eitaa logo
قلمزن
527 دنبال‌کننده
728 عکس
136 ویدیو
2 فایل
هوالمحیی قلم زدن امر پیچیده ای نیست فاعلی میخواهد و ابزاری، و اتفاقی که باید در تو رقم بخورد... و خدایی که دستگیری کند و خشنود باشد همین! http://payamenashenas.ir/Ghalamzann پیام ناشناس ادمین @fs_hajivosugh بله و تلگرام : @ghalamzann
مشاهده در ایتا
دانلود
مشهدی ها مهمان داریم کمر خم کنیم و آستین بالا بزنیم و شال خدمت ببندیم با قلم و قدم و درهم وهر آنچه داریم، هر کجا که می بینیم کاری می‌شود کرد و آتشی روشن است دستی بر آتش شویم و حضور بزنیم که وقت حضور و غیاب، حسرتِ غیبت ها و از دست رفتنِ فرصت ها، آزارمان ندهد... موکب‌هایی که راه افتاده‌اند نیازمند حمایت شما هستند، اگر نذر یا نیتی دارید که می‌تواند برای غذای زائران یا هدایایی برای شادکردن کودکان زائر باشد، لطفا اطلاع دهید. ف. حاجی وثوق @ghalamzann
قلمزن
#مهمان_داریم مشهدی ها مهمان داریم کمر خم کنیم و آستین بالا بزنیم و شال خدمت ببندیم با قلم و قدم و د
زائر روستایی پیاده می‌آید، دمپایی‌اش پاره شده، لباس کم می‌آورد، جوراب می‌خواهد، دارو می‌خواهد و موارد دیگر، اگر دوست دارید سهمی در زیارت جمعیت عظیم زائران داشته باشید، اعلام بفرمایید. @ghalamzann
موکب‌ها محل بارش بارانند بی‌وقفه، مداوم، حتی اگر آسمان دلی سخت و سنگی باشد. روستایی‌ها دسته‌دسته می‌آیند حالا به نقطه پایان چندروز پیاده‌روی رسیده‌اند، همه می‌لنگند، حتی نوجوان‌ها و جوان‌ها، صورت‌ها آفتاب‌سوخته هستند، پاها را بسته‌اند، یکی تاول دارد، یکی رمق ندارد اما همه خوش‌رو و خوش‌اخلاقند! عزتش همیشه محفوظ است، حتی وقتی چندروز راه رفته و خسته است و می‌داند که و خادمین موکب تشنه خدمتگزاری به او هستند، باز هم برایش سنگین است، پیرزن که به سختی راه می‌رود، دندان به دهان ندارد و صورتش کاملا سوخته، حاضر نمی‌شود در اتاقش بماند تا خادمین برایش چای ببرند، می‌گوییم مادر شما خسته‌ای بشین تا برایت بیاورند، می‌گوید خاک بر سر من، شرمنده همه هستم... می‌گوییم قربان خاک قدم‌هایتان، شما آقا هستید، به گریه می‌افتد، چایش را برمی‌دارد و لنگ‌لنگان می‌رود و به خدمت خادمین تن نمی‌دهد. کودکان با همان پاهای کوچک خسته هنوز رمق بازی دارند، هنوز به خنده‌ات می‌خندند، هنوز با انرژی در گفتگوها شرکت می‌کنند و شیرینند، آنقدر که دلت می‌خواهد همان چهره سوخته و همان لباس چندروز در راه پوشیده را ببویی و ببوسی و نوازش کنی. در اتاق بهداری غلغله است، یکی تاول میترکاند و پانسمان می‌کند، چندنفر ماساژ می‌دهند، بعضی‌ها تب دارند و پزشک و پرستار جهادی در حال درمان هستند، هر تصویری موجب باران است و هیچ راه‌حلی نمی‌تواند این معادله‌ عجیب را حل کند. و یک نکته مهم: زائر در مسیر به میزبانان بی‌نظیری دارد اما اینجا در یک تفاوت بزرگ وجود دارد، اینجا میزبانان، مهمانان عجیب و بی‌نظیری دارند. ف. حاجی وثوق @ghalamzann
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
اینجا مشهد است، خیابان شیرازی، شامگاه شهادت امام رضا علیه‌السلام، حداقل 24 ساعت است که سیل جمعیت - سیل به معنای واقعی کلمه- می‌آید و می‌رود و لحظه‌ای خیابان خالی که نه، خلوت هم نمی‌شود. سه روز پایانی ماه صفر، خیابان‌های منتهی به حرم مطهر از خالی نمی‌شود، شب و روز شهادت، جمعیت می‌رود و می‌آید و میلیون‌ها آدم در همین خیابان‌ها جابجا می‌شوند. جاده‌های منتهی به شهر هم پر از زائران پیاده است که دسته‌دسته می‌آیند و تمام نمی‌شوند. در روزهایی که گذشت، هی گفتند و نوشتند که طرف مردم هستند، آنها از کدام مردم حرف می‌زنند؟ این جمعیت میلیونی کجای زندگی سلبریتی‌ها هستند و آیا اصلا اینها را به عنوان مردم حساب می‌کنند؟!... ف. حاجی وثوق @ghalamzann
🔸جلسه پرسش و پاسخ و گفتگو ویژه‌ دخترانِ نوجوان 🔸با موضوع حوادث اخیر کشور و مسئله حجاب 🔸با حضور سرکار خانم دکتر رقیه فاضل «حضور عموم دختران دبیرستانی، آزاد است.» 🔸زمان: شنبه ۹ مهرماه ساعت ۱۵ الی اذان مغرب 🔸مکان: خیابان شهید دکتر بهشتی، دکتر بهشتی ۳۷، پلاک ۱۲ 🔸میزبان: گروه‌های دخترانه باران، نیلوفرانه و کتاب‌‌پردازان 🌱منتظر دیدن دختران اندیشمند وپرسشگر واهل فکر وتحقیق هستیم🌱 @ghalamzann
چهره علی کریمی را که بارش را بسته و رفته آنطرف، مال و منال و جانش را هم برده و روی کاناپه کاخش نشسته مقابل کولر و قهوه سر می‌کشد و بچه‌های این آب و خاک را به خیابان میفرستد و وطن‌وطن می‌کند،گذاشته‌اند روی صورت کسی که به انقلابی‌گری شهره جهان است، کسی که وسط میدان مبارزه زندگی کرد و مرد و موافق و مخالف اورا اسطوره مبارزه چریکی می‌شناسند و کسی‌ست که کف میدان است و می‌جنگد و جانش را کف دستش گرفته است، چه‌گوارا به ضداستکبار بودنش معروف است و من هنوز ربط این فوتبالیستِ راحت‌طلبِ استکباردوست را که با خون بچه‌های این آب و خاک می‌خواهد مهاجرتش را آنطرف قطعی کند، به چه‌گوارای مشهور نمی‌فهمم. کسی میگفت آن سالها کسانی که پای میدان مبارزه می‌آمدند لااقل چهارتا هگل و مارکس می‌خواندند اما امروزی‌ها سواد خواندن و نوشتن مبارزه را هم ندارند، راست می‌گفت! این روزها که این عکس را در پروفایل کسانی می‌بینم که خودشان را برانداز معرفی می‌کنند، باور می‌کنم که راست می‌گفت... ف. حاجی وثوق @ghalamzann
قلمزن
🔸جلسه پرسش و پاسخ و گفتگو ویژه‌ دخترانِ نوجوان 🔸با موضوع حوادث اخیر کشور و مسئله حجاب 🔸با حضور سرک
جلسه خوبی بود، یک جمع پرسشگر و باصفا که آمده بودند سوال بپرسند، گفتگو کنند و در فضایی خالی از بغض و تنش و و دشمنی، حرف‌هایشان را بزنند، گره‌های ذهن‌شان را باز کنند و یاد بگیرند که می‌شود بدون درگیری و زدن و دادن هم حرف زد و سوال پرسید و انتقاد کرد و پیشنهاد داد. حدود 140 دختر از سطح شهر آمده بودند و کارشناس باسواد جلسه صبورانه گوش می‌کرد و پاسخ میداد و گره باز می‌کرد. ما نیازمند این جمع‌ها و دوستی‌ها هستیم تا با کمک هم علامت سوال‌ها را برداریم و چالش‌های ذهنی را حل کنیم و اختلافات ظاهری را به اشتراک برسانیم. این جلسه و جمع به یاری خداوند ادامه خواهد داشت. جا نمانید. ف. حاجی وثوق @ghalamzann
"هرجا که قرار گرفته‌اید، همان‌جا را مرکز دنیا بدانید و آگاه باشید که همه‌ی کارها به شما متوجه است" @ghalamzann
🔸دومین جلسه پرسش و پاسخ و گفتگوی دخترانِ نوجوان 🔸موضوع: "من، زندگی، آزادگی" 🔸باحضور سرکارخانم دکتر رقیه فاضل 📚 همراه با نمایشگاه فروش کتاب «حضور عموم دختران دبیرستانی، آزاد است» 🔸زمان: شنبه ١۶ مهرماه ساعت ۱۵ الی اذان مغرب 🔸مکان: خیابان شهید دکتر بهشتی، دکتر بهشتی ٣۶، دانشگاه شهید مطهری 🔸میزبان: گروه‌های دخترانه باران، نیلوفرانه و کتاب‌‌پردازان 📣 لطفا جهت شرکت در برنامه به شناسه زیر پیام دهید: @kelashaye_baran 🌱منتظر دیدن دختران اندیشمند وپرسشگر واهل فکر وتحقیق هستیم🌱 @ghalamzann
برگرد منتهای امیدم که طفل دل دنبال تو بهانه بابا گرفته است... @ghalamzann
وصف یاغی را آنقدر شنیده بودم که برایش وقت گذاشتم و قسمت به قسمتش را دیدم، آقای کارگردان! بدون تعارف بگویم شما کارتان را خیلی خوب انجام دادید و خوب انجام دادن یعنی حرکت کردن در پلانی که طراحی شده و ماموریتی که تعریف شده و شما عالی بودید. من آدم متوهم توطئه نیستم اصولا، اما شما آنقدر شفاف و بدون تعارف کار کردید که اصلا نیازی به توهم ندارد، شما فرد موفقی هستید. نوجوانی‌ست که شما در جامعه لجن و پرجنایت و کثیف و بدبخت ایرانی تعریفش می‌کنید، نوجوانی که کلمه "یاغی" را روی گرده‌اش خالکوبی می‌کند، جوانمرد است، عاشق است و تلاش می‌کند از غرقاب لجن و سیاهی، به یک آدم موفق تبدیل شود. در نقش ناجی معرفی می‌شود، با چهره مثبت و قلبی از طلا جلو می‌آید آنقدر که دلت برای خوب بودنش ضعف می‌رود و آرزوها و آمالت را با او تامین می‌بینی، اما به تدریج نقاب از چهره برمی‌دارد و خودکامگی و استبداد و رذالت‌هایش که جامعه ایرانی را به نابودی می‌کشاند، رو می‌شوند. برادر دیوانه بهمن که مشکلات روانی خطرناک دارد و مثل آب خوردن آدم می‌کشد و در خدمت بهمن است. او بهترین کاراکتر سریال که نام دارد را می‌کشد و در دل سیاهی شب در جنگل مدفون می‌کند. جاوید و دوستانش در فینال جهانی کشتی شرکت می‌کنند، یکی از بچه‌ها از می‌بازد اما جاوید بازی‌ها را می‌برد و بازی نهایی‌اش برای قهرمانی با است. بازیکن روسیه ترسناک است، مربی به جاوید می‌گوید که باید ازین ببرد. همه مردم ایران در داخل و خارج نشسته‌اند و چشم‌انتظار زمین زدن بازیکن روس هستند، او وحشیانه چنگ می‌اندازد و چشم جاوید را خراش می‌دهد و خون جاری می‌شود، نفرت از روسیه مضاعف می‌شود و در نهایت جاوید بازیکن روس را ضربه‌فنی می‌کند و قهرمان جهان می‌شود و همه جشن می‌گیرند. در ایران نه پلیس محلی از اعراب دارد نه حاکمیت، یک منطقه سیاه در دل دنیا که بچه‌هایش تلاش می‌کنند دست روی زانویشان بگذارند، یاغی شوند و جاوید بمانند. و کاملا اتفاقی در سریال به شکل تقریبا همزمان، در تاریخ دوران قاجار، در محضر ناصرالدین‌شاه کشتی بین قهرمان ایرانی و قهرمان روس اتفاق می‌افتد و شاه و همه‌ی ایران شاهد بازی هستند و بازیکن روس باز هم ناجوانمردی می‌کند و به بازیکن ایرانی آسیب می‌رساند اما سرانجام بازیکن ایرانی او را ضربه‌فنی میکند و شاه و دربار و همه‌ی مردم جیغ و هورا می‌کشند. دو سریال که همزمان پخش می‌شوند یکی سال 1401 را روایت می‌کند و آن یکی دوران قاجار و هردو یک تصویر را به نمایش می‌کشند. عرضی نیست، به نام‌ها، به محتواها، به شخصیت‌پردازی‌ها در پرمخاطب‌ترین محصولات نمایش خانگی توجه کنید. این مطول‌نویسی فقط برای این بود که یادآوری شود رسانه‌ها بی‌آنکه بدانیم، دست‌اندرکارند... جدی و موثر و کارآمد...حواسمان هست؟! ف. حاجی وثوق @ghalamzann
در کتاب داستانش خوانده که نامه را در شیشه می‌گذاشتند و به دریا می‌انداختند تا برسد به دست کسی که می‌خواهند. رفته دور کاغذ را سوزانده که شبیه قدیمی‌ها شود، نامه را نوشته و لوله کرده و داخل شیشه گذاشته، روی شیشه را با خمیر گل چینی تزئین کرده و با یک دنیا لطف و محبت آورده و می‌گوید فکر کنید از دریا تحویل گرفته‌اید! می‌گویم خودت دریایی و هدیه دوست‌داشتنی‌اش به جانم می‌نشیند. دخترک مهربان محله... 🌱 ف. حاجی وثوق @ghalamzann