eitaa logo
محفل شعر قند پارسی
354 دنبال‌کننده
3.3هزار عکس
574 ویدیو
113 فایل
ارتباط با ادمین‌های کانال : محمد محمدی‌رابع @shiraz_wound ارسال شعر ‌و مطلب : حسین کیوانی @h_keyvani
مشاهده در ایتا
دانلود
رایج‌ترین غلط‌های املایی (ستاره‌دارها نادرست‌اند.) *آواکادو ← آووکادو *اختلاص ← اختلاس *ارازل ← اراذل *ارجینال/ *اورجینال ← اریجینال/ اریژینال *استحظار ← استحضار *اصراف ← اسراف *اصطحکاک ← اصطکاک *اطراق ← اتراق *اظطراری ← اضطراری *الحمدالله ← الحمدللّه *الویت ← اولویت *انشاللّه ← ان‌شاءالله *انظباط ← انضباط *بارگزاری ← بارگذاری *بچه‌گانه ← بچگانه *بح‌بح ← به‌به *بحر خیابان ← بَر خیابان *برخواستن ← برخاستن *برگذاری ← برگزاری *بزار/ *نزار ← بذار/ نذار (از «گذاشتن») *بلاخره/ *بلخره ← بالاخره *بنیان‌گزار ← بنیان‌گذار *به‌ذاته ← بذاته *به‌رأی‌العین ← برأی‌العین *به‌شخصه ← بشخصه *به‌عینه‌ ← بعینه *به‌نفسه‌ ← بنفسه *بیافتد/ *بیوفتد ← بیفتد *بیافروزد ← بیفروزد *بیاندازد ← بیندازد *بیاندیشد ← بیندیشد *بیانگارد ← بینگارد *بیانگیزد ← بینگیزد *بی‌مهابا ← بی‌محابا *پاچه‌خواری ← پاچه‌خاری *پلمپ ← پلمب *تاس ← طاس *ترجیه ← ترجیح *تزئین ← تزیین *تکنسین ← تکنیسین *تکّه‌کلام ← تکیه‌کلام *تِلورانس ← تولِرانس *تهکّم ← تحکّم *توجیح ← توجیه *تورک ← تُرک *توفان ← طوفان *جذرومد ← جزرومد *چک‌نویس ← چرک‌نویس *حاظر ← حاضر *حتّاکی ← هتّاکی *حدالامکان ← حتی‌الامکان *حلیم ← هلیم *حیات خانه ← حیاط خانه *حیاط وحش ← حیات وحش *خاروذلیل ← خواروذلیل *خدمت‌گذاری ← خدمت‌گزاری *خلَع ← خلأ *خوارش ← خارش *خاستگاری ← خواستگاری *دردودل ← دردِدل *دقّ‌ودلی ← دقِّ‌دلی *دیدبان ← دیده‌بان *راجبه ← راجع‌به *راکتور ← رِآکتور *رزالت ← رذالت *رییس ← رئیس *زجّه ← ضجّه *زخم‌وزبان ← زخمِ‌زبان *زِرته/ *ضِرته ← ضِرطه *زِرس/ *زِرص قاطع ← ضِرس قاطع *زیباشناسی ← زیبایی‌شناسی *ژولای ← جولای *سانتریفیوژ ← سانتریفوژ *سایبان ← سایه‌بان *سپاس‌گذاری ← سپاس‌گزاری *سپرده‌گزاری ← سپرده‌گذاری *سئوال ← سؤال *شکرگذاری ← شکرگزاری *شئ ← شی‌ء *ضَرّادخانه ← زَرّادخانه *ضرب‌العجل ← ضرب‌الاجل *ظل آفتاب ← زل آفتاب *عبداله ← عبدالله *عبدالهی ← عبداللّهی *علاقمند ← علاقه‌مند *علی‌رقم ← علی‌رغم *عیاق ← ایاق *غراضه ← قراضه *غیره‌وذلک ← غیرذلک *غیض ← غیظ *فالوعر ← فالوور/ فالوئر *فراقت ← فراغت *فن‌آوری ← فناوری *فوش ← فحش *قائله ← غائله *قانون‌گزاری ← قانون‌گذاری *قتل‌وعام ← قتلِ‌عام *قوائد ← قواعد *کج‌دارومریض ← کج‌دارومریز *کشکِ‌بادمجان ← کشک‌وبادمجان *کورد ← کُرد *کوله‌بر ← کول‌بر *لب‌تاب ← لپ‌تاپ *لحجه ← لهجه *لشگر ← لشکر *مابه‌ازا ← مابِازا *مارموز ← مارموذ *مبداء ← مبدأ *متالوژی ← متالورژی *مثه ← مثِ *مُحَیّا ← مُهَیّا *محی‌الدین ← محیی‌الدین *مخمسه ← مخمصه *مذبور ← مزبور *مرحم ← مرهم *مشمول‌الذّمّه ← مشغول‌الذّمّه *مصلّی تهران ← مصلّای تهران *مضخرف ← مزخرف *مطمعن ← مطمئن *معزل/ *معظل ← معضل *ملات ← ملاط *ملاحضه ← ملاحظه *مَلقمه ← مَلغمه *مناضره ← مناظره *مَِنَسّۀ ظهور ← مَِنَصّۀ ظهور *منشاء ← منشأ *منظبط ← منضبط *مهراب ← محراب *مؤذّب ← معذّب *موزی ← موذی *موقه ← موقع *میابد ← می‌یابد *نئشه/ *نشعه/ *نعشه ← نشئه *نسیب ← نصیب *نیاندازد ← نیندازد *نیوزلند ← نیوزیلند *هکّاکی ← حکّاکی *وحله ← وهله *یهو ← یه‌هو (یک‌هو) سید محمد بصام را پاس داریم.
هال و حال هال به معنی «تالار، سالن؛ (خانه‌های سده‌های میانه) پذیرایی، نشیمن» واژه‌ای فرانسوی / انگلیسی است و املای آن در این زبان‌ها hall است. فرهنگستان زبان و ادب فارسی در برابر hall واژۀ «سرسرا» به معنی «اتاقی در مدخل خانه که معمولاً به بخش‌های داخلی راه داشته باشد» را* تصویب کرده‌است. گاهی این واژه را با واژۀ عربیِ حال به معنیِ «اکنون» در هم می‌آمیزند و آن را با «ح» می‌نویسند. نوشتن این واژه با «ح» برخلاف رویکردی است که در یکی دو قرن گذشته در برابر وام‌واژه‌های فرنگیِ دارای واج h داشته‌ایم و اگر hall را با املای حال بنویسیم، در نگارش این دست وام‌واژه‌ها یکسان عمل نکرده‌ایم. در دستور خط فارسی (فرهنگستان زبان و ادب فارسی، ص ۴۰ و ۴۲) این واژه نیامده‌است و امیدواریم به ویراست بعدیِ این جزوه افزوده شود. *این را از آن راهایی که پس از فعل می‌آید نیست. ◽️فرهاد قربان‌زاده را پاس داریم!
♻️چگونه واژه های فارسی را از غیرفارسی تشخیص دهیم زبان‌ها معمولاً کلماتی را از هم دیگر قرض می‌گیرند و به هم دیگر قرض می‌دهند. در این بین زبان عربی در طول قرون گذشته و زبان‌های اروپایی در یکصد سال گذشته بیشترین واژگان قرضی را در زبان فارسی وارد کرده‌اند. بر همین اساس با توجّه به ویژگی‌های زیر شما می‌توانید واژگان اصیل فارسی را از واژگان عربی تشخیص دهید. ❇️کلماتی که حروف «ث، ح، ص، ض، ط، ظ، ع، ق» در آن‌ها دیده می‌شود معمولاً از عربی (و برخی ترکی) وارد فارسی شده‌اند و این حروف در کلمات اصیل و خالص فارسی وجود ندارد. مثال: اثر، محترم، مخصوص، مضارع، طلبه، ظاهر، علم، تقریر ❇️در مقایسه‌ی واژگان عربی و فارسی، کلماتی که حروف «گ، چ، پ، ژ» در آن‌ها استفاده شود فارسی هستند، چون این حروف در زبان عربی استفاده نمی‌شود. مثال: تپش، ژاله، چراغ، گرگ ❇️همزه (أ-  ؤ- ئ‍ – ء) از حروف زبان عربی است و معمولاً در کلمات فارسی از این حروف استفاده نمی‌شود. مثال: مؤمن، مسئول، قرآن، تأکید ❇️در بعضی از کلمات فارسی نیز به جای «ی» از «ئ‍ـ» استفاده می‌شود که صحیح نیست. مثال: پائین، پائیز، آئینه، راهنمائی ❇️در پایان بعضی از کلمات عربی نیز تنوین «اً» به کار می‌رود که به صورت «ن» تلفّظ می‌شود. مثال: مثلاً (مثلن)- لطفاً (لطفن) ❇️به کارگیری کلمات فارسی و غیرعربی با علامت تنوین توصیه نمی‌شود. مثال: خواهشاً، گاهاً، زباناً، تلفناً، جاناً، ناچاراً، سوماً ❇️بعضی از کلمات عربی که وارد زبان فارسی شده‌اند در پایان خود «یٰ» دارند که به صورت «ا» تلفّظ می‌شود. مثال: عیسی (عیسا)- کبری (کبرا)- عظمی (عظما)- هوی (هوا) ❇️تشدید « ّ» از ویژگی‌های زبان عربی است و معمولاً در کلمات عربی استفاده می‌شود. مثال: معلّم، مؤدّب، محرّم، مقدّس. ❇️در بعضی از کلمات فارسی به خاطر تغییر در تلفّظ و تأکید بر روی یک حرف به اشتباه از تشدید استفاده می‌شود: تپّه (پ: در عربی کاربرد ندارد)       غرّش (بن مضارع غریدن + =  ش) ❇️و کلماتی مثل دوّم و سوّم و امیّدوار و برّان که کلمات اصیل فارسی هستند. به اشتباه با تشدید نوشته می‌شود. ❇️یکی از ویژگی‌های کلمات عربی وجود کلمات هم خانواده‌ی واژگان براساس سه حرف اصلی است که در فارسی این قاعده کاربرد ندارد. مثال: رحیم، مرحوم، رحمت، مراحم، (ر ح م) شرکت، مشترک، شریک، اشتراک، (ش ر ک) ❇️وجود بن ماضی یا مضارع در ساختمان کلمه می‌تواند دلیلی بر فارسی بودن آن باشد. را پاس بداریم...
♦️ «لاکچری و لقلقۀ زبانی» ‌ ♦️ به قلم مسعود هوشیار ‌ ♦️ واژۀ «لاکچری» از آن دسته واژه‌هایی است که بسیار سر زبان‌ها افتاده است و به شکل لقلقۀ زبانی درآمده است. پیش از آمدن این واژه، کلمۀ «لوکس» نیز به زبان فارسی راه یافته بود. با آمدن لاکچری، کلمۀ لوکس را فارسی‌زبانان آرام‌آرام پس زدند و لاکچری را به کار بردند. اکنون فارسی‌زبانان لغت لاکچری را کنار دیگر کلمه‌های زبان فارسی نشانده‌اند تااینکه این واژه بخشی از زبان فارسی شده است؛ بنابراین ما ادبیات‌چی‌ها نیز کاربرد لاکچری را پذیرفته‌ایم. ‌ ♦️ اما سخن بر سر این نکته است که لغت لاکچری هرچند در وضعیت‌های گوناگون به کار فرد می‌آید تا منظورش را برساند، بسیاری از واژه‌های جان‌دارِ زبان فارسی را پس زده است؛ درنتیجه سبب شده است تا گفتار گوینده و نوشتار نویسنده از گونه‌گونی بیفتد. برای اینکه ببینید تاچه‌اندازه می‌توانیم تنوع به زبانمان بدهیم، در زیر چندین نمونه از کاربرد این واژه را در گفتار و نوشتار امروز می‌آورم و سپس جایگزینش را پیشنهاد می‌دهم تا شما عزیزان نیز ازاین‌پس هر زمان خواستید کلمۀ لاکچری را به کار ببرید، جایگزینی به‌هدف‌خورتر داشته باشید. ‌ ♦️ نخست اینکه کنایه‌ها را دست‌کم نگیرید. کنایه‌ها کمک‌دستِ بیان اندیشۀ فرد در زبان فارسی‌اند و به بیان و قلم فارسی‌زبانان چشم‌وچراغ می‌بخشند؛ پس نخست با چند کنایۀ جایگزین می‌آغازم و سپس واژه‌های دیگر را نمونه‌ها را می‌آورم. ‌ ♦️ نمونه: به این خواستگارت به چشم یه آدم لاکچری نگاه کن تا به دلت بشینه. جایگزین: به این خواستگارت به چشم خریداری* نگاه کن تا به دلت بشینه. ‌ ♦️ نمونه: خونه‌وزندگی بابک تا دلت بخواد لاکچریه! جایگزین: خونه‌وزندگی بابک تا دلت بخواد چشم دشمن کورکنه!** ‌ ♦️ نمونه: میثم خیلی پسر لاکچری‌ای هس. جایگزین: میثم خیلی پسر دست‌به‌جیبیه / دست‌ودل‌بازیه / دست‌به‌جیب‌آشناست. ‌ ♦️ نمونه: هی پز زندگی لاکچری‌ش رو می‌ده. جایگزین: هی پُز زندگی تجملی‌ش رو می‌ده. ♦️ نمونه: زندگی‌ش خیلی لاکچریه. جایگزین: زندگی‌ش خیلی خانیه / درباریه / اشرافیه/ مجلله. ‌ ♦️ نمونه: با وعدۀ زندگی لاکچری می‌شه سرش‌و گول مالید. جایگزین: با وعدۀ زندگی لُردی می‌شه سرش‌و گول مالید. ‌ ♦️ نمونه: ماشینش لاکچریه. جایگزین: ماشین به‌روزه / گرون‌قیمته /خاصه. ♦️ نمونه: صادق رفیق‌های لاکچری‌ای داره. جایگزین: صادق رفیقای خوش‌تیپی داره / خوش‌پوشی داره. ♦️ نمونه: نسرین توی یه خونۀ لاکچری زندگی می‌کنه. جایگزین: نسرین توی یه خونۀ سلطنتی زندگی می‌کنه. ♦️ نمونه: ساعت مژده لاکچریه. جایگزین: ساعت مژده گرون‌قیمته. ♦️ نمونه: بعضی خانوارها خودشان را گرفتار وسایل لاکچری‌ای کرده‌اند که شاید ده‌سال‌یک‌بار هم لازمشان نمی‌شود. جایگزین: بعضی خانوارها خودشان را گرفتار وسایل غیرضروری‌ای کرده‌اند که شاید ده‌سال‌یک‌بار هم لازمشان نمی‌شود. ♦️ نمونه: تو هم همه‌ش دنبال زندگی‌های لاکچری هستی. جایگزین و‌ کمک از لهجه‌ها: تو هم همه‌ش دنبال زندگی‌های اَتَم‌اوتومی هستی.*** ♦️ نمونه: عید امسال که رفته بودم خونۀ دختردایی‌م، زندگی لاکچری‌ش من‌و گرفت. جایگزین: عید امسال که رفته بودم خونۀ دختردایی‌م، زندگی پرزرق‌وبرقش من‌و گرفت. ‌ ♦️ نمونه: با خواسته‌های لاکچری نمی‌توانی شوهر مناسبی پیدا کنی. جایگزین: با خواسته‌های آن‌چنانی نمی‌توانی شوهر مناسبی پیدا کنی. ‌ ♦️ نمونه: از رفاقت باهاش خسته شدم. همه‌ش می‌خواد بگه خیلی من لاکچری‌ام. جایگزین: از رفاقت باهاش خسته شدم. همه‌ش دنبال خودنمایی و فخرفروشیه. ‌ ♦️ نمونه: حداد عادل برای بچه‌های خودش مدرسۀ لاکچری ساخته. جایگزین: حداد عادل برای بچه‌های خودش مدرسۀ مخصوص آقازاده‌ها ساخته. ‌ ♦️ از دیگر واژه‌های جایگزین لاکچری، بنابه کاربردش در وضعیت‌ها و موقعیت‌هایی که فرد در آن است، این کلمه‌ها را پیشنهاد می‌دهم: چشمگیر، تودل‌برو، جذاب، خیره‌کننده، فریبنده، مُخ‌زننده، بی‌نیاز، چشم‌ حسود درآر (کنایه از توجه‌برانگیز بودن)، دست به دهن رسیدن (کنایه از توانا و درآمد کافی داشتن)، دست کسی جایی بند بودن (کنایه از ارتباط با دم‌ودستگاه دولتی داشتن) ♦️ پانوشت * به چشم خریداری، کنایه از علاقه‌مندی و توجه است. چشم دشمن کور کن، کنایه از خیره‌کنند و تعجب‌برانگیز است. * در این مثال، هر شهر و منطقه‌ای می‌تواند واژۀ لهجۀ خود را به‌جای لاکچری بگذارد. همچنان‌که من از لهجۀ شیرازی و واژۀ «اَتم‌اوتوم» بهره برده‌ام. را پاس داریم...