و ایران پر ز سردار است!در هر غائله جان برکف و مظلوم و سربردار
یکی در جنگ سردار و یکی در مرز سردار و یکی در خدمتش،سردار
#هاجرساداتدستاران_چکاوک
#شهیدجمهور
#شهیدخدمت
عضو کانال
چون شهادت، دولتی در عالمِ ایجاد نیست
عاشقان بالِ هما دانند بر سر تیغ را
#صائب_تبریزی
#شهید_جمهور
#چ
سروده افشین علا در وصف مادر شهید رئیسی/ آن دست پر چروک
واکر به دست، پیرزنی خسته
میرفت سوی تخت خود آهسته
در آتش فراق پسر میسوخت
میگفت با غریبه و وابسته:
"آیا ز خاک پر زده فرزندم؟
آیا کبوترم ز قفس رسته؟"
بیرون خانه منتظرش بودند
مردم چه ناشناس چه برجسته
هر دم برای تسلیت از هر سو
میآمدند در صف پیوسته
مثل کبوتران حرم پر زد
مشهد به سوی آن زن وارسته
هرچند او برای پذیرایی
جایی نداشت درخور و شایسته
حتی نداشت خانهی دلبازی
مشرف به صحن و گنبد و گلدسته
اما شبیه بال ملائک بود
آن دست پر چروک حنابسته
#سید_شهیدان_خدمت
ستاد فرهنگی هنری بزرگداشت شهید جمهور
تیغ و دریغ
(به بهانه ی سوم خرداد)
امشب دوباره مشق هذیان می نویسم
نظمی پریشان در پریشان می نویسم
نبض شکارم اضطراب آلودِ رنگم
پرواز را وامانده ی لختی درنگم
خواب از نفس دزدیده ام در شیون امشب
گل می کند بوی کبوتر در من امشب
خواب از نفس دزدیده ام هذیانی ام من
موج کبوتر می زند طوفانی ام من
خون گریه ای دارم اگر غم ناله ات هست
آتش نفس اندوه چندین ساله ات هست
اندوه مردانی که پیش از من گذشتند
داغ عزیزانی که دیگر برنگشتند
آنان که با هُرم نفَس خواندند و رفتند
صحرای آتش را فَرَس راندند و رفتند
آنان که عِنَد ربّهم را یُرزقونَند
در قهقه مستانه اما غرق خونند
خیلی که ره بر تیغ و بر طوفان گرفتند
بالاترین مُزد جهاد آنان گرفتند
خیلی که سمت جاده را بر آسمان دید
پرواز را یک ردّ خون تا بی کران دید
مِهمیز بر نَفس چموش خویش کوبید
شلاق ها بر عقلِ مرگ اندیش کوبید
آنان که در خون خلسه ی دیدارشان بود
مفهوم ابنُ الوقت در پیکارشان یود
آنان که نیّت در نماز خون شکستند
قامت به شَفع و وَتر در تلواسه بستند
بستند روز مرگ و خون سجاده ها را
رهوار زین کرند تاب جاده ها را
پل شد نفس هاشان که از آتش گذشتند
برگشت بخت ما، ولیکن بر نگشتند!
ماندیم و خواندیم و دعا کردیم، امّا...
بیش از دامان، ادّعا کردیم اما
دیوار شد کم کم غبارِ خستگی ها
دلبستگی، دلبستگی، دلبستگی ها
هر پنج نوبت سعی ایمان شد فراموش
هرغصه ای غیر از غم نان شد فراموش!
واماندگی از شورِ سر، دستار واکرد
شوقِ حَضَر از ساق، پای افزار وا کرد
ماندیم و زرق و برق را در چشم کردیم
چون سُرمه میل زرق را در چشم کردیم
معنا نجنبیدیم و بندِ حرف ماندیم
کبکِ دری بودیم و سر در برف ماندیم
امروز و سعی خورد و خواب و قوت، افسوس!
آن روز های لاله و تابوت، افسوس!
این درد را درمان نمی بینم، برادر!
این شعر را پایان نمی بینم برادر!
«این فصل را با من بخوان، باقی فسانه است
این فصل را بسیار خواندم، عاشقانه است»
این فصل خونین مطلع الفجر است، یاران!
خون نامه ای از لشکر فجر است، یاران!
غلامرضا کافی
خرمشهر
دلی آرام وبی تشویش داریم
سری سرخ ومآل اندیش داریم
هنوز این اوّل آزادی ما ست
چه خرمشهر ها در پیش داریم
#حسین_کیوانی
#سوم خرداد سالروز فتح خرمشهر
علوم وفنون ادبی:
اَحمَدا
در اصطلاح بدیع ، شعرمتوسّط و گاه سخیفِ قافیه دار را گویند که عموماً فی البداهه سروده می شود و تنها بیان گفتار – مثلاً به قصد تفریح – مدّ نظر است نه استواری و شایستگی آن . گاه این اصطلاح به معنی شعر طنزآمیز هم آمده است . اغلب اشعار ملک محمد قمی و بعضی اشعار سید اشرف الدین حسینی در این زمره است .
محمد علی جمالزاده در کتاب صندوقچه اسرار فهرستی از شاعران احمداگو آورده است .
فرهنگ ادبیات فارسی – محمّد شریفی .
اُرجوزِه
نوعی شعر قصیده گونه در بَحرِ رَجَز است . همچنین بیشتر منظومه های علمی که در قالب مثنوی ساخته شده است ، معمولاً اُرجوزه خوانده می شود . مانند اُرجوزه فی الطب از ابن سینا . اُرجوزه خواندن به معنی شعر خواندن در معرکه و جنگ (مثل رَجَز خوانی که امروزه معمول است) و خودستایی کردن نیز آمده است . در کتاب های لغت عربی به فارسی اُرجوزه را بیتِ کوتاه و شعرِ کوتاه نیز گفته اند .
فرهنگ ادبیات فارسی – محمّد شریفی .
آرایه های ادبی