eitaa logo
محفل شعر قند پارسی
347 دنبال‌کننده
3.2هزار عکس
552 ویدیو
110 فایل
ارتباط با ادمین‌های کانال : محمد محمدی‌رابع @shiraz_wound ارسال شعر ‌و مطلب : حسین کیوانی @h_keyvani
مشاهده در ایتا
دانلود
در جای خلوت شعر گفتن ساده باشد مثلِ غذای حاضر و آماده باشد وقتی که می ریزد ز چشمت شورِ مستی یعنی که در جامم شراب و باده باشد سر می زنم پای درختِ آرزوها شاید برایم میوه ای افتاده باشد تکثیر شد در من خیالت تا بدانم این حالتِ یک عاشقِ دلداده باشد تا از مُحاقِ هجر، ای ماهم درآیی چشمم به خطّ ممتد این جاده باشد عضو کانال
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌹🌻🌹🌻🌹 صبح یعنی که خدا فرصت آغازت داد بال و پر داد تو را، رخصت پروازت داد صبح یعنی که خدا فال قشنگی به شما از غزل‌های همین ‌‌خواجهٔ شیرازت داد سلام صبحتان بخیر امروزتون قشنگ 🌻🌸🌻🌸🌻
گفتی: غزل بگو! چه بگویم؟ مجال کو؟ شیرین من، برای غزل شور و حال کو؟ پر می‌زند دلم به هوای غزل، ولی گیرم هوای پر زدنم هست، بال کو؟ گیرم به فال نیک بگیرم بهار را چشم و دلی برای تماشا و فال کو؟ تقویم چارفصل دلم را ورق زدم آن برگ‌های سبزِ سرآغاز سال کو؟ رفتیم و پرسش دل ما بی‌جواب ماند حال سؤال و حوصله‌‌ی قیل و قال کو؟
حیرت هرکس دراین عالم به قدرِ بینش است هرکه بیناتر دراین هنگامه، حیران بیشتر
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
‍ ‍ ‍ ‍ ۲۶ آذر سالروز درگذشت مولانا (زاده ۶ ربیع الاول ۶۰۴ بلخ -- درگذشته ۵ جمادی الآخر ۶۷۲ قونیه) شاعر عارف جلال‌الدین محمدبلخی معروف به مولوی و مولانا و رومی، از مشهورترین شاعران پارسی‌گوی است که القاب «خداوندگار» و «مولانا خداوندگار» نامیده می‌شد. در قرن‌های بعد القاب «مولوی» «مولانا» «مولوی رومی» و «ملای رومی» برای وی به‌کار رفته‌ است.  «خاموش» و «خَموش» و «خامُش» همچنین "شمس" و "شمس تبریزی" تخلص هایی‌ست که از سروده‌های او به‌دست می‌آید. در زمان تصنیف آثارش"همچون مثنوی" در قونیه در دیار روم شرقی"به اصطلاح آن روزگاران" می‌زیست. اگر چه كارهاى هنرى فرهنگى هميشه جهانى است و با این كه آثار جلال‌الدين بلخى به‌زبان فارسى منظوم شده، ليكن مردم عثمانى ديروز و تركيه امروز، او را از خود مى‌دانند. اگرچه مجموعه آثار او به‌همه جهانيان تعلق دارد. بیشتر اشعار مولوی با زبان فارسی به‌رشته  نگارش درآمده است. پنجاه بیت از مجموعه سروده‌های وی به زبان‌های ترکی و چند بیت نیز به زبان یونانی که در قونیه رواج داشته به‌رشته نظم کشیده شده است. آرایه ملمع همانند صنایع دیگر ادبی در آثار او به فراوانی دیده می‌شود که این خود در آن روزگار مرسوم بوده است. "پارسی گو گرچه تازی خوشتر است عشق را خود صد زبان دیگر است" پسر مولانا بنا به اعتراف خودش چندان به زبانهای ترکی و یونانی مسلط نبوده است: "بگذر از گفت ترکی و رومی که از این اصطلاح محرومی گوی از پارسی و از تازی که در این دو چه خوش همی خوش تازی" آثار مولانا به علاوه مناطق فارسی زبان, تاثیر فراوانی در هند و پاکستان و ترکیه و آسیای میانه گذاشته است. همچنین سروده‌هایش تأثیر فراوانی در ادب و فرهنگ ترکی نیز داشته‌ است. دلیل این امر آن است که اکثر جانشینان او که در طریق مولویه سلوک می‌کردند، از شهر قونیه برخاسته بودند. آرامگاه وی نیز در قونیه، مطاف اهل دل به‌شمار می‌آید. "ای بسا هندو و ترک همزبان وی بسا دو ترک چون بیگانگان" محققان، از جمله دکتر زرین‌کوب برآن‌اند که در دوران مولوی، زبان مردم کوچه و بازار قونیه، زبان فارسی بوده‌ است. جلال‌الدین همایی در این رابطه به این بیت پسر مولانا اشاره میکند. "فارسی گو که جمله دریابند گرچه زین غافل‌اند و در خوابند" روز درگذشت مولوی سیل پرخروش مردم، پیر و جوان، مسلمان و گبر، مسیحی و یهودی همگی در این ماتم شرکت داشتند. افلاکی می‌گوید: «بسی مستکبران و منکران که آن روز، زنّار بریدند و ایمان آوردند.» و ۴۰ شبانه روز این سوگ بر پا بود: بعد چل روز سوی خانه شدند همه مشغول این فسانه شدند روز و شب بود گفتشان همه این که شد آن گنج زیر خاک دفین
«عُرس» یا سال‌گرد وفات ۲٦ آذرماه روز وفات مولانا یا‌‌ همان «عُرس» است. مراسم روز همه ساله از اول تا هفدهم دسامبر در شهر و در مزار مولانا برگزار می‌شود و علاقه‌مندان بسیاری از سراسر جهان به شهر قونیه سفر می‌کنند تا در این روز در کنار آرام‌گاه این شاعر جهانی باشند. 🔹مولانا جلال‌الدین محمد بلخی در ۵ جمادی الاخر سال ۶۷۲ وفات یافت؛ این روز را به سبب، وصال جاودانه مولانا با معشوق، روز عرس نامیده‌اند. عرس در لغت به معنای نکاح و جشن عروسی است. یاد این شاعر بزرگ گرامي
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
دمی با اندیشه ها ی مولانا به مناسبت ۲۶ آذر سالروز درگذشت مولانا شایدنتوان هیچ شاعری راهمچون مولانا دانست ،که درشیدایی وفرزانگی بادوجنبه ی متضادبه اوج رسیده باشد. مثنوی ،فرزانگی مولانا را می رساندو دیوان شمس ،شیدایی مولانارا چگونه می توان دردوجنبه ی متناقض دراوج بود؟ چگونه می توان هم اشعری اندیشیدوهم ازمعتزله به استدلال اهمیت بیشتری داد؟ درمیان شاعران بزرگ ما.(شعرمولوی ازیک من برترومتعالی تر.سرچشمه می گیرد آفاق عاطفی مولانا درغزلیات شمس به گستردگی ازل تا ابداست) استادشفیعی سرزمین اندیشه مولوی به فراخنای وجوداست. مولوی می گوید تشنگی را به دست اورتا آب عشق ومعرفت درتوبجوشد آب کم جوتشنگی آوربه دست تابجوشد آبت از بالاوپست مولانا معتقداست هرصفت انسانی را ازدرون داشته باش نه عاریتی آسمان شو ابرشوباران ببار نا ودان آبش نمی آیدبه کار آب باران باغ صدرنگ آورد ناودان همسایه درجنگ آورد مولوی جانهای مومنان را متحدمی دادند واختلافات فرقه ها را ناشی از تعصب می داندنه دریافت حقیقت جان گرگان وسگان ازهم جداست متحدجانهای شیران خداست مولانا چه دقیق ذات وطبیعت انسانها را معرفی می کند. مه فشاندنوروسگ عوعوکند هرکسی برطینت خودخو کند شرح جدایی ازحق را هیچ کس چون مولوی اززبان نی بیان نکر ده است ازنیستان تامراببریده اند ازنفیرم مردوزن نالیده اند حماسه ی فردوسی به بیرون انسانی نظرداردولی حماسه عرفانی مولانا به درون انسانها می پردازد. مولوی معتقداست حرکتهای هستی همه ازعشق سرچشمه می گیرد. دورگردون ها زموج عشق دان گرنبودی عشق بفسردی جهان بی قراری .ناآرامی .هیجانات روحی وحرکت وپویایی مولانا را درغزلیات شمس بنگرید. همه ازعشق ناشی می شود ووزن وقافیه شعر حتی کلمات همه زیرمهمیز هیجان وعشق هستند. وهمه ی کاینات عاشق هستندوزنده وپویا سنگ براحمدسلامی می کند کوه یحیی راپیامی می کند ماسمیعیم وبصریم وخوشیم یا هشیم باشما نامحرمان ما خامشیم مثنوی اگراین آسمان عاشق نبودی نبودی سینه ی اوراصفایی غزلیات شمس دردنیایی امروز ودرجنگهای فرقه ای پیام وحدت بخش وپرازتسامح مولوی کارسازتراست. ل .بهرامیان
طنزیمات برقی باز هم در کشور ما برق رفت از شمال واز جنوب و شرق رفت کٰلٍ کشور گشته تعطیل و خموش بانگ مرغی هم نمی آید به گوش از کسی دیگر نمی خیزد خروش ملت از سرما شده بی جنب وجوش از سخنگو می رسد بانگ سروش گاز رفت وآب رفت و برق رفت صدر اعظم گفت ای ملت به هوش خیز ویک پیراهن دیگر بپوش چون ذخائر کم شده از گاز و نفت «خر برفت وخر برفت وخر برفت» الشعرای زمستان
"در اندوه چل‌و پنج سالگی" سلام ای که غم تو رسیده تا ۴۵! چه‌کار می‌کنی این‌روزها تو با ۴۵؟ دقیقه پشت دقیقه: رکود پشت رکود مرا اسیر زمان کرد بارها: ۴۵ چه‌ واژه‌ی پر از اندوه و خانمان‌سوزی است: غریب و دربه‌در و غرق ماجرا: ۴۵ چه داستان مگویی! چه انتظار بدی است! که ریخت بر سر من از بدِ قضا ۴۵ اگر برادر پنجاه‌ و شصت نیست چرا؟ گشوده روبه‌رویم راهِ مرگ را ۴۵؟ اگر سراسر خون نیست پس چرا امسال مرا کشید به پس‌کوچه‌ی عزا ۴۵؟ اگر که همزادِ بمب و تیر و موشک نیست شبیه بمب چرا آمد از هوا ۴۵؟ * میان جدول اعداد، سنّ و سال من است رفیق بی‌کلک، این یارِ آشنا: "۴۵" درست مثل غم کودکان ضاحیه: تلخ دقیق مثل شب غزّه، بی‌ریا: ۴۵ چه اتفاق عجیبی، چه ربط پردردی! که عمر من شده چون غزه، در بلا: ۴۵ * به حرف می‌گویم، کشته‌های غزه رسید شبیه عمر من لال و مرده تا ۴۵ پ.ن: امروز آمار کشتگان غزه از ۴۵ هزار نفر گذشت. https://eitaa.com/mmparvizan