مطالبی که مطمئن شویم تکلیفمان انجام شده و به اهل عالم اعلام کردهایم که از خانم نویسنده برائت جستهایم و به فلان مداح هم لقب صورتی دادهایم! خب تقبلالله... دیگر قرار است چه کنیم تا این روزهایمان بهتر بگذرند؟!
کدام خدا کدام شریعت کدام عدالت الهی به ما اجازه داده است که به این راحتی، آدمها را از تیغ قضاوت خودمان بگذرانیم و هر برچسبی بزنیم و از مثلا قطار دین و انقلاب، پیادهشان کنیم؟ اصلا ما که هستیم؟
چکارهایم در این عالم؟
فردا که نه، همین امروز چگونه جواب خدا را بابت این همه قضاوت خواهیم داد؟!
هفته اول محرممان قبول حق...
ف. حاجی وثوق
@ghalamzann
https://eitaa.com/joinchat/1179058499C4ee0700aeb
میشود لااقل اسم نازنین کانالتان را عوض کنید؟!
این همه اعتماد به نفس و احساس حقانیت را از کجا میآورید؟!
امر به معروف کی اینهمه غریب شد که شمایان متولیاش شدید؟!
@ghalamzann
#آقای_شاملوی_هیئت_ما
بچهها!
هیئت ما بنیانگذاری دلسوز و دغدغهمند داشت که دلش برای بندبند هیئت میتپید،
یادتان هست آن محرّم روی پشتبام را که مینشست و برایمان صحبت میکرد و هنوز جملات طلاییاش گوشه ذهنهایمان مانده؟
یادتان هست یاد گرفتیم که من و تویی میان هیئتمان نباشد و هرچه هست صاحب هیئت باشد و ما فقط خادمین کوچک آن؟
چطور میتوانیم فراموش کنیم زمانهایی از زندگی کوتاه اما عمیقش را که برای دختران بارانی میگذاشت و نگاهش به مقولههای تربیت و رشد و حرکت، چقدر دوستداشتنی بود.
بچهها آقای شاملو اگرچه امروز بین ما نیستند اما خیراتشان آنقدر ماندگار است که نمیشود هیئت سر بگیرد و کسی یاد ایشان نکند.
به رسم قدردانی
صلواتی هدیه کنیم به روح بلندشان...
@ghalamzann
#برادر
میان روضههای کربلا،
برای من جانسوزترینشان
روضه خواهر و برادر است.
در تکتک سکانسهایی که به خونِ دل
رقم میخورند، هرجا که خواهر
در مواجهه با برادر قرار میگیرد،
تابآوریاش دور از توان آدمی میشود.
قیاس معالفارق است هر گمان و تصوری
از آنچه آنجا گذشته و آنانی که بودهاند،
اما به گمان ناقص من،
تصور ذره خیلی خیلی کوچکی
از آنچه بینشان گذشته
تنها برای کسانی میسر است
که خواهر باشند.
خدا کند هیچ خواهری هیچوقت
خم به ابروی برادرش نبیند...
@ghalamzann
#من_از_کودکی_عاشقت_بودهام
قرار بود روز عاشورا کوچولوها جمع شوند منزل دوستجان و یک دورهمی و عزاداری و پردهخوانی و خوانش روایت کربلا به حد و اندازه خودشان داشته باشند.
اما پیام دعوت برنامه به شکل عجیبی به انتشار بالا در فضای مجازی رسید. گروهها و کانالهایی را میدیدم که پیام دست به دست میشد و مادرها یکدیگر را به حضور در برنامه توصیه میکردند. حالا یک دورهمی غیرقابل پیشبینی در پیش بود و هیچکس نمیدانست چه خواهد شد.
با تدبیر دوستجان، برنامه از آپارتمانش به سالن اجتماعات مجتمع مسکونی منتقل شد. دوستجانهای دیگر هم آمدند پای کار و هرکسی گوشهای از کار را گرفت.
صبح عاشورا تصویری از همدلی و همراهی بزرگ و کوچک رقم خورد و طوری کارها پیش رفت که گویی از اختیار تو خارج است و مجلس صاحبی دارد که خودش هدایتگری میکند.
مهمانان کوچولو یکییکی وارد میشدند و حسی توأمان با غرور و شعف در چشمهایشان بود، مهمانی متعلق به آنها بود و آنها فارغ از بزرگترهایشان دعوت شده بودند و چقدر خوب همراهی میکردند و چقدر در طول برنامه "خانوم" و "آقا" بودند.
بچهها همه چیز را کاملا جدی گرفته بودند، چه آن لحظهای که درباره قهرمانهای زندگیهایشان حرف زدند، چه آن لحظه که پای پردهخوانی عاشورا نشستند، چه آن لحظه که صف بستند و سینهزنی کردند.
ما با مهمانان کاملا جدی و بزرگی روبرو بودیم که شیرینترین مهمانان دنیا بودند.
آن روز خیلیها در آن دورهمی دوستداشتنی امام حسینی که مهمانانش از نقاط مختلف شهر آمده بودند، سهم داشتند، از میزبان نازنین که با کمالگراییهایش، همه چیز را عالی میخواست تا بچههایی که کارهای پشت صحنه را با مسئولیتپذیری عالی انجام دادند تا بزرگترهایی که خواهرانه دور هم جمع شدند و کار به دستشان انجام شد تا آن صاحب توفیقی که کاربرگهای نقاشی بچهها را رساند و من در کنار همهی اینها ایستادم و نگاه کردم و آموختم... و الحمدلله 🌱
ف. حاجی وثوق
@ghalamzann
#شکواییه_یک_دهه_هشتادی
#به_قلم_یکی_از_دخترها
هرچه گشتم نتوانستم بفهمم به که بگویم و کجا این حرف ها را بزنم که شما بشنوید؛ اما به اندازه ساعت هایی که در حسینیه نفس کشیدم، حرف دارم. ولی نه پیدایتان کردم و نه انگار شما شنوای صحبت های منِ نوجوان هستید.
چقدر دیگر بگذرد متوجه میشوید که باید برای کودکان و نوجوان بیشتر وقت گذاشت؟
چند دهه هشتادی دیگر در مجلس شور و حال را به دیگران هدیه دهند تا متوجه شوید دل های نوجوانان سرشار از نور و لطف و صفاست؟
چند بار دیگر فقط نوجوان جمع باشد که در زنجیر زدن غش کند از عشق اباعبدالله؟
چند بار دیگر ببینید که درست یا غلط اما از سر عشق، زنجیر را بر صورتش میزند و باید دستش را بگیری و منصرفش کنی و او روی زمین بنشیند و ببارد؟
که کوچولو ها پشت هیئت به دنبال شما بدوند و تا آخر همپای دیگران زنجیر بزنند؟
که نوجوانان با عشق التماستان کنند که طبلزن دسته باشند و سریع کار را یاد بگیرند و صبح و ظهر و شب برایشان فرق نداشته باشد و بیایند و بمانند و پای کار باشند؟
غیر از جوانان کدام ها بودند که آنچنین با شور عَلَم را بغل بگیرد و بگریَد؟
چه کسی ذوقش از آنها بیشتر است که سقا باشد و آب برسانند؟
شما هم دخترک را دیدید که صدای قلبش را موقع شربت دادن میشنیدی و هی به صورتت نگاه میکرد و ذوق از صورتش میبارید؟
وقت که سهل است
هزینه که سهل است
باید برای این ستاره های تابان جان داد و مطمئن باشید آنها خوب خواهند درخشید.
"ه جان"
@ghalamzann
#السلام_علی_یوسف_نبیّ_الله
کلاس امروز را بیشتر دوست داشتم
عطیه قرآنش را خواند
سوره یوسف علیهالسلام
و فاطمه ترجمهاش را...
اصلا "احسنالقصص" خدا را
باید از روی خود کتابش روایت کرد،
و عجیب است حکایت رنجهای
این پیامبر ده ساله،
یوسف علیهالسلام از آن دوستداشتنیهای خاص خداوند است، از آنها که دل میبرد
و دل به غیر خدا نمیدهد،
زخم از برادر میخورد و مهر از برادر برنمیدارد، او میان شکنجه و خیانت و حسادت نزدیکترینهایش، آنقدر دل در گروی هدایتشان دارد که دل خداوند برایش میرود و زود وحی میفرستد که "دلت نگران مباد یوسفم که حواسم به برادرانت هست" !
قصه یوسف علیهالسلام از آن عاشقانههای نورانیست که دهها کتاب و فیلم و سریال نمیتوانند روایتش کنند، اصلا مگر میشود عشق را نوشت یا به تصویر کشاند؟
مگر میشود توصیفش کرد؟
بیدلیل نبود که همان ابتدای کار با بچهها قرار گذاشتیم که آنچه دربارهاش دیدهایم و خواندهایم کنار بگذاریم و با ذهنی که خالی از تصویر و شائبه و خیال و تصور است،
این قشنگترین قصه خدا را ورق بزنیم.
ما ابتدای ماجرای یوسفِ عزیزِ خداییم،
و دلم برای روایتش و ادامهاش میلرزد،
خدا کند این واسطهگریِ بیربط،
احسنِ قصههای خدا را مکدر نکند.
ف. حاجی وثوق
@ghalamzann
#رنج_دوستداشتن
کوچولوی ۴ ماههی من!
داری بزرگ میشوی و این حرف کمی نیست وقتی هر لحظه از زندگی با لحظه قبل از آن فرق میکند و تو نیز فرق میکنی،
اصلا قرار خدا با ما آدمها همین بوده که امروزمان همان دیروزمان نباشد و حتی این لحظه همان لحظهی گذشته نباشد و قدمی جلوتر آمده باشیم،
و اینکه شما کوچولوها هنوز بر سر قرارتان هستید ما بزرگترها را خجالت میدهد!
علیایحال شیرینکم خواستم بگویم که بزرگ شدن رنج هم دارد، چون کمکم یاد میگیری دوست داشته باشی و مفهومی به نام #تعلق برایت شکل میگیرد و دوستداشتن رنج دارد و تو داری به قدر خودت کمکم با رنج هم آشنا میشوی، به قدر لحظاتی که به آنچه میخواهی نمیرسی، به قدر لحظاتی که از محبوبهای کوچکت دور میمانی،
رنج را تجربه میکنی و رنج کشیدن بخشی از بزرگ شدن توست نازنین!
برایت از خداوند دوستداشتنهایی را میخواهم که بهای رنجشان،
بهایی شیرین و نورانی باشد🌱
ف. حاجی وثوق
@ghalamzann