#دنیا
اونجا که حاجحیدر تو بادیگارد میگه خستهام،
خوابم میاد
و چشماشو روی دنیا و همهچیزش میبنده...
@ghalamzann
کوچولوی 180 روزهی من!
حالا دیگر داری صاحبِ #شخصیت میشوی، صاحبِ #خواستن و #نخواستن، تلاشهایت رنگ و روی تازهای گرفتهاند و در حد و اندازهی خودت اهل #مبارزه هم هستی!
#تعلق هایت دارند بیشتر میشوند و تعدد و تنوع پیدا میکنند، تعلقت را که میگیرند، #اعتراض میکنی و یاد گرفتن اعتراض، مرحلهای از #رشد توست، تو به اندازه توانت برای داشتن آنچه میخواهی، میجنگی و جنگیدن همیشه هم بد نیست!
حتی غذایت دارد تغیبر میکند و طعم غذاهای #دنیا را داری کمکم میچشی و این، توقعت را از زندگی بالا میبرد. در ماههایی که گذشتند، از غذایی تاروپود بدنت جان گرفته است که ربط چندانی به دنیا ندارد، تنوعی هم ندارد، اما حالا داری کمکم با طعمها و شکلهای متفاوت غذاها آشنا میشوی و اشتهای تازه را تجربه میکنی و سهم بیشتری از زندگی میخواهی!
نازنینم!
دنیا همینقدر که میبینی پر از چراغهای #چشمکزن است، پر از تنوعهایی که حواست را پرتِ خودشان میکنند، پر از اشتها و خواستنهایی که تمام نمیشوند، یادت باشد، دنیا قرار است فقط سکوی پرش باشد و ما آن را فقط به قدرِ خوب پریدن، لازم داریم.
ف. حاجی وثوق
@ghalamzann
کوچولوی ٢۶٠ روزه من!
این روزها داری #تقلید کردن را یاد میگیری، کاری که خوشت میآید، #تکرار میکنی، حتی اگر خندیدن و سرفه کردن و آواز خواندن باشد، #شیطنت لفظ خوبی نیست، آن هم برای تو که هنوز فاصلهای از #آن_طرف نگرفتهای و هنوز لوح وجودت زلال و #سپید است، اما بازیهای کودکانهات، دارند #هوشمندانه میشوند خصوصا وقتی از نگاه ما بزرگترها #خرابکاری میکنی و ریز میخندی، حالا دیگر حواست را نمیشود به راحتی #پرت کرد، و این یعنی زرنگتر شدهای و #تمرکز و توجهت بیشتر شده است، کوچکتر که بودی یعنی مثلا یکی دوماه قبل، وقتی خواستهای داشتی، میشد حواست را از آن پرت کرد، اما حالا تلاش بزرگترها به جایی نمیرسد و #سماجت میکنی
تا به خواستهات برسی،
حالا با انگشتانت کارهای #ظریف هم میتوانی انجام دهی و بیشتر #علاقه داری که مثلا یک ذره کوچک را با دو انگشت لمس کنی و برداری، #دنیا دارد برایت بزرگتر میشود و احاطهات به آن بیشتر،
قصهی عجیبیست، ما آدمها باید اول دنیا را خوب بشناسیم، بعد از آن #دل بکنیم،
این حکایتیست که تو و همهی #تازهواردهای_دنیا هم در پیش دارید،
خداوند پشت و پناهتان... 🌱
ف. حاجی وثوق
@ghalamzann
کوچولوی 390 روزه من!
حالا دیگر دستت را از دیوار رها میکنی و تندتند #قدم برمیداری، آنقدر وقت قدم برداشتن #هیجانزده میشوی و بلندبلند میخندی که از شدت هیجان کنترلت را از دست میدهی و میافتی و باز میخندی،
#زندگی برای تو همین #جلو رفتنهاست،
همین #شادیهای از نگاه ما کوچک،
همین موفقیتهای کودکانه،
اما حقیقت این است که توفیقات سنوسال تو عجیب #بزرگ است،
#تغییرات شگرف،
از حالتی به حالتی، از شکلی به شکلی،
شیوه راه رفتن را تغییر میدهی، شیوه نشستن، شیوه غذا خوردن،
شیوه آوا و اصوات متنوع را تولید کردن،
#تغییر دم به دم، از مختصات سن توست!
حالا #ددر یا همان محیط بیرون برای تو جذابترین مکان است، دلت #بیرون میخواهد، دلت #کشف محیطهای تازه را میطلبد، دیگر خانه برایت #کوچک است و برای فراتر رفتن، #بیقراری میکنی،
حالا حیاط برایت یک #تنوع بزرگ است و راضیات میکند، اما خیلی زود، مکانهای بزرگتر هم برایت #کوچک خواهند شد و روزی #دنیا دیگر به چشمت نخواهد آمد!
ف. حاجی وثوق
@ghalamzann