eitaa logo
محفل شعر قند پارسی
347 دنبال‌کننده
3.2هزار عکس
552 ویدیو
110 فایل
ارتباط با ادمین‌های کانال : محمد محمدی‌رابع @shiraz_wound ارسال شعر ‌و مطلب : حسین کیوانی @h_keyvani
مشاهده در ایتا
دانلود
ای فصلِ غیرِ منتظرِ داستانِ من! معشوقِ ناگهانیِ دور از گمانِ من! ای مطلعِ امیدِ من! ای چشمِ روشنت زیبا ترین ستاره‌ی هفت آسمانِ من! آه ای همیشه گل که به سرخی در این خزان گل کرده‌ای به باغچه‌ی بازوانِ من! در فترتِ ملال و سکوتی که داشتم عشقِ تو طرفه حادثه‌ی ناگهانِ من! ای در فصولِ مرثیه و سوگ باز هم شوقت نهاده قول و غزل بر زبانِ من حس کردنی‌ست قصّه‌ی عشقم نه گفتنی ای قاصر از حکایتِ حُسنت بیانِ من! با من بمان و سایه‌ی مِهر از سرم مگیر! من زنده‌ام به مهرِ تو ای مهربانِ من! کِی می‌رسد زمانِ عزیزِ یگانگی؟! تا من از آن تو شَوَم و تو از آنِ من. ┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ شعرناب ┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
دین به دنیای دنی ای دل نادان مفروش آنچه درمصر عزیزست به کنعان مفروش همتی را که به روشن گهری مشهورست چون گدایان تنک مایه به یک نان مفروش نبرد آب گهر تلخی منت ز مذاق چون صدف آب رخ خویش به نیسان مفروش دامن وصل، طلبکار تهیدستان است فقر را ای دل آگاه به سامان مفروش باد دستانه مکن عمر گرامی را صرف آنچه ارزان به تو دادند تو ارزان مفروش رشته عمر ابد بی گره منت نیست جگر تشنه به سرچشمه حیوان مفروش ساکنان حرم از قبله نما آزادند رهنمایی به من ای خضر بیابان مفروش گریه ساخته در انجمن عشق مکن بیش ازین دانه پوسیده به دهقان مفروش پیش من بحر ز گرداب بود حلقه بگوش دیده تر به من ای ابربهاران مفروش عارفان زهد لباسی به جوی نستانند برو ای شیخ، به ما پاکی دامان مفروش سطحیان غور معانی نتوانند نمود بیش ازین جلوه به آیینه حیران مفروش سخن از پردگیان حرم توفیق است صائب او رابه زر و سیم لئیمان مفروش - غزل شمارهٔ ۴۹۸۴ @takbitnab 🌹🌹🌹
هدایت شده از  محمدجعفر زارع خوشدل
مرگ قو با صدای شاعر4_5933798473940861909.mp3
زمان: حجم: 2.36M
مرگ قو... دکلمه با صدای خود شاعر دکتر حمیدی ارسنجانی شیرازی به نقل از استاد عباس خوش عمل کاشانی https://t.me/khoshdeltanzjedi https://eitaa.com/joinchat/3838312753Cd75444eef6
اللّهُمَّ صَلِّ عَلَى الْحَسَنِ وَالْحُسَيْنِ فراخوان سی و هشتمین شب شعر عاشورا آخرين مهلت ارسال آثار: غروب عاشورا 6 مرداد 1402 غیر قابل تمدید موضوع : «حضرت امام حسن مجتبی علیه السلام» ارسال آثار: نشاني پست الكترونيكي: poemashoora@yahoo.com - با توجه به فرصت محدود زماني مهلت ارسال آثار تمديد نخواهد شد. - كليه ي اثار ارسالي بايستي به صورت تایپ شده در صفحه اصلی ایمیل ارسال شوند. از پذیرفتن آثار به صورت پیوست، pdf، عکس و یا تایپ به صورت جدول بندی شده جدا معذوريم. - شاعران و نغمه سرایان عاشورایی، کتاب ارزنده "راه تویی" اثر استاد دکتر محمدرضا سنگری می تواند شاعران را در دریافت های معنوی و ادبی یاری کند. نسخه ی pdf این کتاب از طریق وبلاگ و کانال های رسمی ستاد در دسترس علاقه مندان قرار خواهد گرفت. - شاعران عاشورایی محدودیتی از لحاظ فرم و قالب های ادبی نخواهند داشت. اما حداکثر مجاز به ارسال 3 اثر هستند و در صورت ارسال تعداد بیشتر اثر چهارم به بعد حذف می شوند. - ذکر مشخصات کامل نام، نشانی، شماره تماس، سن، تحصیلات و شغل همراه اثر الزامی است. وبلاگ: poemashoora.blogfa.com اینستاگرام، تلگرام و ایتا: @poem_ashoora @shaeranehowzavi
🌹نیایش🌹 آن زمان که سپیده دم بر سر چادر سیاه شب نقل نور می پاشد، و بامدادان که لبان شبنم بر رخسار یاقوتی گل سرخ سرخ بوسه سپید میکارد و آسمان نیلی عروس زیبایش را تنگ در آغوش گرفته، سطر سطر واژه شکر از سخنانم چکه میکند، صبحگاهان که خورشید با تلألؤ بلورینش گیسوان طلاییش را بر شانه های سرد زمین افشان می‌کند و خنکای نسیم، رخسار اقاقی ها را به میهمانی دعوت می کند وآن گاه که شاخه ها در آغوش باد میرقصند، تنها حضور تو را حس می کنم، فقط وجود تو را می ستایم، کمال و جمال تو را به نظاره می‌نشینم، و مهربانی بی انتهای تو را را پاس میدارم! خدای من! تمنای دستانم را فقط به سلسله«ادعونی استجب»تو پیوند زده ام! امید دارم، ازجام رحمت بی منتهایت به پهنای وسعت کرمت مرا بنوشانی نه به اندازه لیاقتم! بار الها! در این هیاهوی پر تب و تاب روزمرگی غیر ممکن های زندگیم را به دریای بی واسعه ممکنات خود پیوند زن و گل استجابت را بر دستان خالیم خضاب کن؛ آمین ای خدای کریم!🤲 ک. قالینی نژاد_افروز
صبح یعنی وسط قصه تردیدِ شما کسی از در برسد نور تعارف بکند🌞 ┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ محفل قند پارسی ┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌞 در من گنجشک‌هایی هر صبح به رسمِ بودنت آواز می‌خوانند و این یعنی که عشق هنوز از شهرمان کوچ نکرده است...😇 سلام و هزاران درود ♥️ ┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ 🌹🌹🌹🌹🌹🌹 ┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
شبی نشستم و گفتم: «دو خط دعا بنویسم، دعا به نیت دفع قضا بلا بنویسم، ز همدلان سفر کرده‌ام سراغ بگیرم، به کوچه‌کوچه‌ی زلف تو نامه‌ها بنویسم...» دعا و شکوه به هم تاب خورد و من متحیر! _کدام را ننویسم کدام را بنویسم؟ هر آنچه را که نوشتم مچاله کردم و گفتم: «قلم دوباره بگیرم از ابتدا بنویسم.» دو قطره خون ز لبت در دوات تشنه‌ام افتاد که من به یاد شهیدان کربلا بنویسم... صدای پای قلم را شنید کاغذ و گفتم: «قلم به لیقه گذارم که بی صدا بنویسم!» تو بی‌نشانی و کاغذ در انتظار رسیدن که من نشانی کوی تو را کجا بنویسم؟ تو خود نشانی محضی تو خود دعای مجسم برای چون تو عزیزی چرا چرا بنویسم...