#نکتههای_دستوری
✍ باید
در فارسی امروز «باید» بیش از صورتهای دیگر بهکار میرود و فعلی که پس از آن میآید ممکن است حال التزامی یا گذشتهٔ التزامی یا گذشتهٔ استمراری باشد.
◻️«باید» برای بیان معانی زیر بهکار میرود:
الف. لزوم: باید بروم. باید همین الان بروی تا بهموقع برسی.
ب. شایستگی: باید به پدر و مادر خود احترام بگذارید.
ج. احتمال منطقی: باید رفته باشد (از قرائن چنین برمیآید که او رفته است.) در این کاربرد فعلِ بعداز «باید» گذشتهٔ التزامی است.
د. انجام نگرفتن عمل: باید میگفتم (= لازم بود بگویم اما نگفتم). در این کاربرد فعلِ بعداز «باید» گذشتهٔ استمراری است.
◻️یادآوری: «باید» با مصدر مرخم نیز بهکار میرود و جملهٔ غیرشخصی میسازد:
باید رفت.
نباید گفت.
✅ طباطبایی، علاءالدین، فرهنگ توصیفی دستور زبان فارسی، چاپ اول. تهران: فرهنگ معاصر، ۱۳۹۵، ص ۳۷۶.
#غلط_ننویسیم
🖊@ghalatnanevisim
#نکتههای_دستوری
✍ ترا
◻️ این تکواژ امروز در چندین واژه در مقام پیشوند بهکار رفته است و در مجموع بر «حرکت از سویی به سوی دیگر» دلالت دارد.
◻️ استفاده از این تکواژ از چند دههٔ پیش در واژهسازی علمی و عالمانه رواج یافته است.
◻️ واژهٔ «ترابری» مرکب از پیشوند «ترا –» و اسم مصدر «بری–» که از فعل «بُردن» مشتق شده است، بهمعنی «حملونقل کالا یا مسافر از جایی به جای دیگر»، در نام «وزارت راهوترابری» بهکار رفت و تداول یافت.
◻️ در واژهنامهٔ زیستشناسی، در دهها واژه این پیشوند بهکار رفته است:
ترابُرش، تراجهش، تراریخت، ترارسانی.
◻️در علوم انسانی، داریوش آشوری چندین واژه با «ترا –» ساختهاند، از جمله:
تراقارهای، ترانویسی، ترافرهنگی، تراشد، تراشخصی، ترانهاد.
◻️ در واژههای مصوب فرهنگستان زبان و ادب فارسی، «ترا –» در چندین واژه بهکار رفته است:
ترابرد، ترادمش، تراکنش، تراگسیل، ترانوشت، ترازهش، تراپیرایش، تراشنوی.
◻️«ترا –» عموماً بر سر واژههایی میآید که یا اسم مصدرند (مانند کنش و دمش) و یا معنای اسم مصدری دارند (مانند گسیل و برد).
✅ طباطبایی، علاءالدین، فرهنگ توصیفی دستور زبان فارسی، چاپ اول، تهران: فرهنگ معاصر، ۱۳۹۵، ص ۱۳۷ – ۱۳۹.
#غلط_ننویسیم
🖊@ghalatnanevisim
#نکتههای_دستوری
✍ گشتن (یا: گردیدن)
این فعل دو کاربرد مختلف دارد:
◻️نخست بهصورت فعل خاص عمل میکند بهمعنای «چرخیدن» و نیز «گردش کردن»:
چرخ بر هم زنم ار غیر مرادم گردد
من نه آنم که زبونی کشم از چرخ فلک (حافظ)
میگشتم اندر آن چمن و باغ دمبدم
میکردم اندر آن گل و بلبل تأمّلی (حافظ)
◻️گشتن (یا گردیدن) فعل عام (یا فعل اسنادی) نیز هست، یعنی همراه صفت میآید و معنای آن را کامل میکند و از این لحاظ معادل شدن است.
🔴 بعضی از فضلا برای گشتن حصر معنایی قایل شدهاند و آن را در همهٔ موارد همانند «شدن» نمیدانند. ولی در متون معتبر فارسی چنین حصری دیده نمیشود و شواهد فراوانی هست حاکی از اینکه «گشتن» و «شدن» کاملاً همپایهٔ یکدیگرند. امروزه در فارسی فصیح میتوان آنها را بهجای هم بهکار برد: «دشمن به ملاطفت دوست نگردد بلکه طمع زیادت کند» (گلستان سعدی، ۱۸۵)
به زرق تو این بار غرّه نگردم
گر انجیل و تورات پیشم بخوانی (منوچهری)
آشنایان ره عشق درین بحر عمیق
غرقه گشتند و نگشتند به آبْ آلوده
◻️ گشتن و صفت همراه آن مجموعاً یک عبارت فعلی تشکیل میدهد که بهصورت فعل «لازم» عمل میکند. فعل متعدی آن «گرداندن» است.
✅ نجفی، ابوالحسن، غلط ننویسیم فرهنگ دشواریهای زبان فارسی، چاپ هجدهم، تهران: مرکز نشر دانشگاهی. ۱۳۹۲، ص ۳۲۴ — ۳۲۵.
#غلط_ننویسیم
🖊@ghalatnanevisim
#نکتههای_دستوری
✍ ساخت معکوس یا اشتقاق معکوس
◻️ ساخت معکوس که به آن اشتقاق معکوس و پسسازی نیز میگویند فرایندی است که از رهگذر آن گویشوران برمبنای شباهت ظاهری ساختار یک واژه با ساختار واژههای آشنایشان، بخشی از یک واژه را که به یکی از وندها یا واژههای زبانشان شباهت دارد حذف میکنند و واژهٔ جدیدی میسازند.
◻️ وامواژهٔ عربی «قلع» در اصل «قلعی» بوده است اما اهل زبان «قلعی» را به قیاس با صفتهایی که با افزوده شدن پسوند «— ی» به اسم ساخته شدهاند (مانند آهنی، چوبی، سربی) صفت پنداشتهاند و با حذف پسوند از آن واژهٔ «قلع» را ساختهاند.
◻️ساخت معکوس برابرنهاد back– formation است که برخی دستورپژوهان در برابر آن اشتقاق معکوس را بهکار میبرند. این برابرنهاد چندان مناسب بهنظر نمیرسد زیرا در این فرایند لزوماً وندزادایی صورت نمیگیرد.
✅ طباطبایی، علاءالدین، فرهنگ توصیفی دستور زبان فارسی، چاپ اول، تهران: فرهنگ معاصر، ۱۳۹۵، ص ۲۸۷.
#غلط_ننویسیم
🖊@ghalatnanevisim
#نکتههای_دستوری
✍ ترخیم
ترخیم در لغت بهمعنی نرم و آسان کردن است و در دستور زبان عبارت است از انداختن حرف یا حروفی از آخر یک وازه، مثلاً «گفت» به جای «گفتن» در این مصرع: شد پشیمان خواجه از گفت خبر.
◻️ اما برخی دستورپژوهان امروز این واژه را در معنایی گستردهتر بهکار میبرند، چنانکه در جزوهٔ واژهگزینی فرهنگستان زبان و ادب فارسی در تعریف ترخیم آمده است: «در این نوع اختصاریسازی دو یا چند حرف از آخر یا اول یا بخشی از آخر یک واژه یا عبارت حذف میشود، مانند «نک» بهجای «نگاه کنید» و «قه» بهجای «دقیقه» و «آز» بهجای «آزمایشگاه» و «صح» بهجای «صحیح».
✅ طباطبایی، علاءالدین، فرهنگ توصیفی دستور زبان فارسی، چاپ اوّل، تهران: فرهنگ معاصر، ۱۳۹۵، ص ۱۶۱.
#غلط_ننویسیم
🖊@ghalatnanevisim
#نکتههای_دستوری
✍مبتداسازی
مبتداسازی عبارت است از انتقال یکی از اجزای کلام (که در جملههای بینشان جایگاه معمولش در آغاز جمله نیست) به آغاز جمله. مبتداسازی عموماً برای برجسته کردن سازهای بهکار میرود که موضوع اصلی گفتگو است:
◻️«شام را» شما اینجا بمانید.
◻️«گوشت را» بهتره بگویی نخورد.
◻️«امشب را» اینجا باش.
◻️ «علی را» من باعث شدم که خانهاش را نفروشد.
«همسایهٔ ما»، مهمان برایش آمده.
🔴 گاهی در مبتداسازی «را» با فعلی میآید که گذرا نیست. در چنین صورتی «را» نشانهٔ مبتداسازی بهشمار میآید.
✅ طباطبایی، علاءالدین، فرهنگ توصیفی دستور زبان فارسی، چاپ اوّل، تهران: فرهنگ معاصر، ۱۳۹۵، ص ۴۶۷ تا ۴۶۸.
#غلط_ننویسیم
🖊@ghalatnanevisim
#نکتههای_دستوری
✍ عبارت کنادی
عبارت کنادی نوعی گروه حرف اضافهای است که در یک جملهٔ مجهول نشان میدهد عمل فعل بهوسیلهٔ چه کسی و چه چیزی انجام شده است، مانند عبارتهایی که در زیر مشخص شدهاند:
◻️نامه «به قلم» ناصر نوشته شد.
◻️ صاحبخانه «به دست دزدان» کشته شد.
◻️درخواست استادان «توسط رئیس دانشگاه» پذیرفته شد.
✅ طباطبایی، علاءالدین، فرهنگ توصیفی دستور زبان فارسی، چاپ اوّل، تهران: فرهنگ معاصر، ۱۳۹۵، ص ۳۴۹.
#غلط_ننویسیم
🖊@ghalatnanevisim
#نکتههای_دستوری
🔶 ممیّز
گاهی بین صفت شمارشی و موصوف (عدد و معدود) و نیز بین صفت مبهم «چند» و «چندین» و موصوف آنها کلماتی مخصوص بهعنوان واحد شمارش میآورند که «ممیّز» نامیده میشوند و میتوان آنها را با صفت شمارشی جمعاً صفت شمارشی مرکّب فرض کرد.
🔶 مشهورترین ممیّزها عبارتند از:
1⃣ باب، برای خانه و دکان و کاروانسرا و... .: دو باب خانه، چند باب کاروانسرا.
2⃣ توپ، برای پارچه: دو توپ ابریشم، دو توپ کرباس.
3⃣ جفت، برای کفش و جوراب و جز آن: چهار جفت کفش، ده جفت جوراب.
4⃣ جلد، برای کتاب و دفتر: ده جلد کتاب، بیست جلد دفتر.
5⃣ دست، هم برای لباس و هم برای شش عدد ظرف و قاشق و غیره: دو دست لباس، سه دست بشقاب.
6⃣ دستگاه، برای اتومبیل و رادیو و تلویزیون و امثال آنها: دو دستگاه رادیو، سی دستگاه موتور
7⃣ دوجین، برای هر دسته یا بستهٔ دوازدهتایی: یک دوجین کمربند، ده دوجین جوراب.
8⃣ رأس، برای گاو و گوسفند و بز و خر و جز آن: صد رأس گوسفند، شش رأس گاو.
9⃣ سر، برای انسان در عایله: ده سر عایله.
0⃣1⃣ طاقه، برای شال و پتو و پارچه: هفت طاقه شال، هشت طاقه پتو.
1⃣1⃣ فروند، برای کشتی و هواپیما و هلیکوپتر: چهار فروند هواپیما، سه فروند کشتی.
2⃣1⃣ قبضه، برای اسلحهٔ سبک: سه قبضه تیر، دو قبضه چاقو، سه قبضه تفنگ.
3⃣1⃣ قطعه، برای زمین و همچنین برای فرش: دو قطعه زمین، ده قطعه فرش.
4⃣1⃣ قواره، هم برای زمین و هم برای پارچه: چهار قواره زمین، دو قواره پارچه.
5⃣1⃣ نفر، برای انسان: چهل نفر دانشآموز، صد نفر کارگر.
✅ احمدی گیوی، حسن و حسن، انوری، دستور زبان فارسی ۱، چاپ چهارم، تهران: انتشارات فاطمی،۱۳۹۴، ص ۱۳۰تا۱۳۱.
#غلط_ننویسیم
🖊@ghalatnanevisim
#نکتههای_دستوری
🔶 حذف در اجزای جمله:
حذف کلمه در جمله معمولاً یا بنا بر عرف زبان است و یا به قرینهٔ لفظی یا معنوی:
🔴 حذف بنا بر عرف زبان:
1⃣ مرگ بر خائنان!
مرگ بر خائنان، یعنی مرگ بر خائنان باد. (باشد)
2⃣ خداحافظ.
خداحافظ، یعنی خداحافظ شما باد. (باشد)
3⃣ چه عجب!
چه عجب! یعنی چهقدر جای عجب است که شما اینکار را کردید.
🔴 برخی از مثالها و ضربالمثلها:
1⃣ سرپیری معرکهگیری
2⃣ چاردیواری اختیاری
3⃣ پارسال دوست امسال آشنا
✅ احمدی گیوی، حسن و حسن انوری، دستور زبان فارسی ۱، چاپ چهارم، تهران: انتشارات فاطمی، ۱۳۹۴، ص ۲۱۱.
#غلط_ننویسیم
🖊@ghalatnanevisim
#نکتههای_دستوری
🔶 اقسام قید از نظر معنی:
1⃣ قید زمان: «شب» باران آمد.
2⃣ قید مکان: نسرین «اینجا» نشسته بود و فریبا «آنجا»
3⃣ قید مقدار: دیشب باران «کمکم» میآمد امّا امروز «زیاد» بارید.
4⃣ قید کیفیت: مسعود «خوب» کار میکند.
الیاس «بهآرامی» کار میکند.
5⃣ قید حالت: کودک «گریان» آمد.
6⃣ قید تأسف: «متأسفانه» نتوانستم شما را ببینم.
7⃣ قید تعجبّ: «عجبا!» عمر آدمی به این زودی به پایان میرسد.
8⃣ قید تأکید و تصدیق: «حتماً» به دیدار شما خواهم آمد.
9⃣ قید پرسش: «چگونه» این کار را انجام خواهید داد؟
0⃣1⃣ قید شکّ و تردید: «شاید» فردا به خیابان بروم.
✅ احمدی گیوی، حسن و حسن انوری، دستور زبان فارسی ۱، چاپ چهارم، تهران: انتشارات فاطمی، ۱۳۹۴، ص ۱۶۵تا۱۶۶.
#غلط_ننویسیم
🖊@ghalatnanevisim
#نکتههای_دستوری
🔶 در فعلهای مرکّب و پیشوندی نشانهٔ «نفی» میان کلمهٔ سازندهٔ فعل مرکّب یا پیشوند و فعل میآید:
1⃣ خبر کرد≠ خبر نکرد
2⃣ فرارفت ≠ فرانرفت
3⃣ برمیدارد ≠ برنمیدارد
✅ احمدی گیوی، حسن و حسن انوری، دستور زبان فارسی ۱، چاپ چهارم، تهران: انتشارات فاطمی، ۱۳۹۴، ص ۵۹.
#غلط_ننویسیم
🖊@ghalatnanevisim
#نکتههای_دستوری
✍ عبارت کنادی
عبارت کنادی نوعی گروه حرف اضافهای است که در یک جملهٔ مجهول نشان میدهد عمل فعل بهوسیلهٔ چه کسی و چه چیزی انجام شده است؛ مانند عبارتهایی که در زیر مشخص شدهاند:
◻️نامه «به قلم» ناصر نوشته شد.
◻️ صاحبخانه «به دست دزدان» کشته شد.
◻️درخواست استادان «توسط رئیس دانشگاه» پذیرفته شد.
✅ علاءالدین طباطبایی، ۱۳۹۵ش، فرهنگ توصیفی دستور زبان فارسی، چ۱، تهران: فرهنگ معاصر، ص ۳۴۹.
#غلط_ننویسیم
🖊@ghalatnanevisim