سلام بر عزیزان
شادکام باشید
دوستانی که در سال 1402 مقام کشوری داشته اند، در گروه یا خصوصی، با ذکر مقام خود، پیام بذارند!
همچنین اگر کسانی می شناسید، که مقام آورده اند.
"دریچهای بر جهان شعر چینی"
یا هو
همهی ما شناختی نسبی از اجناس رایج چینی داریم و از روی بیتوجهی یا به ناچار، بسیاری از اقلام متعلق به این اقتصاد را در حافظهی اتاق یا محل کارمان جا دادهایم. البته در فرهنگ اقتصادی ایرانیان کالاهای چینی به دلایل مختلف تبلیغاتی و فرهنگی چندان جایگاه شریفی ندارد و بسیاری حتی در هنگام استفاده نیز به آنها با نگاه محترمانه نمینگرند.
این جای بسی شکر است؛ اما خانوارهای ایرانی به دلیل گرانبودن اقلام درجه اول و مناسب، و اغلب به دلیل فقر مادی ناچارند اجناس و کالاهای درجه چندم چینی یا متعلق به هر کشور دیگر را در سبد زندگی خود جا دهند. با این حال کمتر کسی، کالای چینی را با دید ارزش تهیه میکند و کسی الگوی مصرف خود را ولو در خیال، بر اساس اجناس بنجل چینی تنظیم نمیکند.
حال فرض کنید، جامعهی ایرانی به اندازهای به خط فقر نزدیک شود که دیگر کسی در جامعه نتواند اجناس درجه اول تهیه کند و همهی ایرانیان چه مصرفکنندگان و چه تولید و توزیع کنندگان، به مصرف کالاهای چینی یا شبیه آن گرایش پیدا کنند. نتیجهی این اقبال، فراموشی آهستهی کالاهای اصیل و تغییر ذائقهی مصرف ایرانیان خواهد بود. شاید بعید نباشد اگر در چنین جامعهای، پس از مد شدن اقلام درجه چندم، افراد که بهمرور زمان، حافظهی اصیل خود را از دست داده اند، در مواجهه با اجناس درجهیک احساس سردرگمی کنند یا بدتر از آن، آن اجناس را غیرطبیعی قلمداد کنند. اما در اقتصاد چنین وارونگیی به دشواری اتفاق میافتد.
حال جامعهی ادبی سالیان اخیر را در نظر بگیریم. شاعران و مخاطبان به دلیل فقر ادبی از شناخت شعر اصیل عاجز شدهاند و فوجفوج شعرهای یکبار مصرف چینی (بخوانید رایج در محافل مجازی و جز آن) تولید می شود. این ویژگی از آفتهای شاعران جوان و جز آن است و جای بسی تاسف که به دلیل جایگاه حاشیهای شعر در مقایسه با اقتصاد، شاعران عزیز حتی فقر ادبی خود را نمیپذیرند. شبیه گرسنگان سومالی شعرهای بیمار و لاغر میزایند و قبول ندارند سوء هاضمه دارند و چون قربانيان هیروشیما فرزندان ناقص میپرورند و به این جهش ژنتیک خطا بیتوجهند.
تاسف بیشتر این که اگر شعری یا شاعری با جهان اصیل بیابند او را عظیمالجثهای غیرطبیعی میخوانند؛ چونان استبان در زیباترین غریق جهان مارکز، و دانش را نشان گسست از شعر و جهان شاعرانه میدانند و بیدانشی را نشانهی طراوت ادبی خود می دانند.
اینک در قرن جدید شمسی، ماییم شاعرانی که چون ماهیان اسیر در تنگ سفرهی عید، حافظهی ادبی خود را در حد چند ثانیهی محدود تقلیل دادهایم و از دریای بیکران ادب خاطرهای نداریم و اگر تصویری از دریا در دوردست ببینیم تنها خمیازه میکشیم.
#نقد
#شعر_معاصر
#باز_نشر
https://eitaa.com/mmparvizan
یک فنجان واژهشناسی (۵۰)
دچار
وقتی دچارِ چیزی میشوید، گرفتارِ آن یا مبتلا به آن میشوید: دچارِ بحران/ قحطی/ بیماری شدن.
اگر بگویم واژۀ «دچار» از دو عدد تشکیل شدهاست، شاید فکر کنید دارم شوخی میکنم. اما خواهید دید که حقیقت را میگویم.
واژۀ «دچار» در اصل «دوچار» (دو + چار) یا «دوچهار» (دو + چهار) بوده و در متونِ کهنِ فارسی هم با همین دو املای اخیر آمدهاست.
ماجرا از این قرار است که وقتی شما با کسی رو به رو میشوید، دو چشمِ شما در برابرِ دو چشمِ او قرار میگیرند و به این ترتیب دو چهار میشود. به عبارتِ دیگر دو دو تا چار تا میشود.
در قدیم فعلِ مرکبِ «دوچار خوردن» یا «دوچار زدن» یا «دوچار شدن» به معنیِ رو به رو شدن و تلاقی کردن و برخورد کردن به کار میرفت:
با لشکرِ تاتار دوچار زد. (تاریخ جهانگشای)
روزی شیری در طلبِ شکاری میگشت، پیلی مست با او دوچهار شد. (کلیله و دمنه)
روزی خجسته بالای بام تماشای عام میکرد، دو چشمِ او با دو چشمِ مَلِکزاده دوچار شد. (طوطینامۀ ضیای نَخشَبی)
#دکتربهروزصفرزاده
#واژهشناسی
🦋🦋
C᭄❁࿇༅══════┅─
┄┅✿░⃟♥️❃─═༅࿇࿇༅═─🦋🎶═
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
چرا شعر میخوانیم یا شعر میسراییم؟!
✅ انجمن شعر سازمان بسیج هنرمندان فارس برگزار میکند :
📚اولین تور تخصصی سعدیشناسی و حافظشناسی در شیراز
مکان: حافظیه و سعدیه
زمان : صبح جمعه - ۲۴ فروردین
🗣 ارائه کننده :
محمد محمدیرابع (شاعر)
☎️ هماهنگی و ثبت نام:
09172519575
(ثبت نام و شرکت برای عموم، آزاد و رایگان است.)
✔️سازمان بسیج هنرمندان فارس
┄┅┅❀💠🇮🇷💠❀┅┅┄
#ستاد_کنگره_ملی_۱۵۰۰۰_شهید_ولایتمدار_استان_فارس
#هنرمند_متعهد
#بسیج_هنرمندان_فارس
عید است و دلم خانهٔ ویرانه، بیا
این خانه تکاندیم ز بیگانه، بیا
یک ماه تمام، میهمانت بودیم
یک روز به مهمانی این خانه بیا
#قیصر_امینپور
من که قوت غالبم در سال قبلی شعر بود
یک کتاب شعر فطریه به مسکین می دهم
#علیرضا_تیموری
صبح شد
پنجرهها خندیدند
شاخهها رقصیدند
همهجا بوی شکفتن جاری است
فرصت بیداری است
صبح یعنی آغاز
صبح یعنی پرواز
قد کشیدن در باد
فکر رفتن باشیم
چه کسی میگوید
پشت این ثانیهها تاریک است
گام اگر برداریم
روشنی نزدیک است
#سهراب_سپهری
کارش بـه تـه غـزل کـشیده چـشمت
تا سرمهای از عسل کشیده چـشمت
زیـر مژهات هـزار دل زنـدانی است
از بس چک بیمحل کشیده چشمت
#رباعی
#عباس_احمدی
نیمجانی دادهاند و یک جهان دل بردهاند
روز محشر با شهیدان دعوی قاتل بهجاست
#صائب_تبریزی