eitaa logo
محفل شعر قند پارسی
347 دنبال‌کننده
3.2هزار عکس
552 ویدیو
110 فایل
ارتباط با ادمین‌های کانال : محمد محمدی‌رابع @shiraz_wound ارسال شعر ‌و مطلب : حسین کیوانی @h_keyvani
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌹یلــدا🌹 وآذر خانم دختر ته تغاری پاییز، پاورچین پاورچین واپسین قدم های طنازش را نثار کوچه باغهای هزار رنگ پاییز میکند. آذر خانم، بقچه سپیدی را به دستهای آکنده از امید یلدا خانم، مهربانوی سپید بخت زمستان می‌سپارد. یلدا خانم دختری با کوله باری از مرواریدهای برف و باران،موهای مشکی بلندش را با عشق شانه می‌کشد تا دلبرانه، همراه با اولین‌گامهایش مجلس بزم طبیعت را گرم و گرمتر کند. و عشق و صمیمیت را به یمن ورودش در دلهای سرد بنشاند واز خود خاطره‌ای رنگین در سرزمین دلها به یادگار بگمارد. او قناری های عاشق را به خوانش سرود دل انگیز حافظ و شاهنامه، نوید می‌دهد و یادگار آیین سنتی را سال به سال و نسل به نسل به دوش میکشد تا مردمان سرزمین پارس هویت اجداد خویش را پاس بدارند، و گرد و غبار فراموشی را از چهره هویت و فرهنگ اصیل ایرانی بزدایند. مهربانوی بلند قامت یلدا می آید تا بگوید، اگر چه روزگار بی وفا همیشه بر ریل خوشبختی و سعادت به مسیر خود ادامه نمی‌دهد ولی ‌باید دل خوشیهای کوچک را و هویت اصیل مردمان پارس را قدم به قدم و لحظه به لحظه به وارثان فردای این مرز و بوم سپرد تا بار دیگر حافظها و فردوسیهای زمان قدعلم کنند، ولوح زرین افتخار ایرانی را بر بلندای زمین و زمان تا روزگاران بعد به منصه ظهور بنشانند، یلدا خانم! امیدست به یمن قدوم مبارکت بقچه رنگین کمانت لبریز از مرواریدهای نقره گون برف و باران باشد، و نای خشکیده طبیعت را روز به روز پر آبتر سیرابتر نماید. خوش قدم باشی دختر ارشد برف و باران! ک.قالینی نژاد_افروز پیشاپیش یلداتون پر از گرمی و صمیمیت🌹🌹🌹
" یلدا را با دور همی ، بهاری کنیم " پیرسوکا دارن میرن زمسّون از را رَسیده کُل‌کُلاتیا میان باز ننه‌سرما رَسیده همه رفتن زیر کرسی ، چَپیدن تو پَستوا سرمُو بیداد میکنه آخِر دنیا رَسیده باد و تیفونش آدم خشک میکنه عینِ چی‌چی بالوبَندا زده برف ، صومِش به اینجا رَسیده وقتی تَش‌برق میزنه یا وقتی قُرتِراق میاد همچی چیر میزنه بَچُو اِنگو هیولا رَسیده دَس پَنوی چراغ بیگیر با احتیاط برو ، نَخُسی داره جِل‌جِل میزنه ، آب زیر طاقّا رَسیده بی‌بی در میاره از تو یَخدونش خُرمُوخَرک جَمُمون جَمه بَبَم ، باز شب یلدا رَسیده مُنج ومُنجَم میجُویم برنجَکِه کُرُنج کُرُنج وقتِ ناخونک زدن به پِسّه مِسّا رَسیده شب تار و ما بیدار و گل دوسی قصه میگه : دل مجنون سُریده خبر به لیلا رَسیده یاد تختِ حوضی و بساط نقّالی به خیر حالو که وَجِش تلگرام و اینِستا رَسیده سرتون درد نمیارم پریشُو خُو میدیدم که هوا تَکِش شِکِسّه فصل گرما رَسیده دیگه چِلّه‌ی کوچیکو دس پاشه جم کرده بِرِه عامونوروز اومده ، باهارِ زیبا رَسیده هاجر جانثار شیراز
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
یلدا که می رسد... یلدا که می رسد به سخاوت سلام کن خود را رهین عاطفه و احترام‌ کن ما بندگان‌ حضرت حقیم زین جهت با یاد حق به شوق و صفا اهتمام کن یلدا که می رسد بنشین در کنار دوست بر گردن غرور و تکبر لگام کن این شب شب محبت و اخلاص و همدلی است تاکید بر تمیز حلال و حرام کن بر سفره های ِ خالی ِمردم سری بزن در حقشان برابری ات را تمام کن اسراف را رها کن و با همرهان بخند در راه ِ اعتلای  محبت قیام کن هرگز طعام را به رخ دیگران مکش شمشیر عقده را به صفا در نیام کن هر دم  بریز جام محبت به کام دوست این گونه شوق خوشدلی ات را مدام کن ای اشرف خلایق و ای بنده ی خدا خود را برای راه خدا مستدام کن ۱۰۱۱ ایتا https://eitaa.com/joinchat/3838312753Cd75444eef6 تلگرام https://t.me/khoshdeltanzjedi
با سلام خدمت دوستان، به ویژه برگزیدگان کنگره شعر و داستان یوسف دفاع مقدس استان فارس مراسم اختتامیه که قرار بود روز 4 دی برگزار شود، به وقت دیگری موکول شد. زمان بعدی متعاقبا اعلام خواهد شد. ستاد اجرایی کنگره شعر دفاع مقدس فارس
«طنز یلدایی» امشب شب درازیست یلداست مثل اینکه! تا صبح شادمانی برپاست مثل اینکه! هنگام عصر رفتم بازار میوه_آجیل دیدم کمی جلوتر دعواست مثل اینکه جنجال بود و غوغا در صفِ بال و گردن! گفتم دخالت من بی‌جاست مثل اینکه! رفتم کمی جلوتر پسته که جای خود داشت حتی خرید تخمه رویاست مثل اینکه! آنجا انار قرمز دارد هزار ناز و در بین میوه‌ها هم والاست مثل اینکه! در آن ته مغازه با هیبت عجیبی! یک کوه هندوانه!🍉 پیداست مثل اینکه یک دسته موز خوش رنگ 🍌 چشمک زد آن طرف‌تر! دیدم که قیمتش وای بالاست مثل اینکه! سیب گران 🍎 نشسته با پرتقال نافی 🍊 او صاحبِ عیار و فتواست مثل اینکه! آن سو لبوی داغ و این سو کباب بره_ غارتگر و حبیب دل‌هاست مثل اینکه! در این میانه دیدم یک بستهٔ نخودچی_ با جیبمان ایاق و با ماست مثل اینکه! اینجور شد که یخ زد تا مغز استخوانم! باید به خانه برگشت سرماست مثل اینکه! پروین جاویدنیا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
رویداد طنز شهروندی با حضور طنزپردازان مطرح 💥استاد قاسم رفیعا 💥استاد راشد انصاری (خالو راشد) و با حضور اعضای محفل طنز بی‌شوخی 🌟اجرای شعر و طنز 🌟برپاخند 🌟 موسیقی 🌟 مسابقه 🌟اهدای جوایز خبرنامه شاعران 🔻 https://eitaa.com/khabarnameshaeranshiz
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
یک روز دگر مانده که دی سر برسد پاییز به پیچ و خم آخر برسد با سوت زمستان شب شود و سرما چمدان بدست از در برسد
"گیسوی توست از شب یلدا درازتر" کـوتـاه گشته عـمـر و مُعمّا درازتر آواز التماس بـلـنـد است از دهان دسـتـم بـرای عـرضِ تمـنّـا درازتر هـر بار آمدم که در آغوش گیرمت برگشته است دستِ من از پا درازتر پایان عمر، غفلت من می‌شود فزون گـردد غــروب، سـایـهٔ اشیا درازتر کوتَه‌تر است روز قیامت ز رحمتش دستی که می‌شود سوی دنیا درازتر