eitaa logo
قلمزن🇵🇸
526 دنبال‌کننده
790 عکس
163 ویدیو
2 فایل
هوالمحیی قلم زدن امر پیچیده ای نیست فاعلی میخواهد و ابزاری، و اتفاقی که باید در تو رقم بخورد... و خدایی که دستگیری کند و خشنود باشد همین! http://payamenashenas.ir/Ghalamzann پیام ناشناس ادمین @fs_hajivosugh بله و تلگرام : @ghalamzann
مشاهده در ایتا
دانلود
پسرها چوب‌ها را که آوردند، سوالشان این بود که آیا آنها هم در جشن پرچم خواهند داشت؟ جواب بله را که شنیدند دوباره به کوچه دویدند تا نوبتشان بشود، اینطرف پارچه‌های سبز مستطیلی آماده هستند که روی چوب‌های ناهموار و کج و کوله‌ای که پسرها از دل طبیعت روستا پیدا کرده‌اند، سوار شوند، به دخترها همان اول کار گفته بودیم نخ و سوزن بیاورند، حالا با نخ و سوزن‌هایشان نشسته‌اند تا کارشان را شروع کنند، برایشان توضیح می‌دهیم که چطور پارچه را به چوب بدوزند و دخترها دست به کار می‌شوند، هنوز دبستانی هستند اما آنچنان با قوت سوزن را به دست گرفته‌اند و به پارچه می‌زنند که حتی ته دلت نمی‌لرزد که نکند سوزن به دستی فرو برود و کسی جیغ بکشد و آن یکی گریه کند! اینجا روستا است و خبری از نازپروردگی و لوس بودن‌های رایج بچه‌ها نیست، حتی اگر دختر باشی! شاید هیچ لحظه‌ای مانند این لحظه برایم هیجان و بغض و رضایت را توأمان نداشت، وقتی که سرم پایین بود و داشتم پارچه برش میدادم و بچه‌ها با خوشحالی اولین پرچم را که روی چوب دوخته بودند مقابلم گذاشتند! اولین پرچم، اولین محصول تلاش بچه‌ها، با کوک‌های کج و معوجی که به شرق و غرب پارچه زده بودند اما شده بود یک پرچم سبز زیبا که همه از داشتنش احساس غرور می‌کردند، قابل توصیف نیست که وقتی با دیدن یک محصول به این سادگی اشک به چشمت می‌آید، دقیقا یعنی چه! و وقتی دخترها را می‌بینی که کنار هم نشسته‌اند و تند و تند می‌دوزند چه حس عجیبی دارد... خیلی زود تعداد زیادی پرچم آماده می‌شود و هرکدامشان یکی را برمی‌دارند و دور حسینیه می‌دوند و جیغ می‌کشند، ناگهان برایشان سرود را پخش میکنم، بچه‌ها با پرچم‌هایشان یکجا جمع می‌شوند، مهشید باز بزرگتری می‌کند و جاهایشان را برایشان تعیین و حالا بچه‌های روستا با چشم‌هایی که برق می‌زند و صورت‌هایی که از فرط جنب و جوش و هیجان گل انداخته‌اند، دارند سلام فرمانده می‌خوانند و پرچم‌هاي سبز را با من در هوا تکان می‌دهند و می‌بینند که صورت خاله خیس خیس است... ف. حاجی وثوق @ghalamzann