eitaa logo
محفل شعر قند پارسی
347 دنبال‌کننده
3.2هزار عکس
552 ویدیو
110 فایل
ارتباط با ادمین‌های کانال : محمد محمدی‌رابع @shiraz_wound ارسال شعر ‌و مطلب : حسین کیوانی @h_keyvani
مشاهده در ایتا
دانلود
ای فلسطین! ای به خون آغشته تن ای قهرمان برخیز ای صدایت ، تندر غرّان نهیبت ، آذرخش ای نعره ات ، بیدارگر ای استوار چون کوه ای آتشفشان برخیز ای فلسطین! ای همای سایه گستر ای عقابِ بال و پر بشکسته از تزویر دوران ای به قافِ عشق بنمودی وطن ای مخلّد آشیان برخیز گرچه انبوهٔ ملخ‌های بیابان باغهای سبزِ زیتون تو را پَرپَر نمودند برگ برگ گرچه همچون سوسکهای بی سر و پا می‌جهند در جوی‌های پُر شده از سدر و کافور از لجن ، از مرگ گرچه چون ، سگهای وحشی هار و عریان و هراسان سر به دیوار تو دارند هر زمان یا که چون زالوی خون آشام در چرکاب و ماتم مانده‌اند حیران و سرگردان. ای شناور رود، ای بحرِ خروشان، پُرتوان برخیز ای فلسطین ! ای سراپا غیرت ، ای مهدِ رشادت ای شهادت در شهادت در شهادت سربلند ، ای جاودان برخیز از تو می‌ترسند غزه ! از تو آری آری ، از تو از تو ، از تیر و کمانت مردِ صهیون سخت می‌ترسد. دائما دارد می‌لرزد به خود آری، به چشمانِ خودم دیدم که : آن بیت‌ها، آن دیوارها، آن مرزِ پوشالی و آن پودها و تارِ عنکبوتی سخت لرزان‌ است. دیده ام آری که آن دلها ، آن فکرها , آن سرهای توخالی پریشان است. گوش کن ، زیبا فلسطین! می‌رسد دارد بگوش اینک صدای نالهٔ بشکستنِ دیوارِ نامردی و لای استخوانی که زده از آستین بیرون. اندکی دیگر بگیر دندان خود را بر جگر ای منادی ظهور ای مفتَخَر! می‌رسد از راه سَحَر می‌دَرَد این پرده‌های درهمِ شب را که در آن پرسه زد زاری کنان شیطان. برخیز برخیز ای فلسطین! ای شهامت می‌کند در سینه ات طغیان ای به دستانِ تو انجیل و به دل پَر می‌زند قرآن ای غزل را قافیه ، ای قبلگاهٔ آسمان برخیز # محمدرضا _ فتحی عضو کانال
«امید فردا» بر شانه‌های کوچکش این درد سنگین است پیراهن و شلوارش از خونابه رنگین است در این طرف یک مادری بی‌وقفه می‌نالد در آن طرف مردی‌ست که مشغول تلقین است آوار را پس می‌زند با خشکی لب‌ها در چشم معصومش در و دیوار غمگین است در کوچه‌های غم گرفته کودکی کرده در دست‌ها سنگ است و بر پیشانی‌اش چین است انگار می‌خواند برایش لای لایی ماه امشب برایش آسمان شهر خونین است باید بترسد دشمن از چشمان پر خشمش او کودک و امید فردای فلسطین است پروین جاویدنیا
‌ نامزدهای چهره‌ی سال هنر انقلاب اسلامی استان فارس در حوزه آفرینش های ادبی : استاد غلامرضا کافی محمد محمدی‌رابع سجاد حیدری قیری و عبدالرضا قیصری ‌ تبریک به شاعران افتخارآفرین محفل قند پارسی👌🌸 ‌
🌿گرچه شیرین‌ دهنان پادشهانند ولی او سلیمان زمان است که خاتم با اوست... 🪐دورهم‌نشینی جوانان و اهالی شعر و ادب فارس 🟪خانه شعر و ادبیات خاتم 🔰مجال شعرخوانی، نقد آثار، گفت و گو و فراگیری ⭕️ با ارشاد: دکتر محمد مرادی 📍دوشنبه ۲۰ فروردین ماه 🌀ساعت ۱۶:۳۰ به همراه صرف افطار شیراز - پایانه احمدی- خانه تاریخی آیت اللهی (جهت مسیریابی دقیق، 👆ضربه بزنید) خانه شعر و ادبیات خاتم 🌐 @khatam_shz
گفتاری از سید شهیدان اهل قلم شهید سید مرتضی آوینی درباره "شعر" ....... شعر،یاد وطن مآلوف آدمی است 'وطن مآلوف نه اینجاست که اهل عادت چون موش های کور در ظلمت خاک ساخته اند! شاعر هرگز دعوت به خاک نکرده است ،واین جماعت شاعرنمایان را که چشم به مائده های زمینی گشوده اند'کجا می توان شاعر دانست.شعر اینان بازتاب انفعالات نفسانیشان نیست'نه از حضور در آن خبری است ،نه درد فراق ،نه از شیدایی جمال وهیبت جلال ونه از مستی وبی خودی!! زبان شعر زبان رمز است وراز جز در رمز نمی نشیند ،اهل حقیقت مقیمان کوی میخانه اند وشعر جُرعه ای از آن شراب روحانی ست که بر خاک افشانده اند. شاعر درویشی خانه به دوش است که در شهر عادات وخانه ی تعلقات سُکنی نمی گیرد'در شهر دلتنگ است 'روحی بیابانی دارد ودل به ماندن نمی سپارد ؛اگر ماندن را لازمه ی حیات طبیعی بدانی 'می ماند اما به ماندن خُو نمی کند،چون پرستو که با لانه عهدالفت نمی بندد. دل شهرنشینان پرستویی در قفس است وپرستو را با گرما عهدیست که هر بهار تازه می شود .وطن پرستو بهار است واگر بهار مهاجر است از پرستو مخواه که بماند ' ودل شاعر نیز فراسوی گرما وسرما وشمال وجنوب است'چون پرستویی مهاجر است که هرگز به ماندن خُو نمی گیرد. و موسیقی ؛ضجه ی انسان در فراق بهشت است. شهیدان اهل قلم سید مرتضی آوینی هنر انقلاب اسلامی
دیدار شاعران با رئیس محترم صدا و سیما. دهم فروردین عباس احمدی، شاعر طنزپرداز نیز با بیان اینکه سرزمین شعر کار خوبی است که در ایام نوروز از شبکه چهار سیما در حال پخش است، پیشنهاد کرد که برنامه‌ای مختص طنز و شعر طنز هم ساخته شود. ادامه خبر: https://www.yjc.ir/fa/news/8700270/%D8%B8%D8%B1%D9%81%DB%8C%D8%AA-%D8%B9%D8%B8%DB%8C%D9%85-%D8%B4%D8%B9%D8%B1-%D8%A8%D8%B1%D8%A7%DB%8C-%D8%A8%D8%B1%D9%86%D8%A7%D9%85%D9%87%E2%80%8C%D8%B3%D8%A7%D8%B2%DB%8C-%D8%AF%D8%B1-%D8%AA%D9%84%D9%88%DB%8C%D8%B2%DB%8C%D9%88%D9%86 @khabarnameshaeranshiz عضو شوید 👈 خبرنامه شاعران
بدرالدین هلالی استرآبادی از بزرگترین شاعران اواخر قرن نهم و اوایل قرن دهم بوده است که اصالتاً از ترکان جغتایی است. او در هرات متولد شده است و از ملازمان امیر علیشیر نوایی بوده است. شهرت او در غزل است و مثنویهای شاه و درویش (شاه و گدا)، صفات‌العاشقین و لیلی و مجنون او نیز معروف است. امیر عبیدالله خان ازبک او را به جهت کینهٔ شخصی به تشیع متهم کرد و به قتل رسانید (این که او به راستی شیعه بوده یا نه را از روی اشعارش نمی‌توان استخراج کرد چرا که وی در آثارش گاه از خلفای راشدین و گاه از ائمهٔ شیعه نام برده و چنان می‌نماید که به مقتضای زمان به این سو و آن سو متمایل می‌شده است). مشهور است که سیف‌الله نامی در قتل او ساعی بود و از این جهت سال مرگ وی را به ابجد با عبارت «سیف‌الله کشت» (معادل ۹۳۶ هجری قمری) ضبط کرده‌اند.
رایج‌ترین غلط‌های املایی (ستاره‌دارها نادرست‌اند.) *آواکادو ← آووکادو *اختلاص ← اختلاس *ارازل ← اراذل *ارجینال/ *اورجینال ← اریجینال/ اریژینال *استحظار ← استحضار *اصراف ← اسراف *اصطحکاک ← اصطکاک *اطراق ← اتراق *اظطراری ← اضطراری *الحمدالله ← الحمدللّه *الویت ← اولویت *انشاللّه ← ان‌شاءالله *انظباط ← انضباط *بارگزاری ← بارگذاری *بچه‌گانه ← بچگانه *بح‌بح ← به‌به *بحر خیابان ← بَر خیابان *برخواستن ← برخاستن *برگذاری ← برگزاری *بزار/ *نزار ← بذار/ نذار (از «گذاشتن») *بلاخره/ *بلخره ← بالاخره *بنیان‌گزار ← بنیان‌گذار *به‌ذاته ← بذاته *به‌رأی‌العین ← برأی‌العین *به‌شخصه ← بشخصه *به‌عینه‌ ← بعینه *به‌نفسه‌ ← بنفسه *بیافتد/ *بیوفتد ← بیفتد *بیافروزد ← بیفروزد *بیاندازد ← بیندازد *بیاندیشد ← بیندیشد *بیانگارد ← بینگارد *بیانگیزد ← بینگیزد *بی‌مهابا ← بی‌محابا *پاچه‌خواری ← پاچه‌خاری *پلمپ ← پلمب *تاس ← طاس *ترجیه ← ترجیح *تزئین ← تزیین *تکنسین ← تکنیسین *تکّه‌کلام ← تکیه‌کلام *تِلورانس ← تولِرانس *تهکّم ← تحکّم *توجیح ← توجیه *تورک ← تُرک *توفان ← طوفان *جذرومد ← جزرومد *چک‌نویس ← چرک‌نویس *حاظر ← حاضر *حتّاکی ← هتّاکی *حدالامکان ← حتی‌الامکان *حلیم ← هلیم *حیات خانه ← حیاط خانه *حیاط وحش ← حیات وحش *خاروذلیل ← خواروذلیل *خدمت‌گذاری ← خدمت‌گزاری *خلَع ← خلأ *خوارش ← خارش *خاستگاری ← خواستگاری *دردودل ← دردِدل *دقّ‌ودلی ← دقِّ‌دلی *دیدبان ← دیده‌بان *راجبه ← راجع‌به *راکتور ← رِآکتور *رزالت ← رذالت *رییس ← رئیس *زجّه ← ضجّه *زخم‌وزبان ← زخمِ‌زبان *زِرته/ *ضِرته ← ضِرطه *زِرس/ *زِرص قاطع ← ضِرس قاطع *زیباشناسی ← زیبایی‌شناسی *ژولای ← جولای *سانتریفیوژ ← سانتریفوژ *سایبان ← سایه‌بان *سپاس‌گذاری ← سپاس‌گزاری *سپرده‌گزاری ← سپرده‌گذاری *سئوال ← سؤال *شکرگذاری ← شکرگزاری *شئ ← شی‌ء *ضَرّادخانه ← زَرّادخانه *ضرب‌العجل ← ضرب‌الاجل *ظل آفتاب ← زل آفتاب *عبداله ← عبدالله *عبدالهی ← عبداللّهی *علاقمند ← علاقه‌مند *علی‌رقم ← علی‌رغم *عیاق ← ایاق *غراضه ← قراضه *غیره‌وذلک ← غیرذلک *غیض ← غیظ *فالوعر ← فالوور/ فالوئر *فراقت ← فراغت *فن‌آوری ← فناوری *فوش ← فحش *قائله ← غائله *قانون‌گزاری ← قانون‌گذاری *قتل‌وعام ← قتلِ‌عام *قوائد ← قواعد *کج‌دارومریض ← کج‌دارومریز *کشکِ‌بادمجان ← کشک‌وبادمجان *کورد ← کُرد *کوله‌بر ← کول‌بر *لب‌تاب ← لپ‌تاپ *لحجه ← لهجه *لشگر ← لشکر *مابه‌ازا ← مابِازا *مارموز ← مارموذ *مبداء ← مبدأ *متالوژی ← متالورژی *مثه ← مثِ *مُحَیّا ← مُهَیّا *محی‌الدین ← محیی‌الدین *مخمسه ← مخمصه *مذبور ← مزبور *مرحم ← مرهم *مشمول‌الذّمّه ← مشغول‌الذّمّه *مصلّی تهران ← مصلّای تهران *مضخرف ← مزخرف *مطمعن ← مطمئن *معزل/ *معظل ← معضل *ملات ← ملاط *ملاحضه ← ملاحظه *مَلقمه ← مَلغمه *مناضره ← مناظره *مَِنَسّۀ ظهور ← مَِنَصّۀ ظهور *منشاء ← منشأ *منظبط ← منضبط *مهراب ← محراب *مؤذّب ← معذّب *موزی ← موذی *موقه ← موقع *میابد ← می‌یابد *نئشه/ *نشعه/ *نعشه ← نشئه *نسیب ← نصیب *نیاندازد ← نیندازد *نیوزلند ← نیوزیلند *هکّاکی ← حکّاکی *وحله ← وهله *یهو ← یه‌هو (یک‌هو) سید محمد بصام را پاس داریم.
عالمِ بی‌عمل و حاکم جبّار یکی‌ است زاهد منحرف و مست خطاکار یکی است هرکجا جنگ رسانه است زمین می‌فهمد قدرت بمب اتم با نوک خودکار یکی است نقش تاریخ، رقم‌خوردن هر تکرار است اشعث و اشعری و داعش خونخوار یکی است دین که پامال هوس‌های نهانی باشد مسجد و دِیر و کِنِشت و بُت عَیّار یکی است پای سردادن و خون‌دادن اگر حرفی شد کوچک جنگلی و میثم تمّار یکی است یا قلم یا لب شمشیر وَ یا تیر و تفنگ کاوه و همّت و آوینی و مختار یکی است مرز اسلام فقط حاشیهٔ ایران نیست حَلَب و تَلعَفَر و قدس و میانمار یکی است (سیدعلی نیکو)