eitaa logo
قلمزن
521 دنبال‌کننده
729 عکس
137 ویدیو
2 فایل
هوالمحیی قلم زدن امر پیچیده ای نیست فاعلی میخواهد و ابزاری، و اتفاقی که باید در تو رقم بخورد... و خدایی که دستگیری کند و خشنود باشد همین! http://payamenashenas.ir/Ghalamzann پیام ناشناس ادمین @fs_hajivosugh بله و تلگرام : @ghalamzann
مشاهده در ایتا
دانلود
قلمزن
🔸جلسه پرسش و پاسخ و گفتگو ویژه‌ دخترانِ نوجوان 🔸با موضوع حوادث اخیر کشور و مسئله حجاب 🔸با حضور سرک
جلسه خوبی بود، یک جمع پرسشگر و باصفا که آمده بودند سوال بپرسند، گفتگو کنند و در فضایی خالی از بغض و تنش و و دشمنی، حرف‌هایشان را بزنند، گره‌های ذهن‌شان را باز کنند و یاد بگیرند که می‌شود بدون درگیری و زدن و دادن هم حرف زد و سوال پرسید و انتقاد کرد و پیشنهاد داد. حدود 140 دختر از سطح شهر آمده بودند و کارشناس باسواد جلسه صبورانه گوش می‌کرد و پاسخ میداد و گره باز می‌کرد. ما نیازمند این جمع‌ها و دوستی‌ها هستیم تا با کمک هم علامت سوال‌ها را برداریم و چالش‌های ذهنی را حل کنیم و اختلافات ظاهری را به اشتراک برسانیم. این جلسه و جمع به یاری خداوند ادامه خواهد داشت. جا نمانید. ف. حاجی وثوق @ghalamzann
من و دخترم، او و دخترش نشسته‌ایم و منتظریم کارمان راه بیفتد، دخترش موهای اش را دور شانه‌اش ریخته و یک کوچک روی موهایش طوری نشانده که از پشت و جلو کاملا بیرون باشند. مادر اما پوشیده و با حجاب کامل نشسته است. طبق ناخودآگاه عاشقم که و را از هر نوعش می‌پرستد، با دخترک حرف میزنم. می‌گوید تولد 20 سالگی‌اش شده و می‌خواهد مژه بکارد و عکس بگیرد تا یادگاری بماند. می‌گویم چقدر نوجوان‌طور است چهره‌ات، از آنها که اصلا پیر نمی‌شوند. محجوبانه می‌خندد و به واقع حجب و حیای دخترانه دارد و چهره‌ای که از همان نگاه اول دوستش دارم. مادرش وارد صحبت می‌شود با لحنی که ارتعاش دارد و هنوز نمی‌دانم چرا... می‌گوید قرار بود به مناسبت تولدش کلیپ درست کند و در اینستاگرام بگذارد اما دسترسی نداریم و مجبور است فقط عکس بگیرد. به شکل و شمایل محجبه این حرفها نمی‌خورد اما چیزی نمی‌گویم و دوباره با جوان مشغول صحبت می‌شوم. حتی خندیدن‌هایش محجوبانه است. می‌گویم وارد بهترین دهه زندگی داری میشوی خوش به حالت... می‌گوید برای همین میخواهم تولد متفاوتی بگیرم. داریم با هم حرف می‌زنیم که مادر با صدایی که همان ارتعاش عجیب را دارد می‌آید وسط کلام‌مان و می‌پرسد دختر شماست؟! می‌گویم بله... می‌پرسد چه رشته‌ای می‌خواند و بعد ابراز حیرت می‌کند از پاسخی که می‌شنود و هنوز نمی‌دانم چرا... بعدتر با صدایی که حالا دیگر کاملا مرتعش است و چشمانی که حتی مردمکش دارد تکان می‌خورد، می‌گوید به زودی سرنگون میکنیم اینهارا و از شرشان راحت می‌شویم. برای لحظاتی می‌مانم و بعد خیلی عادی می‌گویم هرچه خدا بخواهد و خیر باشد! با عصبانیتی که ربطی به آن جمع و فضا و دوستی چنددقیقه‌ای من و دخترش ندارد، صدایش را بلند می‌کند و می‌گوید من آدم معتقدی هستم اما از دخترم خواسته‌ام حجابش را بردارد و به خیابان برود تا اینها سرنگون بشوند. با لبخند میپرسم چطور معتقد هستید اما از دخترتان این را خواسته‌اید؟! می‌گوید بخاطر گرانی‌ها، اختلاس‌ها، دروغگویی‌ها... میگویم اینها که گفتید قبول اما چرا دخترتان باید حجابش را بردارد؟... می‌گوید به نشانه اعتراض... می‌گویم حکم خدا چه ربطی به خطای مسئولین دارد؟ میگوید جواب خدا را خودم میدهم مشکلی نیست اما اینها باید ادب شوند. میپرسم با برداشتن دختر شما اینها ادب می‌شوند؟ صدایش را بلندتر می‌کند و می‌گوید بله هرکاری میکنم که اینها ادب ‌شوند و بعد حرفهایی می‌زند که نوشتنش را هم دوست ندارم و عجیب است که دخترک 20 ساله در تمام این مدت محجوبانه نگاهش به پایین است. بغضم می‌گیرد برای دختری که هنوز دارد هنوز است و هنوز یاد نگرفته صدایش را بلند کند. دوباره سر صحبت را با دخترک باز میکنم و می‌گویم ان شاء الله جشن بعدی جشن دوتاشدنت باشد خانوم... لبخند محجوبانه‌ای می‌زند و مادرش غرش‌وار میان کلامم می‌آید و می‌گوید عروسش نمیکنم تا وقتی که از این کشور بفرستمش برود و آنجا هرکاری که خواست بکند...دخترک همچنان در سکوت است و مادر دارد با صدای بلند به بدوبیراه می‌گوید و من این میان دلم میخواهد دخترک زیبا را در بر بگیرم و از چنگال مادری که عقده‌های فروخفته‌اش را دارد سر دخترک جوانش جبران می‌کند و اصلا نمی‌دانم چگونه مادر شده است، بیرون بیاورم... ف. حاجی وثوق @ghalamzann
وقتی قرار شد برای نوجوانان هم اعلام شود تصور این استقبال و جمعیت نبود. گمان میکردیم چند نوجوان از محله می‌آیند و کنار بزرگترها معتکف می‌شوند. اما اینطور نگذشت. آنقدر آمدند و آنقدر متقاضی شدند که بزرگترها به حاشیه رفتند و شبستان شد ویژه نوجوانان، ظرفیت تکمیل شد و هنوز متقاضی می‌آمد و زنگ میزد و اصرار می‌کرد که اسمش را بنویسند. و مساجد دیگر شهر هم همین حال و هوا را دارند. اینها قرار است سه روز معتکف شوند، سه روز بدون تلفن همراه و دنیای مجازی دور از خانواده زندگی کنند، سه روز روزه بگیرند و از همه برنامه ها و مهمانی ها و تفریحات بگذرند، اما انتخاب کردند که معتکف باشند. این جمعیت و ، همان چراغ امیدی هستند که در دل این سرزمین روشن مانده‌اند و روشن می‌مانند و هر روز بالنده‌تر و استوارتر می‌شوند تا خودشان را به سلامت به محضر و رکاب برسانند. خوش به حال ما که مجاور این بچه‌هاییم...🌱 ف. حاجی وثوق @ghalamzann
آقای با این قصه تکراری که قبلا چه بودی و در اثر تقصیر دیگران! چه شدی، کاری ندارم، اما آنچه هستی و آنچه طی این سالها انجام دادی برایمان مهم است! آمدم بگویم من و همه‌ی این سرزمین، تو هستیم، شکایتی که هرگز پس نخواهیم گرفت و هرگز قابل بخشش نیست. اشتباه نکن! اصلا بدن نقاشی‌شده‌ات به من ربطی ندارد، رپ می‌خوانی یا پاپ می‌خوانی یا کنسرت فلان و بهمان برگزار میکنی هم به من ربطی ندارد، اما به من و همه مادران ربط دارد که مهسای ٩ ساله، استوری بگذارد و اشعار تو را دابمسش کند، به من و همه مادران ربط دارد که روناک ١٢ ساله حرفهای تورا استوری کند و هشتگ بزند ، به من و همه مادران ربط دارد دخترک نوجوانی که برای دیدن تو می‌آید و تو نابودش میکنی، به من و همه مادران ربط دارد همه‌ی بلاهایی که بر سر و این سرزمین آوردی و و قابل جبران نیست! آقای تتلو! آدمیزاد می‌تواند به جایگاه برسد و حتی دست شیطان را از پشت ببندد و ما این را با تو فهمیدیم، تو به قدر معصومیتی که از فرزندان این آب و خاک گرفتی، محکومی، صدها مادر شاکی خصوصی تو هستند، هزار روضه از و هم که بخوانند، کسی دلش برایت نمی‌سوزد، ما شکایت داریم و به خاطر تک‌تک لحظاتی که مستانه و خمار برای این بچه‌ها نقشه کشیدی و آنها را وارد دنیای کثیفت کردی، تورا نخواهیم بخشید. ف. حاجی وثوق @ghalamzann
دوستان محترم رسانه‌ای! هر کجا هستید، آب دستتان هست زمین بگذارید و شتاب کنید برای تولید محصول و انعکاس آن‌چه این روزها در مواکب و مسیرهای می‌گذرد، دنیای عجیب و حیرت‌انگیزی دارند مواکب، آن‌چه برای انجام داده‌اید، مقبول حق، اما از روزهای پایانی و اتفاقاتی که در همسایگی علیه‌السلام رقم می‌خورد غافل نشوید که رونوشتی از اعجاز و اربعین است و بر ماست ثبت و انعکاسش، حیف است نباشید، حیف است کم باشید، حیف است کم بگذارید، در مواکب اتفاقات شیرینی دارد رقم می‌خورد، خادمین و دارند غوغا می‌کنند، همین نسلی که خیلی وقت‌ها معایبش را گفته‌اند، بیایید محاسنش را نشان دهید، بیایید خادمین بی‌نام و نشان دهه هشتادی را در مواکب پیدا کنید، بیایید قشنگی‌های این نسل را فریاد بزنید. قصه‌های یک به یک زائرین را دریابید، مواکب پر از روایت‌های ناب هستند، مبادا غافل بمانیم که فرصت در همین چندروز پایانی است. ✍ ف. حاجی وثوق (مشهدالرضا علیه‌السلام) @ghalamzann