تردیدم و مایل به یقینی که تو داری
مشتاق همان یا که همینی که تو داری
هرکس گرویده ست به آیین و مرامی
من کافرم وپیرو دینی که تو داری
با پای خودم آمده ام تا که بیفتم
در بند فرحزاد کمینی که تو داری
خود خواسته ام دایره در دایره باشم
تا حلقه شوم دور نگینی که تو داری
حظ می برم از خوانش تکراری چشمت
از شعر ازل گفتِ نوینی که تو داری
کی از چپ و از راست خوشم آمده هرگز
اما چه یسار و چه یمینی که تو داری
نو تا برسد کهنه خریدار ندارد
نونو شده پیشین و پسینی که تو داری
هنگامه ی عشق است و غزلخوانی عشاق
این هم ز بلندای جبینی که تو داری
#محمدعلی_ساکی
حسن خسرویوقار ۲۵ مهر ۱۳۷۰ در شهر همدان متولد شد. وی در دورۀ دبیرستان با فضای شعر آشنا شد و از سال ۱۳۸۸ با حضور در انجمن ادبی قم به طور جدّی به سرودن شعر پرداخت. او از محضر استاد محمدعلی مجاهدی و علی معلم دامغانی بهره برده است. خسرویوقار در کنگرهها و جشنوارههای فراوانی برگزیده شده است و هماکنون در قم ساکن است. تا کنون از وی اثر مستقلی به چاپ نرسیده است.
#معرفی_شاعر #حسن_خسروی_وقار
«دیروز» در تصرّف تشویش مانده بود
قومی که در محاصرۀ خویش مانده بود
«خویشی» که سر به دامن تقدیر میگذاشت
کاری جز اعتراف به درماندگی نداشت
از راه مرگ با هدفی پوچ میگذشت
عمری که در تصوّر یک کوچ میگذشت
این شعر نیست، قسمتی از درد مردم است
تاریخ قرنها غم و غربت در آن گم است
دنیا به رغم محکمهها، قیل و قالها
در بند گرگ بود به حکم شغالها
این حکم شوم، نقشۀ دنیای دیگریست
طرح شروع فتنه و بلوای دیگریست
شیطانیان که فاتح این ماجرا شدند
وقت سقوط دهکدهها کدخدا شدند
از خیرشان رسیده فقط شر به دهکده
این قصّه آب میخورد از غرب دهکده
آری، جهان به شوق تکامل فریب خورد
آدم دوباره خیرهسری کرد و سیب خورد
تقصیر ما: حکومت سرکردۀ دروغ
تقدیر ما: جنایت پروردۀ دروغ
آزادی و حقوق برابر بهانه بود
تا که شود برادرمان بردۀ دروغ
افسونِ قرن -کورۀ آتش- غم یهود
افسانه بود غربت گستردۀ دروغ
توحید را به مسلخ تثلیث میکشند
نفرین به این تجلّی بیپردۀ دروغ
هرچند فتنه صبح جهان را سیاه کرد
خورشید سر رسید و فُسون را تباه کرد
آغاز شد حماسۀ آتش عتابها
وسعت گرفت شعلۀ این انقلاب، تا -
- در روزگار سلطۀ صحرای دورهگرد
مردی به نام نامیِ دریا قیام کرد
گلزار جان گرفت به دست بهاریاش
ایمان بیاوریم به لبخند جاریاش
از بند تن رهاست طنین دعای او
«آزادگیست» شِمّهای از ربّنای او
اندیشهاش تجسّم احکام دین ماست
اُسطورۀ مقاومت سرزمین ماست
با این وجود، در دل او غم گذاشتند
آن بیوجودها که سرِ فتنه داشتند
میخواستند بر سر ما سروری کنند
«دینِ نو» آورند که پیغمبری کنند
امّا...نه! مرد باج به گردنکشان نداد
در اوج غم حقارتی از خود نشان نداد
تا که بساط گرگ به هم خورد و جنگ شد
روباه پیر شعبده کرد و پلنگ شد
میخواستند باز بگیرند ماه را
برپا کنند گسترههایی سیاه را
امّا به یُمن مرد و مریدان پاکباز
بدسیرتان شدند هم آغوش خاک، باز
چندی گذشت... حادثه رخ داد و بعد از آن
آمد عزای نیمۀ خرداد و بعد از آن -
- با شوق مرگ، لحظۀ رفتن فرا رسید
از خود گذشت مرد و به درک خدا رسید
او رفته و حکایت او مانده تا هنوز
فرهنگ استقامت او مانده تا هنوز
«امروز» هم فدایی راه ولایتیم
دستی پر از قنوت، پر از استجابتیم
باید که در ادامۀ راهش خطر کنیم
نفرین به ما اگر که دمی فکر سر کنیم
ما «عهد» کردهایم که با «عدل» انقلاب
در محکمه مقابله با زور و زر کنیم
ما عهد کردهایم که در عصر احتمال
فکری به حال «گرچه و امّا - اگر» کنیم
حالا زمان گذشته و کاری نکردهایم!
دیگر چگونه میشود از خود گذر کنیم؟
ما عهد کردهایم، ولی مثل کوفیان
همراه و همنوای علی مثل کوفیان...
ما «عهد» را به مَسند حاشا گذاشتیم
منشور «عدل» را به تماشا گذاشتیم
از یاد بردهایم اشارات مرد را
افشاندهایم در دل او بذر درد را
دیگر اُمید نیست به اندیشههای ما
آن قدر گُم شدیم در اوهام خویش، تا -
- لبخند او به زخم بدل شد، نمک زدیم
اینگونه پایداری خود را محک زدیم
وقتی که گرگ ولوله کرد و به گلّه زد
ما در سکوت قافلهها نِیلبک زدیم
در ازدحام غفلت ما، مکر جان گرفت
چشمان خواب رفتۀ دشمن توان گرفت
آری، دوباره فتنه و بلوا به پا شدهست
نفرین به ما که سفرۀ تزویر وا شدهست
در «عهد» ما که «عدل» فقط در کتابهاست
رستم اسیر فتنۀ افراسیابهاست
با اعتراض، زیره به کرمان نمیبریم
فرصت برای شِکوه زیادست، بگذریم...
باید دوباره دست به دامان او شویم
بیعت کنیم، بلکه مسلمان او شویم
وقتی علی به مسند غربت نشسته است
عمّار او، ابوذر و سلمان او شویم
باید که در صیانتِ از مرد، جان دهیم
در راه او مقاومت از خود نشان دهیم
مردان مرد، دست به دشمن نمیدهند
آزاده ها به بند کسی تن نمیدهند
فرقی نمیکند پس از این «ما»، «تو»، یا «منم»!
چوب حراج خورده مگر خاک میهنم؟
شمشیر باستانیِ شرقیم در مصاف
پروردۀ حماسه و بیزار از غلاف
بعد از حماسه، نوبت عشق و تغزّل است
آری، بهار فصل دگردیسیِ گُل است
با اینکه در مُحاق زمان است، میرسد
روزی که خاستگاه جهان است، میرسد
آن روز ناگزیر که «فرداست» بیگمان
در انحصار چشم کسی نیست آسمان
روز نزول نور به جان جوانهها
روز سقوط سلطۀ تاریکخانهها
روزی که «عدل» حاصل خواب و خیال نیست
این یک حقیقت است، مجاز و محال نیست!
روزی که ماه، مژدۀ چشمانتظارهاست
خورشید، چشم روشنیِ بیقرارهاست
روزی که مردِ منتظرِ سالها سکوت
فریاد استجابت شبزندهدارهاست
«عشقش»، دلیل رفتن سرها به روی دار
آن مردِ مرد، «منتقمِ» سربِه دارهاست
آغاز عدلگستریِ حاکمیّتش
پایانِ حکمرانیِ دنیاتبارهاست
#شعر #دهه_فجر #حسن_خسروی_وقار
طلیعه چهل وپنجمین فجر انقلاب اسلامی
#یادکردی از شاعران نسل اول انقلاب اسلامی🌷🌷🌷
..............
♦️زنده یاد نصراله مردانی
✏سمند صاعقه زین کن سواره باید رفت
به عرش شعله سحر با ستاره باید رفت
♦️علی معلم
⬅️باور کنید رجعت سرخ ستاره را
میعاد دستبرد شگفتی دوباره را
⏮زنده یاد سلمان هراتی
🔴سپیده سر زد وما از شب قفس رفتیم
چنان پرنده شدیم وز دسترس رفتیم
🔺️زنده یاد سپیده کاشانی
❌دمید بهمن وشب لحظه لحظه پرپر شد
فضای صبح زعطر سحر معطر شد
🔶️زنده یاد دکتر حسن حسینی
هلا روز وشب فانی چشم تو
دلم شد چراغانی چشم تو
🔻زنده یاد دکتر قیصر امین پور
قیصر شعر انقلاب اسلامی
⚀
تا تو ای بهار تازه آمدی
سروهای سرفراز آمدند
مثل رودخانه های پرخروش
عاشقان به پیشواز آمدند
💠زنده یاد حمید سبزواری
این بانگ آزادی ست کز خاوران خیزد
فریاد انسان هاست کز نای جان خیزد
🚩دکتر غلامعلی حداد عادل
که باور میکند در باغ ما داغ صنوبر را
که باور میکند افتادن سرو تناور را
🔴زنده یاد طاهره صفار زاده
و کوفه همین تهران است.
همیشه منتظرت هستم
بی آنکه در رکود نشستن باشم
ظهور کن که منتظرت هستم.
💠زنده یاد مهرداد اوستا
وفا نکردی وکردم ،خطا ندیدی ودیدم
شکستی ونشکستم ،بریدی ونبریدم
💠دکتر غلامرضا کافی
بزرگا ،اماما تو را دوست دارم
وآن انقلاب بزرگ جهان را
🔻حسین اسرافیلی
من وتو از حصار آمده ایم
پای مان زخمی دویدن هاست
💠یوسفعلی میرشکاک
بار دیگر چشمه من می توانی رود باشی
برکه باران که سرشار از شقایق بود باشی
🔷️علی موسوی گرمارودی
درختان را دوست دارم
که به احترام تو ایستاده اند
وآب را که مهر مادر توست،
خون تو شفق را سرخگون کرده است...
🔻زنده یاد محمد رضا اقاسی
شاید این جمعه بباید شاید
پرده از چهره گشاید شاید
🔴جعفر ابراهیمی (شاهد)
هرچند این دنیای زیبا شعر خداوند بزرگ است
شعری که هر مصراع وبیتش مانند یک پند بزرگ است...
💠استاد احد ده بزرگی
باز هم مرغ سحر بر سر منبر گل
دم به دم میخواند شعر جان پرور گل
⚁زنده یاد هوشنگ ابتهاج (سایه)
ایران ای سرای امید
بر بامت سپیده دمید...
🔷️مصطفی رحمان دوست
صد دانه یاقوت
دسته به دسته
با نظم وترتیب
یکجا نشسته...
🔴اسداله شعبانی (شعر کودک ونوجوان)
زیبایی زیبایی ای ایران
میهن خوب مایی ای ایران...
💠محمود پور وهاب
بنام خداوند رنگین کمان
خداوندبخشنده مهربان
خداوند پروانه های قشنگ...
💠زنده یاد حاج محمد معانی
آن بوی خوش می آید از گلهای مفقودالاثر
دارد به حق این لاله ها رنگی دگر بویی دگر
🔻زنده یاد احمد ملایی
از شروع شور عشق،تا به مقصد پرواز
بی خیال شیرینت ،روزها چه فرسنگیست...
#گردآوری : حسین کیوانی
چهل وپنجمین طلوع فجر انقلاب اسلامی ایران
#شهر راز -فجر1402
...واین حکایت همچنان باقی ست!!!
محفل شعر قند پارسی
درود جناب کیوانی عزیز 🌹 🌹 🌹
سلام وسپاس از استاد گرانقدر
جناب دکتر کافی🌹🌹🌺
14.11M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
⬅️ #اسلوب_معادله
🔶اسلوب معادله
#آرایه های ادبی 1
کم است حوصله و رنج و درد بسیار است
به هرکه مینگرم، چون خودم گرفتار است
اگر رقیب برایت هنوز محترم است
عجیب نیست،... خداوندگار ستّار است
تو را درست ندیدم سر قرار... ببخش!
که هرچه میکشم از اشکِ مردمآزار است
مرا بهکار نیامد هزار فضل و هنر
همیشه میوه برای درختها «بار» است
بگو که مرگ مرا زودتر رقم بزند
که عمر خواب عمیقی به من بدهکار است
#حسین_دهلوی
از کتاب (دلبستگی)
کتاب برگزیده هجدهمین جشنواره شعر فجر سال ۱۴۰۲
AUD-20230704-WA0000.mp3
5.07M
Audio from f.afkham
🌱پادکست
🎤شعرخوانی شاعر جوان وذوقمند محفل قند پارسی جناب سجاد حیدری قیری
📕برگزیده پانزدهمین جشنواره شعر فجر
کتاب «دلم برای خزر شور می زند»
چشم در راه توام هر روز جمعه هرپگاه
چشم من نذر قدمهای تو باشد، پادشاه
جای یک گل در میان قلبهامان خالی است
کی شود روید به دشت خشک دلها یک گیاه؟
چشمها لب تشنه یک جرعه دیدار تواند
کی بر آیی یوسف کنعان ما از عمق چاه؟
هر نفس یاد تو کوران میکند بر لوح دل
این دل سرگشته، غیر از تو ندارد سرپناه
آسمان بی نور مانده در فراق روی تو
طلعت نیکوی تو طعنه زند بر مهر و ماه
جمعه ها بغضی گلوگیر نگاهم میشود
در پی اینم که باشم وامدار یک نگاه
#ک_قالینی_نژاد_افروز
امام دلها
دل در هوایت تمام است
بی تاب نام امام است
سرمای بهمن چه کوتاه
گرمای آن مستدام است
ای مرد امروز و فردا
فردای بی تو حرام است
نامت جهان را گرفته
نا آشنایت کدام است
زلیخا بنی ایمان
خاص
برای امام خوبی ها
تو همیشه متفاوت بودی
در زمستان شکفتی
و در بهار پر پر شدی
زلیخا بنی ایمان
+ویدیو
معرفی برگزیدگان نخستین کنگره یعقوب لیث صفاری در دو بخش شعر و داستان کوتاه
برگزیدگان بخش شعر :
#محبوبه_زارع
#محمد_حسن_زاده
#علی_سلیمیان
برگزیده بخش بین الملل :
#سیدنور_تهماسبی_خراسانی ( افغانستان )
شایستگان تقدیر بخش شعر :
#محبوبه_کلبعلی
#یزدان_سرگزی
#زلیخا_بنی_ایمان
برگزیدگان بخش داستان کوتاه :
#حنانه_آبیل_نجف_زاده
#امین_اسکندری
۲۸ دی ماه ۱۴۰۲ - سیستان
نخستین کنگره بین المللی یعقوب لیث صفاری با حضور پرشور علاقه مندان و فرهنگ دوستان سیستانی برگزار شد.
#سیستان_خاستگاه_یعقوب
#رستاخیز_زبان_پارسی
#احیاگر_رسوم_ایرانی
_
http://www.yaqoubleiscong.ir
https://splus.ir/yaqoubleis
@khabarnameaeranshiz
#خبرنامه_شاعران
______[ کانال های ویژه ادبیات ]______
• مَدرَس هشت ................. عضویت
• فراخوان شعر .................. عضویت
• قفسه .......................... عضویت
• محفل ادبی مطلع ............. عضویت
• یاقوت سرخ ................... عضویت
• سبک هندی .................... عضویت
______[ کانال آقایان شاعر ]______
• محسن قاسمی .............. عضویت
• عاصی خراسانی .............. عضویت
• مجتبی خرسندی ............. عضویت
• مهدی کبیری .................. عضویت
• سجاد روانمرد ................ عضویت
• میثم کاووسی ................ عضویت
• احمد رفیعی وردنجانی ....... عضویت
• امیر حسین پاسبان .......... عضویت
• حسین ایمانی ................. عضویت
• سید مهدی بنی هاشمی ..... عضویت
• امیرحسین قاسمی پور .......عضویت
• رضا محمدصالحی ............. عضویت
• حسین کیوانی .................عضویت
• محمد عابدی .................. عضویت
• مهدی قنبری ...................عضویت
• مسعود یوسف پور ........... عضویت
______[ کانال بانوان شاعر ]______
فاطمه عارف نژاد ............... عضویت
عاطفه جعفری ................. عضویت
سعیده کرمانی ................. عضویت
مریم کرباسی ................. عضویت
زهرا سپهکار .................... عضویت
الهه بیات مختاری ............. عضویت
هدیه ارجمند.................... عضویت
ملیحه آخوندی..................عضویت
راضیه مظفری .................. عضویت
عاطفه جوشقانیان ............. عضویت
فائزه زرافشان .................. عضویت
معصومه شریف ................ عضویت
الهه سلطانی .................... عضویت
📝 فهرست بهروزرسانی خواهد شد...
#سلام_امام_زمانم
✨خورشیـد با اجازه ی
رویت طلوع کرد
قلبم سلام گفت و
تپیدن شروع کرد...
✨آقای مهـربانِ
غزل های من سلام
باید که در برابرِ
اسمت رکوع کرد...(لاادری)
#اللهمعجللولیکالفرج
❤️
حرف عشق
پیش از تو آب معنی دریا شدن نداشت
شب مانده بود و جرأت فردا شدن نداشت
بسیار بود رود در آن برزخ کبود
اما دریغ، زَهرهٔ دریا شدن نداشت
در آن کویر سوخته، آن خاک بی بهار
حتی علف اجازهٔ زیبا شدن نداشت
گم بود در عمیق زمین شانهٔ بهار
بیتو ولی زمینهٔ پیدا شدن نداشت
دلها اگرچه صاف، ولی از هراس سنگ
آیینه بود و میل تماشا شدن نداشت
چون عقدهای به بغض فرو بود حرف عشق
این عقده تا همیشه سرِ وا شدن نداشت
✍🏻 #سلمان_هراتی
🏷 #دهه_فجر
گشته ست در میانه روی عمرِ ما تمام
ما از پلِ صراط، همین جا گذشته ایم
#صائب_تبریزی
@shervamusiqiirani-6 - سپیده - استاد شجریان.mp3
968.7K
✨🍃🍂🌺🍃🍂🌺🍃🍂🌺
🍃🍂🌺🍃🍂🌺
🍂🌺🍂
🌺
ایران ای سرای امید
بر بامت سپیده دمید
بنگر کزین ره پرخون
خورشیدی خجسته رسید
اگر چه دلها پرخون است
شکوه شادی افزون است
سپیده ما گلگون است، وای گلگون است
که دست دشمن در خون است
ای ایران غمت مرساد
جاویدان شکوه تو باد
راه ما، راه حق، راه بهروزی است
اتحاد، اتحاد، رمز پیروزی است
صلح و آزادی جاودانه در همه جهان خوش باد
یادگار خون عاشقان، ای بهار
ای بهار تازه جاودان در این چمن شکفته باد
#هوشنگ ابتهاج «سایه»
🌺
🍂🌺🍂
🍃🍂🌺🍃🍂🌺
✨🍃🍂🌺🍃🍂🌺🍃🍂🌺
محفل شعر پارسی
دهه فجر انقلاب اسلامی گرامی باد
گر هست همیشه زگرانی نگرانی
یا هست تمام نگرانی زگرانی
مردان قوا همدل ویکدست چو باشند
آزاد شود ملت ما از نگرانی وگرانی
#حسین کیوانی
آموزش آرایه های ادبی( قلمرو ادبی)
1-مراعات نظیر:آوردن واژه هایی از یک مجموعه که با هم تناسب دارند
این رابطه وتناسب می تواند از نظر جنس، نوع، مکان و ...باشد مثل ابر و بادو مه وخورشیدو فلک در کارند تا تونانی به کف آری و به غفلت نخوری.
2-تلمیح:اشاره ای به بخشی از دانسته های تاریخی وروایات وداستان هایی که در منابع مختلف ذکر شده شده است
مثل زحسرت لب شیرین هنوز می بینم
که لاله میدمد از خون دیده ی فرهاد
3-تضمین:آوردن بخشی از آیه، حدیث، مصراع یا بیتی از شاعری دیگر در بین کلام خود است
مثل چشم حافظ زیر بام قصر آن حوری سرشت
شیوه ی جنات تجری تحتهاالانهار داشت
4-تضاد:آوردن دوکلمه با معنی متضاد است برای روشنگری یا زیبایی
مثل:شادی ندارد آن که ندارد به دل غمی
آن را که نیست عالم غم نیست عالمی
5-تناقض یا پارادوکس:آوردن دو واژه یا دو معنی متناقض است یعنی وجود یکی نقض وجود دیگری است
مثل هرگز وجود حاضر غایب شنیده ای
من در میان جمع و دلم جای دیگرست
6-حس آمیزی:آمیختن دو یا چند حس است یعنی مثلا بو کردن که مربوط به حس بویایی است را با شنیدن که مربوط به شنوایی است ترکیب کنیم و بگوییم:بو می شنوم و موارد مشابه
مثل از صدای سخن عشق ندیدم خوشتر
7-حسن تعلیل:آوردن علتی ادبی برای کاری درشعر یانثرکه مبتنی بر تشبیه است و در واقع علمی وعقلی نیست
مثل:باران همه بر جای عرق می چکد از ابر
پیداست که از روی لطیف تو حیا کرد
یعنی اگر باران از ابر میبارد به این علت است که از روی لطیف تو شرمسار است مثل عرق شرم که جاری میشود🌸🌸🌸🌸🌸🌸
8-اغراق:ادعای وجود صفت یا حالتی است به اندازه ای که وجود آن محال و غیر ممکن باشد
مثل:هرگز کسی ندید بدین سان نشان برف
گویی که لقمه ای است زمین در دهان برف
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
9-ایهام:آوردن واژه ای با حداقل دومعنی که یکی نزدیک به ذهن و دیگری دور از ذهن باشد
مثل:بی مهر رخت روز مرا نور نمانده است
وزعمر مرا جز شب دیجور نمانده است
مهر یعنی خورشید یامحبت وعشق
10-تکرار:تکراریک یا چند کلمه در شعر
مثل آدمی در عالم خاکی نمی آید به دست
عالمی دیگر بباید ساخت وز نو آدمی
10-جناس:آوردن واژه هایی است که در تلفظ مشترک ودر معنی متفاوتند
مثل ای مهرتودردلها، وی مهرتو بر لبها
وی شور تودرسرها، وی سرتودرجانها
☘☘☘☘☘☘☘
جناس انواع مختلفی دارد:تام(همسان)، ناقص حرکتی، ناقص اختلافی، ناقص افزایشی(ناهمسان) و اشتقاق
11-واج آرایی:تکرار یک یا چند صامت یا مصوت در یک مصراع یا بیت
مثل:لبخند تو خلاصه ی خوبیهاست
لختی بخند خنده ی گل زیباست
12-تشبیه:ادعای شبیه بودن دویا چند چیزاست
ارکان آن:مشبه، مشبه به، ادات تشبیه ووجه شبه
مشبه ومشبه به راطرفین تشبیه می نامند
ادات تشبیه عبارتنداز مثل، مانند، چو، چون، همچووهمچون، به سان، به کردارو...
گرت زدست براید چونخل باش کریم
ورت زدست نیایدچوسروباش آزاد
ارکان تشبیه در مصراع اول:
تو:مشبه
چو:ادات
نخل:مشبه به
کریم وبخشنده بودن:وجه شبه
13-سجع:شبیه بودن دو واژه در واجها یا حروف پایانی، وزن یا هردوی آنها
مثل الهی اگر بهشت چون چشم و چراغ است، بی دیدار تو درد و داغ است
بین داغ و چراغ جناس وجود دارد
14-استعاره:مانند تشبیه است ولی فقط از ارکان تشبیه مشبه به یا مشبه ذکر شده است
مثل:بتی دارم که گرد گل زسنبل سایه بان دارد
در این مصراع بت ، گل و سنبل استعاره اند
با کمی دقت می فهمیم که مثلا بت در آغاز اینگونه بوده:یار مثل بت است.
15-تشخیص:در واقع جان بخشیدن به اشیای بی جان است یعنی خصوصیات انسانی را به پدیده های دیگر نسبت بدهیم
مثل گل بخندید که از راست نرنجیم ولی
هیچ عاشق سخن سخت به معشوق نگفت.
کانال آرایه های ادبی
زدست باد خیره سر
شکست سرو دیگری
به خون نشست قامت
تناور صنوبری
*
هوای شهر تازه شد
زعطرو بوی لاله ها
رسید خون تازه ای
به حلق خشک ژاله ها
**
دوباره سبز شد زمین
زریشه ی قنو ت تو
شکست خلوت مرا
بلندی سکوت تو
*
نشست عطر یاد تو
به کوچه های سوریه
صدای العطش رسد
ز کربلایی سوریه
*
به چهره ی سیاه شب
زَدَست خون تو شتک
حماسه ی بزرگ تو
شُدست بهترین مَحَک
*
به باغ سبز عاشقی
گل امید می شوی
به تو بهار گفته بود
تو هم شهید می شوی
*
#حسین کیوانی
به بهانه چهلمین روز شهادت سید رضی موسوی فرمانده مستشاری سپاه قدس وهمرزم حاج قاسم