خرمشهر
دلی آرام وبی تشویش داریم
سری سرخ ومآل اندیش داریم
هنوز این اوّل آزادی ما ست
چه خرمشهر ها در پیش داریم
#حسین_کیوانی
#سوم خرداد سالروز فتح خرمشهر
علوم وفنون ادبی:
اَحمَدا
در اصطلاح بدیع ، شعرمتوسّط و گاه سخیفِ قافیه دار را گویند که عموماً فی البداهه سروده می شود و تنها بیان گفتار – مثلاً به قصد تفریح – مدّ نظر است نه استواری و شایستگی آن . گاه این اصطلاح به معنی شعر طنزآمیز هم آمده است . اغلب اشعار ملک محمد قمی و بعضی اشعار سید اشرف الدین حسینی در این زمره است .
محمد علی جمالزاده در کتاب صندوقچه اسرار فهرستی از شاعران احمداگو آورده است .
فرهنگ ادبیات فارسی – محمّد شریفی .
اُرجوزِه
نوعی شعر قصیده گونه در بَحرِ رَجَز است . همچنین بیشتر منظومه های علمی که در قالب مثنوی ساخته شده است ، معمولاً اُرجوزه خوانده می شود . مانند اُرجوزه فی الطب از ابن سینا . اُرجوزه خواندن به معنی شعر خواندن در معرکه و جنگ (مثل رَجَز خوانی که امروزه معمول است) و خودستایی کردن نیز آمده است . در کتاب های لغت عربی به فارسی اُرجوزه را بیتِ کوتاه و شعرِ کوتاه نیز گفته اند .
فرهنگ ادبیات فارسی – محمّد شریفی .
آرایه های ادبی
از پی هم یاوران باوفایش می روند
از چهبی تابیم وقتی پشتمانکوهست،کوه
#هاجرساداتدستاران_چکاوک
#مناسبت_روز
🗓۳ خرداد، سالروز درگذشت شاعر معاصر، محمدرضا #آقاسی است.
🔹آقاسی در خانوادهای اهل شعر بزرگ شد. خودش گفته است:
«برادران بزرگترم در مسائل شعر قبل از من كار میكردند. نبايد تاثيری كه از شاهنامهخوانی، حافظخوانی و يا تذكرة الاولياء خوانی برادرانم و مادرم، كه مداح اهل بيت بود، گذشت، چون صداي شعر هميشه در گوش ما میپيچيد».
🔸او سرودن را در سالهای ۱۳۵۱ و ۱۳۵۲ آغاز کرد. پس از انقلاب در جلسات #مهرداد_اوستا و #یوسفعلی_میرشکاک شرکت میکرد. در طول دفاع مقدس علاوه بر حضور در جبهه، از سرودن غافل نبود.
🔹در سالهای پس از جنگ که تب #توسعه_اقتصادی بالا گرفته بود، آقاسی با قلم خود به اعتراض برخاست:
مسلماننمایانِ تکنوکرات
رهآوردتان چیست جز منکرات
شما گر نمایندۀ مردمید
چرا مات و مبهوت وسردرگمید
شمایی که دین را به نان میدهید
کجا در ره عشق جان میدهید
نمایندگانی کزین امتند
خدا باور و تشنۀ خدمتند...
🔸ایشان در دوره ریاست محمدعلی زم، مدّتی از حوزه هنری اخراج شد. دلیل این اخراج به درستی مشخص نیست. برخی اخراج او را به خاطر شمایل درویشگونهاش و برخی به خاطر صراحت لهجه و انتقاداتش دانستهاند.
📚آثار:
شیعهنامه
بر مدار عشق
حق نمک
خرمشهر و چهار سروده از سه بزرگ
محمد علی اسلامی ندوشن
خُرمشهر، تارکِ ایران، عروسِ ایران،
هرگز نامِ تو اینسان خُرم نبوده، و شهر نبوده! هرگز تو اینسان آباد نبودهای.
چون اکنون که خرابهای بیش نیستی
خُرمشهر، شهرِ شهرها، عروسِ تپیده در خون و پاکیزه چون گُلاب، که در جمعِ بندگانِ شَهوَت، گرسنگانِ گوشت، کف بر دهان آوردگان، بدنِ خود را دوشیزه نگاهداشتی؛ هتکشده، اما سر به مُهر.
و نخلهایت زلف پریشان کردهاند، گیسو بریدهاند، در عزایِ عزیزان؛ نخلهایت چون پریان در چنگِ دیوان؛ در بند کشیدهشده، دهان بر سینه نهادهشد، و با این حال کام نبخشیده
خُرمشهر، چه زیباست شبِ وصل، در آغوشِ دامادانی که تنشان بویِ عرق میدهد، و پوستشان تابیدهاَست چون مِس، و بازوانشان پیچیده چون کُندهیِ تاک؛ دامادانِ همیشه داماد که زَفافِ آنها مرگِ آنهاست.
تو عروسِ ایرانی، عروسِ هزارن داماد؛ زیورِ تو تاریخ است، بویِ فردا میدهی، و کابینِ تو یادگارهایِ قرون است: مهتاب و نخلستان، سیاهیِ کاروانها، و سپیدیِ امیدها، لشکرِ سلم و تور که گم شد در این بیابانِ دود.
هم بر خاک زندگی داری و هم بر آب، خاکت چون غبارِ نشسته بر ضریح است، و آبت چون اشکِ روشن.
کارون کاکُلِ خود را بر ساقِ تو میساید و بر ناخنهایِ تو بوسه میزند، ناخن حنا بسته، چون عناب.
و نسیمی که بر تو میوزد نه از شرق است و نه از غرب، از بامِ عاشقان است که انگشتِ خود را بریدهاند و نمک بر آن پاشیده تا خوابشان نبرد.
دیدهبانِ دریچهیِ بلندِ صبح، پریِ دریایی، سیه چشمی که سر از پنجره بیرون آوردهای و دورِ دور را مینگری
خرمنِ ناز پوشیده در چادرِ نیاز، چشمهایِ خود را مخوابان
در تو چه میبینیم؟ از تو چه میشنویم، چه میبوییم؟ از سینهیِ پر رازِ تو، صبر و وقارِ تو، بیگناهیِ خاموش چون مریمِ تو.
میبینیم و میشنویم و میبوییم، جوابِ «قادسیه» را، بُرندهترین جواب با نرمترین آوا، پیامِ قرون و اعصار، صدایِ گمشدهیِ دور، بانگِ جرسهها، و آن این است که ایران از پای نمیاُفتد، میتپد و چون قُقنوس از خاکستر خود برمیخیزد؛ مانندِ دُلفین جَست میزند و پیدا میشود و نهان میشود، و باز از نو پدیدار. هر کجا که گمان کنید که نیست، درست همانجا هست، در هر لباس، هر سیما، چه در زربفت و چه در کرباس، چه گویا و چه خاموش.
هزاران هزار صدا در خرابههایِ تو پیچید که: «دیوان آمد، دیوان آمد!» این صدا در خرابههایِ دیگر نیز پیچیدهاست و گوشِ روزگار با آن آشناست؛ ولی دیوان میآیند و میروند، غولان میآیند و میروند، دوالپایان پاورچین پاورچین میگذرند، و آن روندهیِ بزرگ که ایران نام دارد، میماند.
خُرمشهر، دیدهبانِ برجِ بلند، چشم از راه بر مَدار، همه باز میگردند؛ مرغها که از بانگِ خمپارهها رفتند باز میگردند؛ مارها میروند و کبوترها میآیند. مغیلانها میخشکند و لالهها میرویند، و باز نخلها چترهایِ خود را خواهند جُنباند.
و ایران این لوکِ پیر(1) همیشه جوان، چون یالهایِ خود را تکان دهد بادیه میلرزد، رملها و صحراهایِ غَفر میلرزند، سرابها میلرزند، نوشندگانِ نفت که کبابِ سوسمار «مزهیِ» انهاست، میلرزند.
غباری برخاستهاست و سواری در راه است.
5 خردادِ 1361
دکتر محمدعلی اسلامیِ ندوشن
لوک: شترِ نرِ نیرومند که پیشروندهیِ کاروانِ شترهاست.
برگرفته از: فصلنامهٔ هستی، تابستانِ 1372 خورشیدی، رویهٔ 183 و 184
____
6.56M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 | جواد عزیزی سراینده شعر مداحی معروف ممد نبودی در وصف شهید محمد جهان آرا، از رزمندگان دفاع مقدس است. او در سالروز شهادت شهید جهان آرا شعر معروف ممد نبودی را سرود و پس از انتشار این سرود برای عاشقان ایثار و شهادت محبوب شد.
🔹شهیدان خدایید🔹
بیمرگسوارانِ شبِ حادثههایید
خورشیدنگاهید و در آفاق رهایید
مرداب کجا فرصت پیدا شدنش هست؟
آنگاه که چون موج از این بحر برآیید
چون صخره صبورید، شبِ شیطنت باد
رنجوریتان نیست از این فکر رهایید
در سینهتان زَهرۀ صد موج نهفتهست
حالی که سبکبارتر از ابر شمایید
شب تا برسد، یاد شما میرسد از راه
در یاد شماییم که آیینۀ مایید
آن روز نبودیم که این قافله میرفت
با ما که نبودیم بگویید کجایید
ماندیم و نراندیم و نشستیم و شکستیم
رفتید و شنیدیم شهیدان خدایید
#سلمان_هراتی #شعر
محفل شعر قند پارسی
#مناسبت_روز 🗓۳ خرداد، سالروز درگذشت شاعر معاصر، محمدرضا #آقاسی است. 🔹آقاسی در خانوادهای اهل شعر بز
یادش گرامی
شاعرشورآفرین
البته 4 خرداد روز درگذشتشه!
• رزق شهادت •
برای غربت شهید جمهور،
حضرت آیت الله سید ابراهیم رییسی
.
.
چون مسیحی تشنه با گیسوی در هم دیدمت
در طنین گریهی گُلهای مریم دیدمت
ای تو را رزق شهادت در بلند ورزقان
مثلِ آیاتِ جهاد ای کوه محکم دیدمت
میگذشتی از شب نهجالبلاغه با علی
در مصاف کوفه ای از ابنملجم دیدمت
چشمهایت بر گلوی تشنهی شطّ فرات
با شهیدان عطش، ظهر محرّم دیدمت
دیدمت با نوشدارویی به زخم سیستان
مرهمی از نو به داغ کهنهی بم دیدمت
سوی بوشهر آمدی ای سید دریا به دوش
شب نشین ساحل بی تاب دیلم دیدمت
نقشه ی گرسیوزان قتل سیاووش تو بود
وقت خونخواهی اگر همپای رستم دیدمت
بوسهاش مهر سلیمانیست بر پیشانیات
گاه همت گاه تهرانی مقدّم دیدمت
خم نیاوردی به ابرو در هجوم تیرها
در صبوری هم از آن مشهور عالم دیدمت
چشم هایت بر کمانداران کوی هفت تیر
بین هفتاد و دو گل، قدر مسلم دیدمت
دست در دست بهشتی رد شدی از شعلهها
با دمِ گرم رجایی در همان دم دیدمت
دیدهام در شامگاه کودکان غزهات
با تمام ابرهای گریه نمنم دیدمت
دیدی اسماعیلهایت را به قربانگاه عشق
با گلوی خونفشان در پای زمزم دیدمت
میرمد شیطان هم از این تیرهی شربالیهود
سنگ در کف رو به شیطان مجسم دیدمت
ای شهید غربت جمهور ای دست کریم
در شب گلچرخ ارواح مکرم دیدمت
در سیاست چیزی از آیینه کم نگذاشتی
غرق در آهم که در آیینهها کم دیدمت
پرچمت بالاست مثل حاج قاسم تا ابد
بسکه در رسم ستم سوزی مصمم دیدمت
#محمدحسین_انصاری_نژاد
🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴
🌿گرچه شیرین دهنان پادشهانند ولی
او سلیمان زمان است که خاتم با اوست...
🪐دورهمنشینی جوانان و اهالی شعر و ادب فارس
🟪خانه شعر و ادبیات خاتم
🔰مجال شعرخوانی، نقد آثار، گفت و گو و فراگیری
📆دوشنبه ۷ خرداد ۱۴۰۳
⏳ساعت: ۱۷:۰۰
📝باارشاد:
دکتر محمد مرادی
✨موضوع: واکاوی حماسه در ادبیات و سبک زندگی ایرانیان 🇮🇷
📍مکان:
چهارراه حافظیه- اداره کل فرهنگ و ارشاد اسلامی- طبقه زیرین- تالار گفتگو
🔼ورود برای عموم علاقهمندان به شعر و ادبیات، آزاد است.
| خانه شعر و ادبیات خاتم |
@khatam_shz