eitaa logo
محفل شعر قند پارسی
284 دنبال‌کننده
2.1هزار عکس
293 ویدیو
91 فایل
ارتباط با ادمین‌های کانال : محمد محمدی‌رابع @shiraz_wound ارسال شعر ‌و مطلب : حسین کیوانی @h_keyvani
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
میرزا محمّدعلی صائب تبریزی بزرگ‌ترین غزل‌سرای سده یازدهم هجری و نامدارترین شاعر زمان صفویه بود. دهم تیر ماه، روز بزرگداشت صائب تبریزی است. میرزا محمدعلی صائب تبریزی، متخلص به صائب را می‌توان از سرمایه‌های شهر اصفهان به حساب آورد. وی در شعر پایه‌گذار سبک اصفهانی‌ است. تأثیرگذاری وی در شعر فارسی چنان است که هنوز نیز در انجمن‌های شعری، که در گوشه و کنار این شهر تاریخی تشکیل می‌شود، سبک وی همچنان صدرنشینِ محفل بسیاری از شاعران است؛ به شیوه‌ وی مضمون‌های نو می‌آفرینند و آرایه‌هایی همچون اسلوب معادله را زیورِ عروسِ شعر خویش می‌سازند. آرامگاه صائب مربوط به دوره پهلوی است و در اصفهان، خیابان بهشتی، خیابان صائب واقع شده و این اثر در تاریخ ۲۰ بهمن ۱۳۵۵ با شمارهٔ ثبت ۱۳۳۲ به‌عنوان یکی از آثار ملی ایران به ثبت رسیده‌است. 🔸🚪 طریق نگار 🚪🔸
‍ ‍ ‍ ‍ ۹ آذر زادروز منصور اوجی (زاده ۹ آذر ۱۳۱۶ شیراز -- درگذشته ۱۸ اردیبهشت ۱۴۰۰ شیراز) شاعر   او در رشته فلسفه و علوم تربیتی از دانشسرای عالی تهران فارغ‌التحصیل شد و در رشته زبان و ادبیات انگلیسی از دانشگاه شیراز فوق لیسانس گرفت. وی از شاعرانی بود که  پیوسته در جهت تکامل زبان شعری ویژه‌اش کوشش می‌کرد و با تاکید بر تکرار مصراعها و واژه‌ها، در خواننده شعرش، تاثیر می‌گذاشت. زبان شعر او تا حدی تغزلی بود و بیشتر ذهن خود را در امواج اوزان رها می‌ساخت و در وصف طبیعت و ارتباط آن با مسائل اجتماع تصاویر زیبا می آفرید. وی در شعرنو نیمایی تجارب قابل توجهی داشت. زبان شعر او ساده و خوش آهنگ بود با درون مایه‌ای اجتماعی و تصاویری بدیع از طبیعت. اشعارش نشان از کوشش مستمر او برای یافتن شکل خاص و نوینی داشت و بیانگر آگاهی او نسبت به ساختار کلمه در شعر معاصر و نقش وزن و آهنگ در ساختمان کلی شعر بود. آثار: باغ شب خواب درخت و تنهایی زمین شهر خسته برگزیده اشعار: این سوسن است که می‌خواند مرغ سحر صدای همیشه شعرهایی به کوتاهی عمر حالی است مرا کوتاه مثل آه خوشا تولد و پرواز
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
آه... نذر کوتاه ترین غزل عاشقانه خدا غم های تو را قافیه با آه کشید لبخند تو را شبیه یک ماه کشید تصویر بلند آرزوهای تو را نقاش ازل چقدر کوتاه کشید کیوانی فاطمیه تسلیت باد
از خم ابروی توام هیچ گشایشی نشد وه که در این خیال کج عمر عزیز شد تلف
در مهر دستت، قرص نان گل داد در سایه ات صد کهکشـان گل داد شور عراق از اصفهان گل داد نـام تو بردیم و دهـان گـل داد از خــاک مــا، سیـاره هـا دوری چـون نغمه در پنهـانِ تنبـوری گمنــام مایـیم و تــو مشهوری چون اشهدی که در اذان گل داد خورشید در چشمـان پاک توست گل، گل، گل چنـدم پلاک توست؟ هرجــا گلی روییــده خاک توست جـانی که از جــان تو جــان گل داد هر مرکبی راندیم صحرا کُشت هر زورقی بردیم دریا کُشت هر دانه ای کِشتیم سرما کُشت دل کاشتیم و ناگهان گل داد جوشید خون در شاخه ی گیلاس بارید تب از ساقه ی ریواس رویید گلبرگی کبود از یاس در قلب ما داغی جوان گل داد داغی که تا شام ابد با ماست تا لحظه ی موعود پابرجاست ختم کلامم روضه ی زهراست باغ اناری که خزان گل داد ✍ 🏴🌹
"بی‌تو" بی‌تو قرن‌هاست رودها، در طریق درّه سالکند بی‌تو زخم‌ها عفونی‌اند، بی‌تو دردها چه‌هالکند با تو لاله‌ها، ترانه‌ها، خطبه‌خوان دفتر منند بی‌تو داغ‌ها، دریغ‌ها، خسروان این ممالکند در هوایت ای نفَس‌ترین! ای بهار آخر زمین! بادها هماره جاری‌اند، ابرها دوباره سالکند آسمان، مدار حجّ توست، ای مطاف سعی عاشقی! در طواف تو ستارگان عازمان این مناسکند لب به جلوه باز کن! بخوان، شعر جمعه‌ی ظهور را مدتی است استغاثه‌ها، گرد دامن ملایکند * عصر، عصر عمروعاص‌هاست، یک‌نفس خودی نشان بده قرن‌هاست کوچه‌های ما داغدار خون مالکند https://eitaa.com/mmparvizan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
   دهم آذرماه    سالروز درگذشت ابوالفضل زرویی نصرآباد    (( ملانصرالدینِ مجله ی گل آقا ))    شاعر ، طنزپرداز و پژوهشگر                  "روحش شاد و یادش گرامی"
‍ ‍ ۱۰ آذر سالروز درگذشت ابوالفضل زرویی‌نصرآباد (زاده ۱۵ اردیبهشت ۱۳۴۸ تهران – درگذشته ۱۰ آذر ۱۳۹۷ اسلامشهر) شاعر، پژوهشگر و طنزپرداز او با نامهای مستعارِ «ملانصرالدین» «چغندر میرزا» «ننه قمر» «کلثوم ننه» «آمیز ممتقی» «میرزا یحیی» و «عبدل» در نشریات گل‌آقا، همشهری، جام‌جم، ایرانیان، انتخاب، زن، مهر، کیهان ورزشی، بانو، جستجو، عروس و تماشاگران طنز نوشت. در تابستان ۱۳۷۱ کیومرث صابری "گل‌آقا" در پاسخ مصاحبه‌کننده روزنامه ابرار که پرسید: «چشم امیدتان در طنزنویسی امروز به کیست؟» گفت: «…قلمی که عبید و دهخدا در دست داشتند، اکنون بی‌صاحب نیست. طنز دارد جان می‌گیرد. یکی از مشهورترین طنزنویسان امروز ما ـ ملانصرالدین ـ ابوالفضل زرویی است. موسوی گرمارودی نیز ابوالفضل زرویی را عبید زاکانی طنز معاصر می‌دانست. او که برگزیده اولین دوره جشنواره بین‌المللی شعر فجر در بخش طنز بود، علاوه بر کتاب و نویسندگی، فعالیت‌های اجرایی نیز در حوزه طنز انجام داد که از میان آنها موارد زیر است: معاون سردبیر و عضو هیئت تحریریه هفته‌نامه گل‌آقا از آغاز انتشار ۱۳۶۹. سردبیر ماهنامه گل‌آقا از آغاز انتشار به مدت یک سال ۷۱-۱۳۷۰. دبیر اجرایی سالنامه گل‌آقا ۷۶–۱۳۷۳. دبیر سرویس طنز روزنامه همشهری از آغاز انتشار به‌ مدت یک‌سال ۷۲-۱۳۷۱. پایه‌گذار و مدیر دفتر طنز حوزه هنری ۱۳۷۸ تا ۱۳۸۳. همکاری با سازمان فرهنگی و هنری شهرداری تهران از سال ۱۳۸۰. تدریس در دانشگاه آزاد. آثار: علاوه برمطالب طنز در نشریات و روزنامه‌ها، کتاب‌هایش این موارد بودند: تذکرة المقامات افسانه‌های امروزی وقایع‌نامه طنز ایران، همکاری با فریبا فرشادمهر. بامعرفت‌های عالم کتاب گویای طنز. رفوزه‌ها، مجموعه شعر طنز. حدیث قند، مجموعه مقالات طنزپژوهی. غلاغه به‌ خونه‌ش نرسید، مجموعه افسانه‌های طنزآمیز. «ماه به‌روایت آه» روایتی از زندگانی و شخصیت عباس بن‌علی و برگزیده جایزه ادبی کتاب سال عاشورا ۱۳۹۴. خاطرات پروفسور حسنعلی‌خان مستوفی. اصل مطلب: مجموعه شعر طنز و غیره. اندر حکایت شیرین بیمه. کتاب مستطاب خرپژوهی به‌کوشش نسیم عرب‌امیری. هزارسال طنز فارسی؛ همکاری با نسیم عرب امیری.
۱۰ آذر ۱۳۹۷ 🖤درگذشت"" ابوالفضل زرویی نصرآباد"" (زاده ۱۵ اردیبهشت ۱۳۴۸ در تهران) شاعر، پژوهشگر و طنزپرداز ایرانی بود. او برگزیده اولین دوره جشنواره بین‌المللی شعر فجر در بخش طنز بود. (فرو تا کمر شدم) "از در درآمدى و من از خود به در شدم"  از ديدنت ، به جان تو ، كلى پكر شدم  باز آمدى كه ناله برآرى ز دخل و خرج  از دست شكوه‏‌هاى تو، من خون‌جگر شدم  می‌‏گفت روز پيش، "حسن" با پدر كه: من  مغبون ز گفته ‏هاى شما ، اى پدر ، شدم  من اهل ازدواج ، نبودم ز ابتدا  خواندى به گوشم آن‏قدر آخر كه خر شدم  من خانه‏‌اى مصادره‌‏اى داشتم ، دريغ!  صاحب زمين بيامد و من در به در شدم  گفتم: به قرض، تر نشود شصت پاى من  در منجلاب قرض ، فرو تا كمر شدم  شد با ظهور "نظم نوين" وضع من خراب  بد بود حال و روزم و از بد ، بتر شدم  دنيا به مثل دوره ی عصر حجر شده ست،  يا بنده ، مثل آدم عصر حجر شدم؟!  بر من مگير اگر پس از اين شعر آبدار  چون استكان كنار سماور ، دمر شدم ♡♡♡      ♡♡♡    <<ابوالفضل زرویی نصرآباد>>