"نگاهی به کتاب باغ در حصار مصائب"
"باغ در حصار مصائب"، مجموعهای از شاعر شناختهشدهی کاشانی، علیرضا رجبعلیزاده است که در سال ۱۳۹۲ از سوی نشر #شهرستان_ادب منتشر شده و با گذشت یکدهه از زمان انتشار، مطالعهی آن همچنان میتواند برای اهالی شعر غنیمت باشد.
این دفتر، شامل ۹۲ صفحه و اغلب سرودههایش غزل و پس از آن چارپاره و نیمایی است. خلاف بسیاری از دفترهای شاعران هم نسل، در این دفتر تنوع وزنی محسوسی دیده میشود؛ به طوری که در غزلها از هیچ وزنی بیش از چهاربار استفاده نشده است. ساخت وزنها متنوع است و انواع وزنهای کوتاه، وزنهایی با طول متوسط، وزنهای دولختی و وزنهایی با ارکانی بیش از عروض کهن، در شعرها نمود یافته است.
دایرهی واژها در اشعار نسبتا گسترده است و کمتر دودستگی زبانی و اغلاط دستوری رایج در شعر دیگر شاعران در این دفتر دیده میشود. مضامین اشعار گاه مربوط به رویدادهای فردی و گاه مذهبی- وطنی است و شاعر در اشعار مذهبی و بهویژه پایداری، زبانی کمی متفاوت دارد.
ویژگی بارز این دفتر که برخی مخاطبان را به خود جلب کند و از زوایایی سزوار نقد و بررسی است، پیوند #بینامتنی اشعار با دیگر متون ادبی است.
در برخی غزلهای این مجموعه، نشانههایی از زبان #منزوی یا پیوندی بین اشعار و متون تاریخی یا داستانی چون #داش_آکل #هدایت دیده میشود. این پیوندها در سطح متعادل آن، از عوامل موثر ایجاد شاعرانگی در این دفتر بوده است؛ اما شاعر گاه در پیوند متنی با اشعار #اخوان_ثالث آنقدر اصرار ورزیده که سبب شده، سبک و جهان فردیاش در برخی اشعار به حاشیه رود؛ هرچند نوعی نوآوری و تجربهی جدید از غزلسرایی را به مخاطبان خاص، ارائه کرده است.
این تاثیرپذیری و اصرار بر اخوانگرایی را به صورت کلی در موارد زیر میتوان طبقهبندی کرد:
۱. استفاده از وزنهای خراسانی و همچنین وزنهای مورد استفادهی اخوان در نیماییها، به ویژه رکن مفاعیلن، برای تقویت امکان شبیهشدن شکل اشعار به سرودههای اخوان.
۲. غلبهی عناصر روایت در اشعار و نزدیک شدن به شیوهی روایتی اخوان در اشعار و استفاده از نمادهای روایتی او چون: نقال، راوی و ... .
۳. فراوانی استفاده از شگردهای بیانی چون: خطاب و سوال های پیاپی در اشعار به شیوهی اخوان.
۴. غلبهی عناصر معنایی شعر اخوان در سرودهها، مفاهیمی چون: تنهایی، پوچی، تاریکی، یاس و ... .
۵. زبان خراسانی اخوانی و نمود آن در اشعار، از قبیل: دایرهی واژگان، نوع ترکیبسازیها و اضافههای مقلوب، قیدها، اسم صوتها و ... .
۶. تلاش برای نیمایینویسی غزلها؛ اغلب به شکل تفننی.
۷. اصرار بر ارجاع به سطرها، ترکیبها، نام مجموعهها و سرودههای اخوان؛ بهطوری که بخشهایی از اشعاری چون: زمستان، خوان هشتم، پادشاه فصلها، از تهی سرشار، شاتقی، کتیبه و صدها استفادهی از این دست، در این مجموعه دیده میشود.
این که شاعر گاه به صورت تفننی از این ارتباطات #بینامتنی بهره برده و جز اخوان، دیگر شاعران در پسزمینهی شعرش حضور زیادی نداشتهاند؛ سبب شده برخی ویژگیهای جهان فردیاش در این مجموعه مجال نمود نیابد؛ با اینحال، دفتر "باغ در حصار مصائب" از منظر سازگار کردن قالب غزل با منطق شعر نیمایی نوخراسانی، از متفاوتترین مجموعههایی است که از شاعران دهههای اخیر میتوان خواند.
#محمد_مرادی
#علی_رضا_رجب_علی_زاده
#غزل_نیمایی
#شهرستان_ادب
https://eitaa.com/mmparvizan
برگزاری اولین تور ادبی
«سعدیشناسی و حافظشناسی» در شیراز
با هدایت «محمد محمدیرابع»
۲۴ فروردین ۱۴۰۳
انجمن شعر سازمان بسیج هنرمندان فارس
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 | آنچه درباره عاقبت عجیب عطار نیشابوری نمیدانید!
#فرزند_ایران
#۲۵ فروردین روز بزرگداشت عطار نیشابوری
عطار
فَریدالدّین ابوحامِد محمّد عطّار نِیشابوری (۵۴۰ - ۶۱۸ قمری) یکی از عارفان و شاعران ایرانی بلندنام ادبیات فارسی در پایان سدهٔ ششم و آغاز سدهٔ هفتم است. او در سال ۵۴۰ هجری برابر با ۱۱۴۶ میلادی در نیشابور زاده شد. وی یکی از پرکارترین شاعران ایرانی به شمار میرود و بنا به نظر عارفان در زمینه عرفانی از مرتبهای بالا برخوردار بودهاست.
#معرفی_شاعر #عطار
☘هفت وادی #عطار نیشابوری
سیر در ذات حقّ مرحله ای است که انسان مراحل سیر و سلوک را طی کرده و به کمال نسبی ناشی از ریاضتها دست یافته، و در حال تماشای حق باشد.
این مرحله را مرحله توحید محض و امثال آن هم می گویند.
عباراتی برگزیده از عطار نیشابوری را می آوریم.
او در ابتدا مراحل سیر و سلوک و سیر در حق را هفت مرحله دانسته، که عبارت است از طلب، عشق، معرفت، استغناء، توحید، حیرت و فنا؛ یعنی بقاء در ذات او یا فناء فی الله.
این هفت وادی را عطار در منطق الطیر چنین بیان کرده است:
گفت ما را هفت وادی در ره است... چون گذشتی هفت وادی درگه است...
اول مرحله طلب:
در این مرحله سالک راه حقیقت باید مردانه گام در راه نهد و از خود بگذرد و همت قوی دارد و در همه حال و همه جا یار را بجوید و به دنبال او كه در درون وی است، كند و كاو و جستجو نماید.
این وادی وادی پر خطری است ولی سالک نباید وحشتی به دل راه دهد؛
سر تا پا تسلیم رضای او باشد و بكوشد تا بیابد كه عاقبت، جوینده یابنده بود:
چون فرود آیی به وادی طلب... پیشت آید هر زمانی صد تعب...
دوم مرحله عشق:
درین وادی وجود طالب و سالك مالامال از عشق و شوق و مستی می گردد.
عشق وجودش را چنان پر می سازد كه یكسره آتش سوزان می شود و در تب و تاب می افتد.
عشق به حق به صورت عشق به همه مظاهر هستی كه جلوه رخ دوست هستند، نمودار می گردد و در عین سوز و گداز و اشتعال درون سر تا پا خوبی و صفا و صلح و آشتی می گردد.
سالک در این مرحله می سوزد و به یاد دوست، همه كس و همه چیز را دوست می دارد.
درین حال سالك خود را در مسیر و جریان كل كاینات می بیند و با تمام ذرات هستی همراه و همراز می گردد.
زنده دل باید درین ره مرد كار... تا كند در هر نفس صد جان نثار...
سوم مرحله معرفت:
عبارت است از شناخت و به نظر عرفا اصل معرفت، شناخت خداوند است.
ارزش هر كس به معرفت بود و هر كه را معرفت نبود بی قیمت بود.
نسبت به نفس خود و ذات حقیقت شناخت پیدا می كند و چشم دل و جان وی، چشم سر و چشم درونی وی باز می شود.
عارف پاكدل چشم جانش به حقایق و رموز دستورهای پیرحق باز می گردد.
چهارم مرحله استغنا:
درین مرحله صوفی و سالك چنان به خداوند متكی می گردد كه از همه چیز و همه كس جز او بی نیاز می گردد، و خود را در كوی امن و رجا مستغنی می یابد و از همه مال و مقام و جلوه های وسوسه انگیز زندگی بیكباره دل می كند و طمع می برد.
ای بس كه چو پروانه پر سوخته زان شمع در كوی رجا دامن پندار گرفتیم و این مرحله رسیدن به فقر سلوكی است كه استغنای كامل و بی نیازی به همه چیز است.
رسیدن به این مرحله و پشت پا زدن به هوس ها و جلوه های دنیایی، پا گذاردن بر سر افلاك و نه گنبد میناست، و اینجاست كه سالك می تواند با افتخار خود را بالاتر و برتر از حطام دنیا و زخارف خاكی مشاهده كند و صفات خداوندی را در وجودش متجلی ببیند.
پنجم مرحله توحید:
اكنون عارف به مرحله توحید می رسد، چشم دل باز می كند تا جان بیند.
در این حال مشاهده می كند كه در جهان یكی هست و هیچ نیست جز او، و بر هر چه بنگرد او را در وی می بیند.
در این حال عارف همه چیز و همه جا را از آن جا که مظهر و آفریده اویند، زیبا می بیند و می ستاید.
به دریا بنگـــــــــــرم دریا تو بینم... به صحرا بنگرم صحرا تو بینم...
به هر جا بنگرم كوه و در و دشت... نشان از قامت رعنــــا تو بینم...
در این مرحله گاه عارف حتی جدا دانستن حق را از خود و از عالم هستی كه جلوه رخ دوست است دوگانگی می داند، و معتقد است كه جهان هستی تجلی و جلوه رخ دوست است وهر چه هست اوست و جز او هیچ نیست.
ششم مرحله حیرت:
در این مرحله در دل عاشق و اهل الله در وقت تامل و تفكر و حضور،
حیرت و سرگردانی وارد می شود، و در طوفان فكرت و معرفت سرگردان می شود و هیچ باز نداند.
در رهت حیران شدم ای جان من... بی سرو سامان شدم ای جان من...
هفتم وادی فنا:
این مرحله مرحله نیستی و محو شدن سالك است از خود و بقای اوست در حق.
در این حال منیت و خود خواهی وی به سیر در ذات حق همراه همه صفات مذموم
و ناپسند نابود می شود و وجودش زنده می گردد به صفات پسندیده و محمود الهی.
درین مرحله است كه انسان به آزادگی مطلق می رسد.
فنا پایان راه سیر در ذات حق است، و شروع بقاء در حق و یا شروع سیر در ذات حق.
در این حال است كه انسان متخلق به اخلاق حق می گردد
و چنان غرق دریای افعال الهی می شود كه نه خود را و نه غیر را اراده ای نبیند
جز فعل و اراده و اختیار مطلقه حق تعالی.
در اینجا سالك به ایمان كامل می رسد و تسلیم محض است.