eitaa logo
محفل شعر قند پارسی
348 دنبال‌کننده
3.2هزار عکس
552 ویدیو
110 فایل
ارتباط با ادمین‌های کانال : محمد محمدی‌رابع @shiraz_wound ارسال شعر ‌و مطلب : حسین کیوانی @h_keyvani
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از Dordane
همراه با 15 هدیه ی نقدی به شعرهای اقبال مند!
✴️به همت اداره کل کتابخانه های عمومی فارس صورت می گیرد؛ گرامیداشت روز ملی شعر و ادب فارسی در جوار آرامگاه حافظ شیرازی 💠نشست ادبی «جشن باشکوه شعر» به مناسبت روز ملی شعر و ادب فارسی، با حضور شاعران شیراز و اعضای محافل ادبی قند پارسی و بهار نارنج و سخنرانی غلامرضا کافی در کتابخانه حافظیه شیراز برگزار می شود. لینک شرکت مجازی: 🌐 skyroom.online/ch/researchpl/fars 🔊 @farspl
محمد مرادی دی ماه ۱۳۵۸ در شیراز چشم به جهان گشود و سرودن را از دوران راهنمایی آغاز کرد. مرادی دارای مدرک دکترای زبان و ادبیات فارسی است و به‌عنوان عضو هیئت‌عملی در دانشگاه شیراز به تدریس ادبیات اشتغال دارد. پژوهش در ادبیات نیز از علایق او است و آثار متعددی در این زمینه تألیف کرده است. مرادی از برگزیدگان جشنواره بین‌المللی شعر فجر است. «به رنگ درنگ»، «تو بودی و خورشید نبود» و «خمپاره‌ها که اوج بگیرند» برخی از مجموعه اشعار او است.
"بداهه‌ای برای شعر، دوستِ همیشگی" شعر گفتن، برای من ساده است وزن در واژه‌هام آماده است مثلِ جفتی که طاق می‌افتد: شعر هم اتفاق می‌افتد ... شعر: حرف من است و برگ و نسیم دوستانِ زلالِ عهد قدیم حرف یک پنجره است در باران شعر: یک خاطره است در باران شمعدانی‌ست کنج دنج حیاط یا که عطر غریب یک صلوات شعر: آوای قل‌قل چایی است خلسه‌ی لحظه‌های تنهایی است گر درست است یا غلط: شعر است شعر مثلِ خودش، فقط شعر است پنجه‌ی یک چنار، رو به گل است حسرت عابران روی پل است سنگ قبری است با خطی ساده پیرمردی است از قد افتاده یاکه نقاشی‌ای سیاه و سفید کودکانه، شبیه بیم و امید گاه زِبر است و گاه هم نرم است هست هرچه ولی دمش گرم است مثل روزه در اوّل رمضان حسّ خوبی که در شگفتم ازآن مثل شب‌های گنگ سربازی است یا که ظرفی گلاب شیرازی است گاه مانند خلوت کوچه است گاه هم ترش مثل آلوچه است گاه فردی و گاه مشترک است ای فدایش! که یار بی‌کلک است * شعر: یک آشنای صدساله است قندی از کوچه‌های بنگاله است قصه‌ی نظم رودکیّ و من است شعر: افسون کودکیّ و من است عطر گل‌های کنج ایوان است حسرت پشت راه‌بندان است سبزه‌ای در میان سفره‌ی عید خنده‌ای بر لبان یارِ شهید آتشی از تبار خوش‌دردان زهرخندی به روی نامردان شعر: درد است... شعر: آشوب است شعر حتی بدِ بدش خوب است داستان مگوی انسان‌هاست انعکاس شکوه دوران‌هاست لهجه‌ی قدسی خداوند است که بر اهل زمین پراکنده است ... گاه سرسبز مثل تبریزی است گاه چون سیب زرد پاییزی است گاه مانند باغ و بستان است گاه، برف شب زمستان است گاه آرام و گاه طوفانی است گه حماسی است گاه عرفانی است گاه کوهیّ و گاه صحرایی است گاه ابریّ و گاه دریایی است حاصل جمعِ کشف و تکرار است مثل گل‌های روی دیوار است ... آی! ای یار آشنا ای شعر! ای صمیمیّ بی‌ریا! ای شعر! گرچه مارا قرارِ دیرین است تازگی‌ها سر تو سنگین است مدتی می‌شود که سر نزدی منتظر مانده‌ایم و در نزدی مدتی می‌شود زمین‌گيريم بی‌تو داریم زنده می‌ميريم بی‌تو پربسته‌ام بيا ای شعر! خسته‌ام خسته‌ام بيا ای شعر! https://eitaa.com/mmparvizan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
   ۲۷ شهریورماه    سالروز درگذشت «محمدحسین بهجت تبریزی»    متخلص به "شهریار"                "روحش شاد و یادش گرامی      
‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ۲۷ شهریور سالروز درگذشت محمدحسین شهریار (زاده ۱۱ دی ۱۲۸۵ تبریز -- درگذشته ۲۷ شهریور ۱۳۶۷ تهران) شاعر او پس از پایان سیکل "راهنمایی" در تبریز، در سال ۱۳۰۰ برای ادامه تحصیل عازم تهران شد و در مدرسه دارالفنون تا سال ۱۳۰۳ و پس از آن در رشته پزشکی ادامه تحصیل داد. حدود شش ماه پیش از گرفتن مدرک دکتری، به‌علت شکست عشقی و ناراحتی خیال و پیش‌آمدهای دیگر ترک تحصیل کرد. پس از سفری چهارساله به خراسان برای کار در اداره ثبت‌اسناد مشهد و نیشابور، به‌تهران بازگشت و در سال ۱۳۱۵ در بانک کشاورزی استخدام شد و پس از مدتی به‌ تبریز انتقال یافت. دانشگاه تبریز او را یکی از پاسداران شعر و ادب میهن خواند و عنوان دکترای افتخاری دانشکده ادبیات تبریز را نیز به‌وی اعطا کرد. در سال‌های ۱۳۲۹ تا ۱۳۳۰ اثر مشهورش -حیدربابایه سلام- را سرود. در مرداد ۱۳۳۲ در تبریز با یکی از بستگانش به‌نام «عزیزه عبدخالقی» ازدواج کرد که حاصل این ازدواج سه فرزند - دو دختر به نام‌های شهرزاد و مریم و یک پسر به نام هادی - است. او در روزهای پایان زندگی، به‌دلیل بیماری در تهران بستری شد و درگذشت. آرامگاه وی در مقبرةالشعرای تبریز است.