eitaa logo
محفل شعر قند پارسی
284 دنبال‌کننده
2.1هزار عکس
290 ویدیو
91 فایل
ارتباط با ادمین‌های کانال : محمد محمدی‌رابع @shiraz_wound ارسال شعر ‌و مطلب : حسین کیوانی @h_keyvani
مشاهده در ایتا
دانلود
ما ملت عشقیم و غزل‌خوان حسینیم در هردو جهان دست به دامان حسینیم هیهات که ذلت بپذیریم به عالم جمهوری اسلامی ایران حسینیم
رسید قصه به سر،هر سری که بود افتاد دوباره ماه به چشمان ِشب ،کبود افتاد دوباره سیلی نامردها به صورتِ گل شمیم ِعطر ِحسینی به روی عود افتاد چقدر سر که به تیزی نیزه ها تن داد چقدر دل که به سر نیزه ی حسود افتاد چه آتشی که بر اندوه مادران رقصید چه خار ها که به پاهای غنچه زود افتاد نه ابر بود و نه باران نه جرعه ی آبی هزار خون ِگلو در دهانِ رود افتاد هزار مرثیه گویای یک محرم نیست هزار مرثیه از آه ِدل فرود افتاد همیشه آتشِ عشقِ حسین(ع) سوزان است کلاف قافیه ام ناگهان به دود افتاد
"خنده‌ی حرام: عاشورا در شعر کهن فارسی" عاشورا و روایت‌های مربوط به آن، به صورت پراکنده از سده‌ی پنجم هجری در شعر فارسی انعکاس یافته است. شاعران فارسی معمولا از این روز با نام‌های عاشورا، عاشور، عشور و عاشر یا دهم محرم یاد کرده‌اند. قدیم‌ترین اشاره، بیتی است از اسدی توسی(ف ۴۶۵) مربوط به شعری در مناظره‌ی شب و روز که رضاقلی‌خان هدایت بر اساس منابع پیشین، آن را در مجمع‌الفصحا نقل کرده است. او عاشورا را یکی از چهار روز ارجمند نامیده است: عید و آدینه‌ی فرخ، عرفه، عاشورا همه روز است چو بینی به ام از عقل و فهم شاعران بی‌دیوان، مدبری معزی از دیگر شاعرانی است که در دیوانش چندبار به عاشورا اشاره کرده است. در یکی از این اشارات او مرگ ممدوح در عاشورا را نشانه‌ی سعادت و شهادت او دانسته است: روز عاشورا به زاری کشته گشتی چون حسین(ع) زآن سعادت با حسین اندر شهادت همسری دیوان معزی او همچنین به گردآمدن شیعیان در عزاداری روز عاشورا در دشت کربلا اشاره کرده است: تاشیعه به دشت کربلا در جمهور شوند روز عاشور... همان در شعر سده‌ی ششم و هفتم، بارها در دیوان‌ها به بزرگی و فضلیت عاشورا و پیوند آن با عزاداری و غم اشاره شده است. این دست یادها را در اشعار شاعرانی چون: اثیرالدین اخسیکتی و خاقانی و انوری و عطار و کمال‌الدین اسماعیل می‌توان دید. البته نخستین سوگیانه‌ی عاشورا که این روز را از منظر وصف اندوه شهادت امام‌حسین(ع) معرفی کرده، قصیده‌ای مستقل از قوامی رازی به مطلع زیر است؛ شعر قوامی اولین مرثیه‌ی عاشورایی است که با وزن مشهور "مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن" سروده شده و پس از او الگوی شاعران عاشورایی شده است: روز دهم ز ماه محرم به کربلا ظلمی صریح رفت بر اولاد مصطفی هرگز مباد روز چو عاشور در جهان کآن روز بود قتل شهیدان به کربلا... دیوان قوامی از شاعران سده‌ی ششم، مجیرالدین بیلقانی در شعری مدحی که به سال ۵۷۸ سروده (سوم مهر) از همزمانی عاشورا و جمعه (چون امروز) در یکی از جنگ‌های ممدوح خود یاد کرده است: به سال پانصد و هفتاد و هشتم روز عاشورا سحرگه روز آدینه قمر در ثالث میزان... دیوان مجیرالدین خاقانی هم اندوه روزگارش را به عاشورا همانند کرده است: من حسین وقت و نااهلان یزید و شمرِ من روزگارم جمله عاشورا و شروان کربلا دیوان خاقانی در دیوان عطار و در خلال قصیده‌ای، او به ده روز محرم قسم خورده؛ نکته‌ای که نشان‌دهنده‌ی تقدس این دهه در نگاه خراسانیان و ایرانیان آن دوران است: به ده مبشّره و ده مقوّی عالم به ده حس و به ده ایام روز عاشورا دیوان عطار کمال‌الدین اسماعیل (مقتول به ۶۳۵) هم خنده را در عاشورا حرام می‌داند: چون محرم رسید و عاشورا خنده بر لب حرام باید کرد... دیوان کمال‌الدین https://eitaa.com/mmparvizan
عصر عاشورا ماجرای کربلا شرح بلای زینب است عصر عاشورا شروع کربلای زینب است باغبان گلشن سرخ ولایت اشک اوست حافظ خون شهیدان گریه های زینب است نی همین در شام و کوفه بلکه اندر کوی عشق هر کجا پا می گذاری جای پای زینب است رضا موید
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
«داستان کربلا» کربلا شهر قصه‌های دور نیست کربلا اتفاق روزگار قبل یا صدای سنج و طبل یا فقط حکایت تنور نیست کربلا داستان روز و روزمرّه‌های ماست هر نظر به آب و آفتاب هر نظر به کوچه و گذر به در هر نظر به پیرهن به خویشتن هرکجا که چشم وا کنیم، کربلاست ✍🏻 🏷
اشعارمحمدعلی ساکی: محرم ماه سوگ آل طاهاست نوای یاحسینم در تکایاست سرِهرکوچه ی ماتم گرفته به یاد کربلا یک خیمه بر پاست من از روز نخستین با حسینم مرید مکتب مولا  حسینم جهان گر پر شود از شمر و خولی نگردد قطع ذکر یا حسینم اگر سبزیم مرهون حسینیم ویا  سرویم مدیون حسینیم اگردنیا سراسر کوفه گردد مطیع امر وقانون حسینیم تبارم به فدایت یا اباالفضل فدای یا اخایت یا اباالفضل امان نامه برایت دشمن آورد به قربان  وفایت یا ابالفضل بخوان ای روضه خوان از مشک بی آب بخوان از کودکان درتب و تاب بخوان از جان نثاریِ های عباس و زینب را میان روضه دریاب همیشه با تو  می مانم حسین جان به عشقت نوحه می خوانم حسین جان صدای نوحه ام پیچیده در شهر حسین جانم حسین جانم حسین جا سپاه کوفه بی رحم است مولا ندارد احترام آل طاها لب تشنه در آغوش تو کشتند علیِ اصغرِ شش ماهه ات را امان از سینه‌ی غمبار زینب امان از طاقت بسیار زینب قیامت شد به پا ازاین مصیبت صبوری در بلا معیار زینب ای ماه ترین عموی دنیا عباس سقای سپاه اندک ما عباس از فرط عطش ناله ی طفلان به هواست خود را برسان به علقمه یا عباس عطش ،سیلی،اسیری و بلا دید بلا تا شام  بعداز کربلا دید چه حالی داشت  وقتی که رقیه سرت بر نیزه و تشت طلا دید امام عشق وعطشان شهیدم تویی عنوان اشعار سپیدم نبودم کربلا اما ز زینب پیام انقلابت را شنیدم دلم خون شد ازاین اندوه عظما از این ظلمی که شد بر آل طاها نکردم پاک اشک گونه ام را که تا پاکم کند با عشق مولا بخوان ای روضه خوان                       تا خون بگریم به عشق کربلا مجنون بگریم کم است از داغ                      سرهای به نیزه فراتُ دجله و مجنون بگریم همیشه با تو  می مانم حسین جان به عشقت نوحه می خوانم حسین جان طنین نوحه ام پیچیده در شهر حسین جانم حسین جانم حسین جان ای کاش همیشه مجتبایی باشم باچشم و دل وزبان ولایی باشم گرراه مدینه رابه رویم بستند باپای پیاده کربلایی باشم امان از سینه‌ی غمبار زینب امان از طاقت بسیار زینب قیامت شد به پا ازاین مصیبت صبوری در بلا معیار زینب محمد علی ساکی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
کاروان کاروان ره می سپرد اما دل و جان سوخته دشت دریا می نمود اما بیابان سوخته باد از باغ شفق- پرپر چه زخمی می گذشت دامنش اما ز گلداغ شهیدان سوخته آه از شام غریبانی که بر عالم گذشت دشت و دریا غرق خون، پیدا و پنهان سوخته آسمان تا آسمان بال ملائک ریخته حوریان را کاکل زلف پریشان سوخته دیدم آن شب بر زمین خاکستر پروانه را شمع را دیدم، بلی سر در گریبان سوخته وای از آن ظلم سنگین، آن ستمکاری به دین آه از آن قوم عصیان پیشه، ایمان سوخته خاک را باران تیر و نیزه ها سیراب کرد گلشنِ زهرا ولی در زیر باران سوخته کاروان می رفت و بیرق از سرِ خورشید داشت بود بر بالای نی، برگی ز قرآن سوخته کاروان می برد زینب را به سوی سرنوشت داشت در صحرا ولی جامانده ای آن سوخته لاله اند آن زخم بر دوشانِ خونین پیرهن یا زمین از آتش داغ عزیزان سوخته کیست تا در پاره ای از بوریا پنهان کند جسم صدچاکی که بر ریگ بیابان سوخته غلامرضا کافی
. «یک کربلا غزه» شمر و یزید و حرمله، هستند هر روز آری روز عاشوراست امروز هم یک کربلا غزه مثل حسین بن علی(ع) تنهاست!
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا