eitaa logo
محفل شعر قند پارسی
283 دنبال‌کننده
2.2هزار عکس
295 ویدیو
91 فایل
ارتباط با ادمین‌های کانال : محمد محمدی‌رابع @shiraz_wound ارسال شعر ‌و مطلب : حسین کیوانی @h_keyvani
مشاهده در ایتا
دانلود
سوگواره ملی آبروی آب موضوع: حضرت ابوالفضل«ع» در بخش های: ✍شعر 📷عکس 📹فیلم کوتاه 🎬تئاتر انفرادی مهلت شرکت در سوگواره: تا ۱۵ شهریور ۱۴۰۳ ارسال آثار به شماره ۰۹۱۱۶۰۰۲۳۳۵ در پیام‌رسان ایتا 🔻فراخوان هنر https://eitaa.com/joinchat/4088988143C1636bfdac0
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
نذر_سلامتی_و_ظهور_امام_زمان_عج آسمان از گونه ی گل، داغِ شبنم می خرد روبروی خیمه ات شالِ محرّم می خرد هیئتی با احترام از صحن باران و نسیم پیشوازِ کاروانِ لاله پرچم می خرد می چکد با اشکِ مادر، ناله های محتشم سیلِ اشکِ بی امان را عرشِ اعظم می‌خرد کوچه را از لاله‌زار اشک، پُرگُل می کند از گلستانِ نگاهت یاس و مریم می خرد نذرِ صحرایِ عطش هر بار بغض تشنه ای نازِ آن گلپونه را همواره نم نم می خرد زخم روی زخم دارد سینه ی غم پرورم خوش به حال آن که از چشمِ تو مرهم می خرد چشم می دوزد به مشکِ خالی ات هفت آسمان حنجرِ لب تشنگان را آبِ زمزم می خرد می سُرایم در کنارت ناله های شمع را بالِ این پروانه را قدر مُسَلّم می خرد این منم دیوانه ی نامِ حسینِ فاطمه این دل دیوانه اَم فیض دمادم می‌خرد..
سلام دوست عزیز سپید سرا بنده ناهید فتحی.کارشناس زبان و ادبیات فارسی. شاعر و نویسنده. سرپرست نویسندگان انتشارات بین المللی ماهواره. دبیر محفل ادبی پنجره بر آنم تا مجموعه‌ای از آثار تعدادی از سپید سرایان معاصر را گردآوری کنم . در صورت تمایل چهار اثر در واتساپ به شماره ۰۹۱۷۲۱۸۸۹۸۱ ارسال کنید
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
حِیفا !! (واگویه ی یک باز مانده از فرصت کربلا) دل پیش چشم های تو گیر است، نازنین! اسب مرا بیار که دیر است، نازنین « زین کن، شتاب کن، هیجان مرا مگیر» باچشم های غمزده جانِ مرا مگیر سارُغ ببند نان و نمک را که وقت نیست از من بگیر شُبهه و شک را که وقت نیست یکرانِ بی قرار مرا زین و برگ کن ذهنِ مرا تُهی ز هیاهوی مرگ کن! زیباست زندگی که توام ماهِ خانه ای روبنده بند، تا نکند دل بهانه ای گریان مباش تا نَنِشانی به گِل مرا روبنده بند تا که نسازی دو دل مرا تلخی مکُن که زهر به کام است هر دَمَم برزخ مَشو! که بینِ بهشت و جهنَّمَم! «گریان به آب ِزهر بشو خنجر مرا» هی کُن دُرُشت، اسبِ گران پیکر مرا هی کُن دُرُشت، چرمه ی آشفته یال را پشت سرم بریز سِرشکِ زلال را بخت تو بوده است که مَردی سپاهی ام فرصت کم است، دست بجُنبان که راهی ام حیفا! درنگ، سر به بیابان دهد مرا حیفا! درنگ، جانِ پشیمان دهد مرا آنک بهشت فرصتِ تیغ است است، نازنین! پُشت درنگ، حیف و دریغ است، نازنین هی کُن دُرُشت نَفس مرا، این چموش را این اَستَرِ لگدزنِ جو جو خروش را این نا به کارِ وسوسه اندیش ِ پیله را کفتارِ کفته خوارِ هَوس بندِ حیله را هی کُن دُرُشت نَفس مرا تا رها شوم « هفتاد و سوّمین سرِ از تن جدا شوم» بادا که با ولای حسین آزمون کنم غرق خجالتم همه تن، غرق خون کنم بادا که سر به پای ولایش به نِی دهم دنیای دون و هرچه در آن را به قِی دهم باشد که سر به خطِ خطرها بر آورم من هم سری میانه ی سرها برآورم بادا که جانفدا به دمِ مرگ باشَمَش چون جسم اکبرش، گل صد برگ باشَمَش غسل و حنوطِ روح به عطرِ اذان کنم چون خون اصغرش سفرِ آسمان کنم... * * * گویا گذشت فرصت آن آرزو مرا باطل شد از گرانی خوابم وضو مرا گویا گذشت فرصت و تأخیر کرده ام درجنگِ نَفس بوده ام و دیر کرده ام! غلامرضا کافی
"از حَسن تا محتشم/ بخش اول" شاعران بزرگ فارسی همواره بر دوش سخنورانِ پیش از خود ایستاده‌اند و اشعار درخشان، بخشی از نور خود را از کهکشان سروده‌های پیشین اقتباس کرده‌اند. در تاریخ شعر عاشورایی، هیچ شعری شهرت و فراگیری ترکیب‌بند محتشم کاشانی را نیافته، رواجی گسترده در تکیه‌ها و کتیبه‌ها و عزاداری‌ها، که از این منظر کمتر شعری را می‌توان با آن مقایسه کرد. تخیلِ رها، سوزمندی و احساس پر شور، ساختار و آهنگ مناسب، استفاده‌ از ارکان روایت چون: گفتگو و سوال و قابلیت هم‌ذات پنداری و تنوع ساحت‌ها و در کنار آن زبان و بیان مناسب، همه به فراگیری این شعر در زبان فارسی کمک کرده است. اما آنچه باید در نظر گرفت، سیر تطور شعر عاشورایی فارسی و جایگاه آن در فراهم کردن امکان ظهور این شعر درخشان است. بی‌هیچ تردیدی، محتشم قبل از خلق این مرثیه، خواسته و ناخواسته به برخی آثار پیشین یا همزمان خود نظر داشته و از آن سروده‌ها و تجربه‌ها بهره برده است. به همین دلیل در زیر به چند شاعر تاثیرگذار بر او در مسیر آفرینش مرثیه‌ی مشهورش اشاره خواهد شد. ۱_ حسن کاشی (زنده تا ۷۳۸) از شاخص‌ترین شاعران شیعی است که بر تحولات شعر شیعی ایران اثر گذاشته است. او حدود ۲۵۰ سال پیش از محتشم زیسته و اغلب شاعران شیعی سده‌های هشتم تا دهم از سبک و سخن او بهره برده‌اند. انتساب او به کاشان (چون محتشم) سبب شده که مرثیه‌سرای کاشانی بارها به دیوان او نظر افکنده باشد؛ چنانکه خود سروده است: فصیح‌بلبل خوش‌لهجه کاشیِ مداح که بود روضه‌ی آمل ازو ریاض ارم محتشم، ترکیب‌بند هفت‌بخشی حسن کاشی را در ستایش امیرمومنان با رعایت وزن و ردیف و قافیه در تمام بخش‌ها و حتی شباهت بیت ترجیع، پاسخ گفته است.(بنگرید به مقدمه‌ی دیوان حسن کاشی ص ۳۸ به تصحیح عباس رستاخیر) مصرع اول شعر حسن: السلام‌ ای سایه‌ات خورشید رب‌العالمین مصرع اول شعر محتشم: السلام‌ ای عالم اسرار رب العالمین اما آنچه در این مقال باید به آن اشاره کرد، تاثیر احتمالی تنها قصیده‌ی عاشورایی موجود در دیوان حسن بر بند اول ترکیب‌بند محتشم است؛ چنانکه هر دو در یک وزن و یک ردیف و قافیه سروده شده است. حسن: ای دل کنون که عاشر ماه محرم است شادی مکن که نوبت شادی‌ت در غم است (دیوان ۷۴) محتشم: باز این چه شورش است که در خلق عالم است؟ باز این چه نوحه و چه عزا و چه ماتم است؟ (دیوان ۲۸۰) شباهت تصویری شعر محتشم با مرثیه‌ی حسن زیاد نیست؛ اما بعید نیست در مرثیه‌ی خود به برخی ابیات شعر شاعر همشهری‌اش نظر افکنده باشد؛ مثلا در بیت‌های: گردون کبودجامه شد و مه سیاه‌پوش یعنی که روز مقتل خورشید اعظم است ...ای روح قدس! بر سر خاک رسول شو آن کز شرف خلاصه‌ی اولاد آدم است که یادآور ابیات دوم و هفتم بند نخست شعر محتسم است. ادامه دارد... http://eitaa.com/honarnameqom
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
﷽ ـ ـ ـ ــــــــ⊰𑁍⊱ــــــــ ـ ـ ـ من را ابد حسین و مرا از ازل حسین صَلّوا علی الحسین و سَلامٌ علی الحسین باید هرآنچه هست فقط خرج او کنیم حی علی الحسین که خیرالعمل حسین حس میکنم همیشه کنار ضریح او من را گرفته است میان بغل حسین مسجد حسینیه و حسینیه مسجد است جای دعا حسین و بجای غزل حسین هنگام مرگ ای ملک الموت صبر کن ‌عمری صدا زدیم برای اجل حسین مثل حسن  حسین  به نوکر رسیده است بین کریم‌ها شده ضرب‌المثل حسین تنها تویی که دلخوشیِ ما فقط شدی ما را نداد هیچ کس اینجا محل حسین با گریه‌های فاطمه ماهم گریستیم این ارث فاطمه است که نوحوا علی‌الحسین حسن لطفی۴۰۳/۰۴/۱۶
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
ای کاش غیر غصۀ تو غم نداشتیم ماهی به غیر ماه محرم نداشتیم این داغ سینه‌سوز تو می‌کشتمان اگر قلبی به قدر وسعت عالم نداشتیم گاهی اسیر غربت عباس می‌شدیم چون داشتیم روضه و پرچم نداشتیم شرمنده‌ام برای تنت زیر آفتاب در حد چند قطرۀ شبنم نداشتیم گیرم که گریه مرهم زخم دلم شود اما برای زخم تو مرهم نداشتیم 🏴
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا