eitaa logo
غلط ننویسیم
13.9هزار دنبال‌کننده
2.3هزار عکس
476 ویدیو
5 فایل
🔹 تبلیغات ⬅️ کانون تبلیغاتی قاصدک @ghaasedak 🔴تبادل نظر https://eitaayar.ir/anonymous/v257.b53
مشاهده در ایتا
دانلود
فارسی برای واژگان بیگانه: ✅ آبونه (abonné): مشترک، هم‌بست؛ ✅ آتلیه (atelier ): کارگاه؛ ✅ آتو (atout): برگ برنده، بخت و توفیق، اقبال؛ ✅ آرتیکل (article): مقاله؛ ✅ آرشیو (archive): بایگانی، جای نگهداری اسناد؛ ✅ آژانس (agence): دفتر نمایندگی، دفتر خدمات، دفتر معاملات، خبرگزاری. ویراستاری و درست‌نویسی، ذوالفقاری، چاپ سوم، تهران: نشر علم، ۱۳۹۲، ص ۳۱۲. 🖊@ghalatnanevisim
✍ تحول معناشناختی واژگان ◻️خط‌ دادن ۱. اصلاً به‌معنی نوشته و سند و امضا و تعهد و ضمانت و تضمین دادن. ۲.امروزه به‌معنای القا و تلقین راه و روشی پوشیده‌وار: «آن‌ها به او خط می‌دهند وگرنه او خودش توی این حساب‌ها/ خط‌ها/ فکرها نیست». ✅ خرّمشاهی، بهاءالدین، از واژه تا فرهنگ، چاپ دوم، تهران: انتشارات ناهید، ۱۳۹۰، ص ۱۸۰. 🖊@ghalatnanevisim
✍ سرواژه‌سازی ◻️سرواژه‌‌سازی یکی از روش‌های اختصارسازی است که در آن معمولاً اما نه همیشه، حروف اول واژه‌های یک عبارت به هم می‌پیوندند و لفظی می‌سازند که به ظاهر شبیه یک واژهٔ عادی زبان است مانند: سیبا (سامانهٔ یک‌پارچه بانکی)؛ ساصد (سازمان صنایع دفاع)؛ ساف (سازمان آزادی‌بخش فلسطین)؛ شابک (شماره استاندارد بین‌المللی کتاب). ◻️در زبان فارسی، درنتیجهٔ ساختن سرواژه گاهی صورتی حاصل می‌آید که واژه‌ای معنی‌دار است مانند: «هما» که از عبارت «هواپیمایی ملی ایران» گرفته شده است. ◻️در نیروی نظامی ایران ساختن سرواژه رواج دارد از این جمله‌اند: نزاجا (نیروی زمینی جمهوری اسلامی ایران)؛ نهاجا (نیروی هوایی جمهوری اسلامی ایران)؛ مراپش (مرکز آموزش پشتیبانی)؛ مراتو (مرکز آموزش توپخانه)؛ لجمن (لبه جلویی منطقه نبرد). ◻️در گروه واژه‌گزینی فرهنگستان زبان و ادب فارسی برای ساختن اختصارات گروهی تشکیل‌شده و اصول و ضوابط آن تدوین گردیده است. ◻️شماری از سرواژه‌هایی را که در فرهنگستان به تصویب رسیده است: واکا: ویروس انسانی کمبود ایمنی، در برابر HIV؛ پهپاد: پرندهٔ هدایت‌پذیر از راه دور، در برابر unattended aerial vehicle؛ مگ: معتادان گمنام، در برابر narcotics anonymous؛ قبک: قرارداد بستک کاربر، در برابر user datagram protocol ؛ ساعگ: سامانهٔ عارضه گریز، در برابر terrain-avoidance system. ✅ طباطبایی، علآءالدین، فرهنگ توصیفی دستور زبان فارسی، چاپ اول، تهران: فرهنگ معاصر، ۱۳۹۵، ص ۲۹۹. 🖊@ghalatnanevisim
✍ هم‌شاگرد یا هم‌شاگردی هم‌شاگرد به‌معنای «هم‌درس، هم‌کلاس» غلط است، زیرا «هم» پیشوند اشتراک، چون بر سر اسم درآید بر شخصی دلالت می‌کند که در مفهوم آن اسم با دیگری شریک است، چنانکه هم‌کار یعنی «شریک‌ در کار» یا «کسی که دارای کار مشترک با دیگری است» و هم‌وطن یعنی «کسی که دارای وطن مشترک با دیگری است» و جز این‌ها. بر این قیاس، هم‌شاگرد یعنی «کسی که دارای شاگرد مشترک با دیگری است» و بنابراین نه به‌معنای «شاگرد» بلکه به معنای «معلم» است! به‌جای آن با اندکی تسامح، می‌توان گفت هم‌شاگردی، یعنی «کسی که در شاگردی با دیگری مشارکت دارد». ✅ نجفی، ابوالحسن، غلط ننویسیم فرهنگ دشواریهای زبان فارسی، چاپ هجدهم، تهران: مرکز نشر دانشگاهی، ۱۳۹۲، ص ۴۱۸. 🖊@ghalatnanevisim
1.33M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
به‎جای «اَد کردن» بگویید «افزودن، عضو کردن» 💬 نسرین پرویزی (معاون واژه‌گزینی فرهنگستان زبان و ادب فارسی): گروه‌های واژه‌گزینی فرهنگستان، در جدیدترین مورد، واژه‌های فارسی «افزودن و عضو کردن» را معادل واژۀ فرنگی «اَد کردن» تصویب کردند. منظور از «اَد کردن» افزودن یا اضافه کردن افراد به پیام‌رسان‌ها و شبکه‌های اجتماعی است و فرهنگستان هر دو را تصویب کرده است و کاربران بنا به مورد می‌توانند از این معادل‌ها استفاده کنند. 🖊@ghalatnanevisim
نجومی در ادبیات 1⃣ آبایِ سبعه / آبایِ علْوی: به هفت سیارۀ قمر، عطارد، زهره، شمس، مریخ، مشتری و زحل «ابایِ سبعه» می‌گویند که با تأثیر بر امهات اربعه (آب، باد، خاک و آتش) موجب شکل‌گیری موجودات می‌شوند و  قدما معتقد بودند که بر سرنوشت آدمی اثر می‌گذارند. به من نامشفق‌اند آباء علْوی چو عیسی زان ابا کردم ز آباء (خاقانی) 2⃣ ارتفاع: میزان بلند شدن آفتاب و سایر اجرام فلکی از افق که آن را برای تعیین درجۀ طالع به کمک اسطرلاب محاسبه می‌کردند. ز آفتاب قدح ارتفاع عیش بگیر چرا که طالع وقت آن چنان نمی‌بینم (حافظ) 3⃣ احتراق: مقارنۀ آفتاب با یکی از پنج سیاره (زحل، مشتری، مریخ، زهره و عطارد) در یک درجه و یک دقیقه از منطقة‌البروج. دلم همچو زهره‌ست در احتراق تنم همچو خورشید اندر سفر ( مسعود سعد) اخترانند از ورای اختران کاحتراق و نحس نبْوَد اندر آن (مولوی) 4⃣ اسد: صورت پنجم از صورت‌های فلکی منطقة‌البروج، واقع در نیم‌کرۀ شمالی آسمان که به شکل شیر نر تجسم شده است و معادل مرداد است. گرمگاهی کآفتاب استاده در قلب‌الاسد سنگ و ریگ ثغلبیه بید و ریحان دیده‌اند (خاقانی) 5⃣  اسطرلاب / اصطرلاب: وسیله‌ای که منجمان از آن برای انواع محاسبات ازجمله تعیین ارتفاع آفتاب و سایر اجرام فلکی استفاده کرده‌اند. علت عاشق ز علت‌ها جداست عشق اصطرلاب اسرار خداست (مولوی) نسخۀ طالع و احکام بقا کاصل نداشت هم به کذاب سطرلاب نگر باز دهید (خاقانی) ✅ فریده آرامیده 🖊@ghalatnanevisim
نجومی در ادبیات 1⃣ افلاک: قدما افلاک را نه عدد می‌دانستند که به دور کرۀ زمین می‌چرخند و به‌ترتیب عبارت‌اند از: ۱. فلک قمر یا ماه؛ ۲. فلک تیر یا عطارد؛ ۳. فلک ناهید یا زهره؛ ۴. فلک خورشید یا شمس؛ ۵. فلک بهرام یا مریخ؛ ۶. فلک برجیس یا مشتری؛ ۷. فلک کیوان یا زحل؛ ۸. فلک ثوابت یا منطقةالبروج؛ ۹. فلک اطلس یا فلک‌الافلاک. 🟢 هر فلک به نام سیّاره‌ای که در آن قرار دارد نامیده می‌شود؛ به‌جز فلک هشتم که محل ستارگان و صور فلکی تابت است و فلک نهم که روی آن چیزی نیست. 2⃣ امهات سفلی / امهات اربعه: چهار عنصر آب، باد، خاک و آتش که مواد اصلی تشکیل‌دهندۀ جهان هستند و آبای علْوی با تأثیرگذاری بر آن‌ها موالید ثلاث (جمادات، گیاهان و حیوانات) را شکل می‌دهند. به صد قران، به نزاید یکی نتیجه چو تو ز امتزاج چهار امهات و هفت آبا (انوری) ای آن که نتیجۀ چهار و هفتی وز هفت و چهار دایم اندر تفتی (خیام) 3⃣ بروج دوازده‌گانه: فلک هشتم به دوازده قسمت تقسیم می‌شود که به هر قسمت از آن‌ها «برج» می‌گویند. هر برج به نام صورت فلکی که در آن قسمت وجود دارد نامیده می‌شود. خورشید هر ماه از سال را در یکی از این برج‌ها سپری می‌کند. اسامی برج‌ها به‌ترتیب با دوازده ماه شمسی مطابق‌اند: ۱، حمل (فروردین)؛ ۲. ثور (اردیبهشت)؛ ۳. جوزا (خرداد)؛ ۴. سرطان (تیر)؛ ۵. اسد (مرداد)؛ ۶. سنبله (شهریور)؛ ۷. میزان (مهر)؛ ۸. عقرب (آبان)؛ ۹. قوس (آذر)؛ ۱۰. جدی (دی)؛ ۱۱. دلو (بهمن)؛ ۱۲. حوت (اسفند). 4⃣ بنات‌النعش: هریک از دو صورت فلکی دب اکبر و دب اصغر از هفت ستاره تشکیل شده است که چهار تا از آن‌ها به‌صورت تخت (نعش) و سه ستارۀ دیگر را به‌شکل دختران (بنات) تصوّر کرده‌اند، دخترانی که بر دوش خود نعشی را حمل می‌کنند. بنات‌النعش در شعر فارسی نماد پراکندگی است. بفرمود آن صنم تا آن بتی چند بنات‌النعش‌وار از هم پراکند (نظامی) ✅ فریده آرامیده 🖊@ghalatnanevisim
نجومی در ادبیات 1⃣ بهرام / مریخ: سیاره‌ای سرخ‌رنگ در فلک پنجم است. نماد جنگاوری و سلحشوری است. بهرام را نحس اصغر می‌دانند. شبی چون شبه روی شسته به قیر نه بهرام پیدا، نه کیوان نه تیر (فردوسی) بیاور می که نتوان ز مکر آسمان ایمن به لعب زهرۀ چنگی و مریخ سلحشورش (حافظ) 2⃣ پروین / ثریا: نام صورتی فلکی است که شش ستاره داشته‌ و آن را به‌صورت خوشه، قطرۀ اشک یا باران، گردن‌بند و تسبیح تصوّر کرده‌اند. پروین نماد جمعیت است و در نزد اعراب نشانۀ آمدن باران است. از آن ساعت که دیدم گوشوارش ز چشمانم بیفشانده‌ست پروین (اشک) (سعدی) غزل گفتی و دُر سفتی بیا و خوش بخوان حافظ که بر نظم تو افشاند فلک عِقد ثریا را (حافظ) 🟢 طلوع پروین در نیمه‌های شب و پیش‌از سحر است. مردمان جمله بخفتند و شب از نیمه گذشت وان چه در خواب نشد، چشم من و پروین است (سعدی) 3⃣ تیر / عطارد: سیاره‌ای که در فلک دوم قرار دارد و نماد دبیری و نویسندگی و دانشوری است؛ ازاین‌رو آن را با صفاتی چون کاتب، منشی و مستوفی فلک یاد کرده‌اند. تیر دیوان تو را مستوفی چرخ عمال تو را دیوان است (انوری) مرا از اختر دانش چه حاصل که من تاریکم او رخشنده اجزا (خاقانی) در بزم ببین که چون عطارد دارد سخن و دهان ندارد (سنایی) 4⃣ ثری: زمین کجا سیر وحشی رسد در مَلک نشاید پرید از ثری تا فلک (سعدی) ✅ فریده آرامیده 🖊@ghalatnanevisim
نجومی در ادبیات 1⃣ بهرام / مریخ: سیاره‌ای سرخ‌رنگ در فلک پنجم است. نماد جنگاوری و سلحشوری است. بهرام را نحس اصغر می‌دانند. شبی چون شبه روی شسته به قیر نه بهرام پیدا، نه کیوان نه تیر (فردوسی) بیاور می که نتوان ز مکر آسمان ایمن به لعب زهرۀ چنگی و مریخ سلحشورش (حافظ) 2⃣ پروین / ثریا: نام صورتی فلکی است که شش ستاره داشته‌ و آن را به‌صورت خوشه، قطرۀ اشک یا باران، گردن‌بند و تسبیح تصوّر کرده‌اند. پروین نماد جمعیت است و در نزد اعراب نشانۀ آمدن باران است. از آن ساعت که دیدم گوشوارش ز چشمانم بیفشانده‌ست پروین (اشک) (سعدی) غزل گفتی و دُر سفتی بیا و خوش بخوان حافظ که بر نظم تو افشاند فلک عِقد ثریا را (حافظ) 🟢 طلوع پروین در نیمه‌های شب و پیش‌از سحر است. مردمان جمله بخفتند و شب از نیمه گذشت وان چه در خواب نشد، چشم من و پروین است (سعدی) 3⃣ تیر / عطارد: سیاره‌ای که در فلک دوم قرار دارد و نماد دبیری و نویسندگی و دانشوری است؛ ازاین‌رو آن را با صفاتی چون کاتب، منشی و مستوفی فلک یاد کرده‌اند. تیر دیوان تو را مستوفی چرخ عمال تو را دیوان است (انوری) مرا از اختر دانش چه حاصل که من تاریکم او رخشنده اجزا (خاقانی) در بزم ببین که چون عطارد دارد سخن و دهان ندارد (سنایی) 4⃣ ثری: زمین کجا سیر وحشی رسد در مَلک نشاید پرید از ثری تا فلک (سعدی) ✅ فریده آرامیده 🖊@ghalatnanevisim
نجومی در ادبیات 1⃣ ثور: نام یک صورت فلکی در هیئت گاو است که در دومین برج از بروج دوازده‌گانه قرار دارد و معادل اردیبهشت است. خوشۀ پروین بخشی از ثور را تشکیل می‌دهد. ثور خانۀ زهره یعنی جایگاه زهره است. زهره در ثور و مشتری در قوس خانه از هر دو گشته چون فردوس (نظامی) گاوی است در آسمان و نامش پروین یک گاو دگر نهفته در زیر زمین (خیامی) 2⃣ جدی: نام صورت فلکی در هیئت بز است که در دهمین برج از بروج دوازده‌گانه قرار دارد و معادل دی است. جدی خانۀ کیوان است. ز برج جدی بتابید پیکر کیوان به شکل شمع فروزنده در میان شَمَر (انوری) 3⃣ جوزا / دوپیکر: نام صورت فلکی در هیئت دو پیکر (دوقلو و به هم چسبیده) است که در سومین برج از بروج دوازده‌گانه قرار دارد و معادل خرداد است. جوزا خانۀ عطارد (تیر) است. جوزا در ادبیات فارسی گاه نماد جدایی‌ناپذیری است. الحق دو برادر ملک فر چون جوزا یک‌دل و دو پیکر (خاقانی) کی دیده‌ای دو دوست که جوزا صفت بدند کایامشان چو نعش یک از یک جدا نکرد (خاقانی) 4⃣ جوزا / جبار: یکی از صورت‌های فلکی شمالی به شکل مردی با حمایل (کمر و شمشیر و ترکش) است که نباید آن را با جوزا (دوپیکر) اشتباه گرفت. جوزا سحر نهاد حمایل برابرم یعنی غلام شاهم و سوگند می‌خورم (حافظ) 5⃣ چهار ارکان / چهار گوهر، عناصر اربعه / امهات سفلی: چهار عنصر آب، باد، خاک و آتش که مواد اصلی تشکیل‌دهندۀ جهان هستند و آبای علوی با تأثیرگذاری بر آن‌ها موالید سه‌گانه (جمادات، گیاهان و حیوانات) را شکل می‌دهند. شبه کُلّه است چرخ گردان چار ارکان چار ترک آن دان (خاقانی) 6⃣ چهار حد: شمال، جنوب، مغرب و مشرق. بر قرعۀ چار حد کویت فالی زنم از برای رویت (نظامی) ✅ فریده آرامیده 🖊@ghalatnanevisim
نمایشی فروردین، روز هنرهای نمایشی، بر اهالی نمایش فرخنده باد. 🟢 یکی از انواع نمایش که در سلسله نمایش‌های ایرانی جایگاهی ویژه دارد نمایش‌های عامیانه (Vulgar Play) است. 🟢 انواع نمایش‌های عامیانه: 1⃣ نمایشنامۀ سهم که بیشتر است؟ (ص۲۰ تا ۲۴). 2⃣ نمایشنامۀ شیطان (خبرچین) (ص۲۵ تا ۲۹). 3⃣ نمایشنامۀ خانم خرسوار (ص۳۰ تا ۳۵). 4⃣ نمایشنامۀ هفت برادر (ص۳۶ تا ۴۲). 5⃣ نمایشنامۀ قربانی (ص۴۳ تا ۴۸). 6⃣ نمایشنامۀ بزاز (پارچه‌فروش) (ص۴۸ تا ۵۳). 7⃣ نمایشنامۀ دندان درد (ص۵۴ و ۵۵). 8⃣ نمایشنامۀ سلمانی (ص۵۶ و ۵۷). 9⃣ نمایشنامۀ چُلمک اویونو (ص۵۸ تا ۶۰). 🔟 نمایشنامۀ شاه و وزیر۱ (ص۶۱ تا ۶۳). 1⃣1⃣ نمایشنامۀ شاه و وزیر۲ (ص۶۴ تا ۶۶). 2⃣1⃣ نمایشنامۀ بانملکی (ص۶۷ تا ۷۰). 3⃣1⃣ نمایشنامۀ برادر، من گرسنَمِه (ص۷۱ تا ۷۶). 4⃣1⃣ نمایشنامۀ کچل (کچلک‌بازی) (ص۷۷ تا  ۸۱). 5⃣1⃣ نمایشنامۀ شاطربازی (ص۸۲ تا ۸۷). 6⃣1⃣ نمایشنامۀ نمک‌فروش (نمکی) (ص۸۸ تا ۹۴). 7⃣1⃣ نمایشنامۀ به که بروم؟ (با کدام ازدواج کنم.) (ص۹۵ تا ۱۰۳). 8⃣1⃣ نمایشنامۀ شاه و وزیر۳ (ص۱۰۴ تا ۱۰۸). 9⃣1⃣ نمایشنامۀ دول اَلما (موزیکال) ( ص۱۰۹ تا ۱۱۲). 0⃣2⃣ نمایشنامۀ دو برادر (کچلک‌بازی) (ص۱۱۳ تا ۱۱۹). 1⃣2⃣ نمایشنامۀ سوسک آبگوشتی (ص۱۲۰ تا ۱۲۲). 2⃣2⃣ نمایشنامۀ چوپان و کدخدا (ص۱۲۳ تا ۱۲۷). 3⃣2⃣ نمایشنامۀ مالیات (ص۱۲۸ تا ۱۳۰). 4⃣2⃣ نمایشنامۀ سیاه بازی (ص۱۳۱ تا ۱۳۵). 5⃣2⃣ نمایشنامۀ شاه و وزیر۴ (ص۱۳۶ تا ۱۴۱). 6⃣2⃣ نمایشنامۀ شاطر (ص۱۴۲ و ۱۴۳) 7⃣2⃣ نمایشنامۀ اَفدابه (آفتابه) (ص۱۴۴ تا ۱۴۶). 8⃣2⃣ نمایشنامۀ طلاق (ص۱۴۷ تا ۱۴۹). 9⃣2⃣ نمایشنامۀ جوالدوز (ص۱۵۰ و ۱۵۱). 0⃣3⃣ نمایشنامۀ عشق پیری (ص۱۵۲ تا ۱۵۶). 1⃣3⃣ نمایشنامۀ عروس و داماد (ص۱۵۷ تا ۱۵۹). 2⃣3⃣ نمایشنامۀ دو دوره‌گرد و یک محله (ص۱۶۰ و ۱۶۱). 🟢 نمایش‌ در کوچه: در حقیقت نوع میدانی نمایش‌های عامیانه‌اند که بین عوام به دو صورت تبلور و تجلی یافته‌اند: 1⃣ نمایش‌های مربوط به کودکان و نوجوانان؛ 2⃣ نمایش‌های مربوط به بزرگ‌سالان. 🟢 انواع نمایش در کوچه: 1⃣ نمایشنامۀ ننه منه پندیر چؤرک (ننه من نون و پنیر) (ص۱۶۹ تا ۱۷۲). 2⃣ نمایشنامۀ کمر ( قربانی) (ص۱۷۳ تا ۱۷۶). 3⃣ نمایشنامۀ هشلی هملی (ص۱۷۷ تا ۱۷۹). 4⃣ نمایشنامۀ تق‌تق شیپور (ص۱۸۰ تا ۱۸۳). 5⃣ نمایشنامۀ پیشی، پیشی (ص۱۸۴ و ۱۸۵). این نمایش در بخش نمایش‌های زنانه هم آمده است. 6⃣ نمایشنامۀ شنگول و منگول حبۀ انگور (ص۱۸۶ تا ۱۸۸). 7⃣ نمایشنامۀ کورَکن دؤوروش ( درویش و داماد ) (ص۱۸۹ و ۱۹۰). 8⃣ نمایشنامۀ حمامی (ص۱۹۱ و ۱۹۲) 9⃣ نمایشنامۀ دروغ‌سنج (ص۱۹۳ تا ۱۹۵). 🔟 نمایش شاه و وزیر (ص۱۹۶ تا ۱۹۸). 🟢 انواع نمایش‌های زنانه: 1⃣ نمایشنامۀ پیشی (ص۲۰۱ تا ۲۰۷). 2⃣ نمایشنامۀ خاله، رو، رو (ص۲۰۸ تا ۲۱۲). 3⃣ نمایشنامۀ مکر زنان (ص۲۱۳ تا ۲۱۸). 4⃣ نمایشنامۀ خانم ماما (ص۲۱۹ تا ۲۲۱). 5⃣ نمایشنامۀ قمبر سیما (ص۲۲۲ تا ۲۲۹). 6⃣ نمایشنامۀ خواستگاری (ص۲۳۰ تا ۲۳۳). 7⃣ نمایشنامۀ خاله خاله جون (ص۲۳۴ تا ۲۳۶). 8⃣ نمایشنامۀ آوجی گل باهار (ص۲۳۷ تا ۲۴۰). 9⃣ نمایش برای خم سرکه (ص۲۴۱ و ۲۴۲). ✅ صادق عاشورپور، (۱۳۹۰ش)، نمایش‌های عامیانه، ج۷، ص۲۰ تا ۲۴۲. ✅ فریده آرامیده 🖊@ghalatnanevisim
🟢 گواردن [govārdan | guvārdan]: ۱. گوارا بودن یا گشتن، لذید شدن (لغت‌نامه) ۲.هضم شدن، تحلیل رفتن (لغت‌نامه)؛ هضم کردن، تحلیل بردن (لغت‌نامه)‌ ۱.هر چشمه که آب لطف دارد چون تشنه خورد به جان گوارد (نظامی ۴۷۵) ۲. نمی‌بینی کز آن آچار اگر خاکی تهی ماند ترا ای خاک‌خور آن خاک بی‌آچار نگوارد؟ (ناصرخسرو ۲۰۰) هضم کردن: ... اگر غذائی یابد ناگواشته بگوارد و حرارت غریزی را بفزاید (هدایه ۱۷۹) 🟢 گوارد– [govārd | guvārd] مادۀ ماضی، گواردگی، گواردنی، گوارده. 🟢 گوار– [–govār– | guvār] مادۀ مضارع، گوارا، گوارش، گوارنده، خوشگوار، دیرگوار، زودگوار. ✅ یدالله منصوری، فرهنگ ریشه‌شناختی افعال زبان فارسی، تهران: آوای خاور، ۱۳۹۶، ص۲۷۶. ✅ فریده آرامیده 🖊@ghalatnanevisim