تلنگر ادبی
وصیت عبید زاکانی
گویند عبید زاکانی در زمان پیرى با اینکه چهار پسر داشت تنها بود و فرزندانش هزینه زندگى او را تامین نمیکردند، لذا او چاره اى اندیشید و هر یک از پسران را جداگانه فراخوانده و به او میگفت:
من علاقه خاصی به تو دارم و فقط به تو میگویم حاصل یک عمر تلاش من ثروتی است که در خمره ای گذاشته و در جائی دفن کرده ام. پس از مرگم از فلان دوست مکان آن را پرسیده و آن ثروت را براى خود بردار.
این وصیت جداگانه باعث شد که پسرها به پدر رسیدگى و محبت کنند و عبید نیز آخر عمرش با آسایش زندگی کرد تا از دنیا رفت.
پسرانش بعد از دفن پدر نشانی دفینه را از دوست وی گرفته آنجا را حفر کردند تا سر و کله خمره پیدا شد.
اما وقتى خمره را باز کردند، داخلش را از سکه های طلا خالی و تنها ورقی یافتند که بیت شعری در آن نوشته بود:
خدا داند من دانم و تو هم دانى
که یک دینار ندارد عبید زاکانى
عبید زاکانى در سال ۶۹۰ قمرى در روستاى زاکان قزوین به دنیا آمد و در سن ۸۲ سالگى درگذشت.
------------------------------
زمزمه های انتظار
(شعر نو)
بس که در جان فگار و قلب بیمارم تویی
هر که پیدا می شود از دور پندارم تویی
تو نیستی
روزها و شب ها می آیند و می گذرند
بی آنکه خورشید وجود تو رخوت عضلاتم را گرم کند
و ماهتاب روی تو
تاریکی های روحم را
روشن کند.
نمی دانی چقدر هوای تو کرده ام!
دلم برایت تنگ شده است آقا ،تنگ تنگ
و در زوایای ذهنم به دنبال تو می گردم،
تو
که عصاره نبوت محمدی و موعود عزیز ما!
خوش بینم و مطمئن
دلتنگم و امیدوار
کم طاقتم و عاشق
و کور شود این چشم اگر آن را از در بگیرم!
چشم به جاده می دوزم،
هر جمعه و هر جمعه
آن سان که مادری خسته چشم به راه فرزند مسافرش باشد
و غریبی در انتظار رؤیت یک آشنا
در تورات آمده است:
«آن روز مردمان خودپرست خواهند بود.طماع،لاف زن،متکبر،بدگو،نامطیع والدین،ناسپاس و ناپاک،بی الفت و کینه توز.غیبت گر و بی تقوا،بی مروت و متنفر از نیکویی،خیانتکار و تندمزاج،مغرور و عشرت طلب و از دینداری جز صورتی نخواهند داشت.»
شیلو
ای حق گذار عادل
پیام آور صلح و سلامتی
ای شهروند کوه مقدس
پیرمرد یهودی کوچه
پلک های خسته اش را با گوشه عصایش پاک می کند و می گوید وقتی که بیایی در شهر انصاف ساکن خواهد شد و عدالت مقیم.
عدالت سلامتی است
نتیجه اش آرامش و اطمینان خواهد بود
جهان از معرفت لبریز خواهد شد،آنگونه که آب جایی را فرا گیرد با طغیان دریا و سیلان موج.
جهان
بیقرار عدالت توست آقا جان
کی می آیی؟!!!
سوشیانس
ای نجات دهنده
ای مولود آبهای مطهر
دامان تقدس این خاک
تشنه حلول توست تا آز و نیاز را تباه کنی
و اهریمن را از دامان آفریدگان
بازداری و مردمان گیتی را هم منش،هم گفتار و هم کردار سازی
آه ای شهر ایزد عشق
می دانم
می دانم وقتی بیایی گروهی تو را انکار خواهند کرد:
در حجم تنگ ذهن این مردم نمی گنجی
وقتی بیایی اول دعواست می دانم
ولی تو با لشکری از فرشتگان و نگهبانان پیروزگر آسمان ها
بر دیار لبالب از پیمان شکنی و دروغ و بی دینی
فرمانروایی و دادستانی خواهی کرد
تا کیهان به سعادت اصیل خود برسد و بنی آدم بر تخت نیک بختی بنشیند.
آری
این وعده زرتشت عزیز است
نوید آخرالزمانی شکوهمند و زیبا...
نبض زمان به شماره افتاده است،
نیاز به تو
در ذره ذره ی این خاک ریشه دوانده است
ای «صاحب» صحف ابراهیم!
ای « قائم» زبور داوود!
ای «سروش » زمزم زرتشت
ای «لسان الصدیق»
ای «صمصام الاکبر»
ای «بقیةالله» دوهر
ای«رهنما»
ای«روح راستی»
ای«پسر انسان»
ای«سوشیانس»
«مسیح»
«شیلو»!
ای دست راستین
ای «مهدی»
در کوچه ها می دوم روی بال نسیم
روی دست باد
از تو نشان و نشانه ای ندارم
ولی
از دیوارها،درختها،و حتی پرندگان سراغ تو را می گیرم
می دانم چه می خواهم...
کوچه های شهر بوی تو می دهند آقا
تو که این روزها دلتنگ تر از همیشه
به اشک تکیه کرده ای
اندوه مسلمین جانت را می آزارد
محنت مسیحیان بغضت را می فشرد
گوشه گوشه این خاک عسرت است و حسرت...
درد است و داغ
کجایی آقا
تنهاییم،تنهای تنها
آواره نام توام
در مسجد و کلیسا و کنیسه
و با همین گوش ها شنیده ایم که همه و همه از تو می گویند
هر کدام به یک تعبیر
هر کدام به یک بیان
هر کدام به یک زبان!
ای مسیح گم شده!
ای تسلی دهنده پاک
ای پسر انسان
بعضی تو را در آسمان می جویند
لابلای ابرها
در اعماق جهان
در زوایای کهکشان
آن دوردست ها که چشم خاکی ما راه نمی برد
منتظریم تا روزی همراه قطره های باران
به زمین بیایی
اندوه و رنج عالمیان را با تکه ای نان و شراب طهور
التیام بخشی!
دل را پر از طراوت عطر حضور کن
آقا تو را به حضرت زهرا ظهور کن
شیراز،پروانه نجاتی
با هدف شناسایی و تکریم از سرآمدان:
فرصت ثبت نام در رویداد ملی سرآمدان ادبی تا ۱۵ اسفند ماه تمدید شد
فرصت ثبت نام در رویداد ملی شناسایی سرآمدان ادبی تا ۱۵ اسفند ماه با هدف شناسایی و تکریم از سرآمدان تمدید شد.
به آگاهی میرساند بنیاد ملی نخبگان با توجه به اهمیت زبان و ادبیات فارسی در تمدن آفرینی ایران اسلامی و جایگاه آن در فرهنگ ملّی و دینی و سند راهبردی کشور در امور نخبگان، اجرای شیوه نامه شناسایی و پشتیبانی از سرآمدان ادبی کشور (دریافت B2n.ir/z48803 ) را در دستور کار قرار داده است.
هدف از اجرای این فراخوان شناسایی سرآمدان ادبی در بخشهای «شعر»، «داستان»، «ناداستان» و «پژوهشگری» می باشد.
لطفا جهت شرکت یا معرفی سرآمدان ادبی در این فراخوان، اطلاعات ذیل را به همراه کاربرگ شناسایی و مستندات مربوطه (تصویر آثار، افتخارات، پیوند چاپ مقالات، و..) را در قالب فایل فشرده(zip/ حداکثر 20 مگابایت) حداکثر تا 15 اسفندماه 1402 در فرم ثبت نام(کلیک کنید https://qom.bmn.ir/adabi ) بارگذاری فرمایید.
کسب اطلاعات بیشتر؛ در ساعات اداری روزهای شنبه تا چهار شنبه از (ساعت 8 الی 16) - داخلی 267 -37705800-025
وبگاه: B2n.ir/e66405
🔴کانال خبری بنیاد نخبگان استان قم در پیام رسان ایتا
https://eitaa.com/qom_bmn
محفل شعر قند پارسی
#شعرسپید ✍ شعر سپید شعرسپید یکی از قالبهای شعر نو محسوب میشود که از شعر نیمایی بوجود آمده است. ✍
خانم اسماعیل نژاد شیرازی:
اما اینکه قافیه جای ثابت نداره
اصلا شعر سپید قافیه نداره
شاملو تمام کننده و پدر شعر سپیده
نه صاحب شعر نو
اینکه ما تمام ویژگیهای شعر سنتی رو به کار می بریم
اتفاقا سپید از خیلی از ویژگیهای شعر کلاسیک فرار می کنه
اینکه نوشته
زیر گروه قطعه ادبی
از اونجایی که این قالب زیر گروه شعر نو هست، به اعتقاد من دوستان رو به اشتباه می اندازه
چون قطعه ادبی فرم نثر رو داره
هر چند شعر سپید شعر منثوره
اما شعره نه نثر
و تفاوت در همینه
شعر سپید وزن نداره..
...............
چند نکته اصلاحی از شاعر سپید سرای محفل قند پارسی سرکار خانم اسماعیل نژاد شیرازی در مورد مقاله شعر سپید..
شعر نوخسروانی (1)
نوخسروانی، یک قالب شعری سه مصراعی و خاص زبان فارسی است. اگرچه این قالب ریشه در گذشته بسیار دور ادبیات ایران دارد، اما تا اواسط دهه ۸۰ خورشیدی برای مخاطبان و شاعران فارسی زبان ناآشنا بود. شعری که اگر بخواهیم دیدگاه سودابه فضایلی را معیار قرار دهیم، قدمت ریشههای آن به هشت قرن پیش از میلاد مسیح می رسد. این نوع شعر افزون بر ریشه داشتن در تاریخ باستان، پیوندهای عمیق و ارجمندی در ادبیات فولکلور کرمانجهای استان خراسان نیز دارد. در بین کرمانجها، قالب سهخشتی سالری اصیل و دیر سال و شناخته شده است.
وزن و چارچوب نوخسروانی
نوخسروانی یک قالب مستقل و بدون محدودیت وزنی است و نیازی نیست مثل رباعی بر وزنی خاص سروده شود. استقلال آن نیز به این معناست که بر خلاف نظر سطحی و شتابزدهای که ممکن است در بدو امر به ذهن خطور کند، نمیتوان هر رباعی یا دو بیتی را که یک مصراع ندارد نوخسروانی دانست. پس روش سرودن نوخسروانی این نیست که دو بیت بنویسیم و مصراع ضعیف را از آن حذف کنیم و در نهایت نام نوخسروانی بر آن بگذاریم.
وزن نوخسروانی وزنی عروضیست و به شیوهی ادبیات کلاسیک، تساوی تعداد و شکل هجاهای مصراعها ضروری است. بعد از وزن، نوبت به قافیه میرسد. رعایت قافیهی مصراع اوّل و سوم نوخسروانی اجباری و در مصراع دوم اختیاری است. ادامه دارد....
کانال آرایه های ادبی
وارث بهارانیم
از خزر تا خلیج نیلی فارس
دست در دست هم گذاشتهایم
از دماوند تا سر سبلان
دل سپردیم و لاله کاشتهایم
انتخاب من و تو راه خدا
انتخاب من و تو ایمان است
انتخاب من و تو ما شدن است
انتخاب من و تو ایران است
من و تو وارث بهارانیم
رأی ما سرنوشت میسازد
از دل کوه چشمه میجوشد
عشق و ایمان بهشت میسازد
ترکمن، فارس، کرد، ترک و بلوچ
لر و کرمانی و خراسانی
لک و مازندرانی و گیلک
من و تو عاشقیم و ایرانی
من و تو رسم ما شدن داریم
یک صداییم و یک وطن داریم
یک خدا، یک بهار، یک لبخند
من و تو وحدتی کهن داریم
از خزر تا خلیج نیلی فارس
کیش مهر است، کشور نور است
نام ایران همیشه جاویدان
دست دشمن ز خاک ما دور است
✍🏻 #نغمه_مستشارنظامی
🏷 #ایران_اسلامی | #انتخابات
🇮🇷
دیگر ویژگیهای نوخسروانی
دو ویژگی دیگر این قالب، در کنار آنچه گفته شد، نوخسروانی را به یکی از مناسبترین قالبهای شعری برای ادبیات معاصر تبدیل میکنند. یکی از این دو ویژگی کوتاهی این قالب است که میتواند برای مخاطب امروز دلپذیر باشد، مخاطبی که در زندگی پرهیاهو فرصتی اندک برای ادبیات دارد و باید در نخستین برخورد با تعلیق و ضربهای فکری مواجه شود. این تعلیق هم با توجه به بنای این قالب بر اساس تصویر انتزاعی، از مختصات ذاتی نوخسروانی ست.
ویژگی دیگر، خروج از هنجار است که میتواند مطلوب طبع مخاطب تنوع طلب باشد. نوخسروانی با آن که از قالبهای شعر کلاسیک به حساب میآید، اما در عمل قالبیست در میانه شعر نیمایی، کلاسیک و سپید. این تعادل خوشایند از وجوه امتیاز نوخسروانی ست.
چهار نمونه نوخسروانی (علیرضا رجبعلی زاده کاشانی)
۱ :
همقدم با من درین زندان پاییزی
“حسرت “و" تنهایی" و “غم" ماجرا گفتند
لیک غیر از ماجرایِ خویش نشنفتند
۲ :
از شکارِ بی صدای روز خود، خسته
گوشهای از کوه مغرب میشود پنهان
آفتاب – این عنکبوت سرخ – آهسته …
۳ :
تا نگیرد از حریم چشم ماهی، خواب
تن به آبِ برکه خواهد زد
بیصدا، " مهتاب "!
۴ :
تیرِ برقِ دِهست از امشب
ساقهی سروِ بیثمر در باغ
میوهی چار فصل اوست: " چراغ "!
, کانال آرایه های ادبی
صبح یعنی پرواز!
قد کشیدن در باد
چه کسی می گوید؛
پشت این ثانیهها،
تاریک است؟
گام اگر برداریم..!
روشنی نزدیک است.
#سهراب_سپهری