eitaa logo
محفل شعر قند پارسی
352 دنبال‌کننده
3.3هزار عکس
575 ویدیو
113 فایل
ارتباط با ادمین‌های کانال : محمد محمدی‌رابع @shiraz_wound ارسال شعر ‌و مطلب : حسین کیوانی @h_keyvani
مشاهده در ایتا
دانلود
یا هو یلدا سلام! یلدا سلام! و آمدنت خوش! یلدای سرد و تیره‌ی بی‌پایان یلدایِ داغ‌های نمایان یلدایِ گاه، دورِهمی، خندان * یلدا! یلدا! یلدا سلام! یلدای هندوانه و شیرینی یلدای فال حافظ یلدای شاهنامه و کف‌بینی یلدای بازی و هوس و آجیل یلدای پرستاره‌ی تزیینی ... یلدای برف و سرما یلدای سیب سرخ و انار و یخ یلدای کو؟ کجاست؟_ آن روزهای کرسی و گرما * یلدا سلام و آمدنت خوش! هرچند شهر ما چندی است مهمان شامِ ممتدِ یلداست و قرن‌هاست که ننه‌سرما اینجاست * یلدا سلام! یلدای شام آخرِ زایش یلدایِ " پس کجاست گشایش؟" ای شامِ آفتاب و مسیح و صلح ای وقت آرزو و نیایش! یلدای صد گروه: تحمّل آن‌سمت یک.گروه: تجمل پس تا به‌کی دروغ و نمایش؟ * در چشم‌های من یلدا پرنده‌ای است که می‌خواند بر شاخه‌های خیس زمستان یلدا زن شکسته‌ی غمگینی است در چارراهِ پول‌پرستان یلدا گرسنه‌ای است که می‌نالد در خلوت دلار به‌دستان * این سو: یلدای باستانی محبوب یلدای شادِ تا به ابد مطلوب یلدای یک کُرور "ژنِ خوب" آن سو: یلدای سخت‌جانی و شب‌کاری یلدای رنج‌خواری و دشواری یلدای درد و حسرت یلدای بی‌پناهی و بیماری ... یلدای "هِی زدن به درِ بسته" یلدای بی‌ترانه‌ی بی‌پسته یلدای نان خشک یلدای قبض برق یلدای مالیات نمی‌دانی از کجا یلدای قسط بانک یلدای " هر چقدر بپرسی می‌گویمت که باز ندارم" یلدای "دردهای دلم را این روزها به کی بنگارم؟" یلدای باز، مدرسه و آتش یلدای داغ خون سیاوش یلدای فقر پشت تورم یا شام درد ممتد مردم * آن سمت‌تر ولی یلدا حساب بانکی سرشاری است که آرزوی مردم یک شهر جا می‌شود در آن یلدای میز و نفت یلدای بودجه یلدای "خاوری‌ها" یلدای چای "دبش" یلدای پول مفت یلدای بی‌صدا یلدای چرت و قهقهه و خنده در انجماد مجلس شورا یلدای "بَه! چه خوشمزه شلغم در ازدحام این‌همه بلغم" یلدای جز دلار ندیدن یلدای فحش و گمرک یلدای خوردن و ترکیدن * یلدا! یلدا! یلدا سلام و آمدنت خوش! اما با این همه مصیبت طولانی این شام را امید طلوعی هست؟ آیا فردا که شد دلیل شروعی هست؟ https://eitaa.com/mmparvizan
ماه رد مي شد از شب يلدا، ولي انگار بي خبر بوديم سايه ها هم بلند تر بودند، شاد از آن جشن مختصر بوديم پاي اين صخره سفره گسترديم ،باده مان چاي قند پهلو بود شب سردي كه گرم خاطره از كودكي هاي يكدگر بوديم صفي از مرغ هاي ماهي خوار ، آمدند از اجل معلق تر فكر اندوه ماهيان آنجا ، از همه عمر بيشتر بوديم ماسه ها از تلاطم امواج، زير پامان تكان تكان خوردند در مه آلود ساحل بي تاب ،چون دو تا قوي همسفر بوديم سيلي موج ها مكرر شد ، ناگهان صخره ها كم آوردند چشم بر موج هاي ساحل كوب ، محو هنگامه ي خطر بوديم قصه ي کودکانه خود را ، شب يلدا به ماه مي گفتيم گاه بالاي تخته سنگي نيز ، در خيال از ستاره سر بوديم يادم آمد كه باد مي آمد ، شب يلداي كودكي هايم خواهرم سوزني به دستش رفت ،دور قاليچه با پدر بوديم شب يلداي ديگري اما ، مادرم در گدازه ي تب بود داشت تا صبح سخت مي لرزيد، ما سراسيمه پشت در بوديم عابر صخره هاي ساحلي ام ، موج ها در دلم مي آشوبند بر همين صخره خوب يادم هست ، شبي اين گونه تا سحر بوديم
شب یلدا همیشه یک بهانه برای دیدن فامیل بوده ولی معمولاً آن شب بین فامیل فقط دعوا سر آجیل بوده شنیدم بچه همسایه ما در این شب بس که خورده هندوانه زمان خواب کل رختخوابش خروشان مثل رود نیل بوده همیشه رسم بوده که در این شب همه تا بوق سگ بیدار باشند کسی خوابش نمی‌برده، به ویژه اگر فردای آن تعطیل بوده همه دور هم و سرگرم صحبت عموماً بانوان مشغول غیبت و مردانِ سیاست‌بازِ فامیل تمام حرف‌شان تحلیل بوده پدر می‌‌گفت: ماها یادمان نیست ولی آن سال‌ها، قبل از گرانی تمام ظرف‌ها غرق انار و لبو و نُقل و چیزِفیل بوده مدیری گفت: آن شب توی اخبار که فهمیدیم این را طبق آمار گرانی پراید و مرغ و مسکن تماماً کار اسرائیل بوده بگویم نکته‌ای بسیار بی‌ربط که گاهی کار مسئولین ذی‌ربط شبیه شعرهای طنز بنده پر از ایراد و هردمبیل بوده اگرچه خسته‌ایم از حیث مالی اگرچه جیب‌هامان هست خالی همین که جمع‌مان جمع است یعنی همیشه عیش‌مان تکمیل بوده
یا هو آبستن است این شبِ طولانی، خورشید کودکی است که می‌آید بعد از غروبِ آخر آذرماه، فردایِ کوچکی است که می‌آید فردای این جهانِ پر از سرما، شاید هوای تازه‌تری باشد فردا: بخاری‌ای است که می‌سوزد، فردا چکاوکی است که می‌آید * یلدایِ لحظه‌لحظه غم و سرما! یلدای درد و رنج بگو آیا؟ نوروز غنچه‌ای است که خواهد رُست؟ خورشید کودکی است که می‌آید؟ می‌دانم ای مصیبتِ طولانی، بعد از تو ای عروسِ زمستانی شب‌های تیره‌ای است که خواهد رفت، عیدِ مبارکی است که می‌آید * با اینکه با یقین و گمان گاهی، اینجا به نور و آینه شک دارم در هر گمان گلی است که می بوید، با هر یقین شکی است که می‌آید * هرچند در تکدّرِ این کابوس، پایان داستان جهان تلخ است در شعر من کسی است که می‌خندد، در قصه‌ها یکی است که "می‌آید" https://eitaa.com/mmparvizan
یلدا که می رسد... یلدا که می رسد به سخاوت سلام کن خود را رهین عاطفه و احترام‌ کن ما بندگان‌ حضرت حقیم زین جهت با یاد حق به شوق و صفا اهتمام کن یلدا که می رسد بنشین در کنار دوست بر گردن غرور و تکبر لگام کن این شب شب محبت و اخلاص و همدلی است تاکید بر تمیز حلال و حرام کن بر سفره های ِ خالی ِمردم سری بزن در حقشان برابری ات را تمام کن اسراف را رها کن و با همرهان بخند در راه ِ اعتلای  محبت قیام کن هرگز طعام را به رخ دیگران مکش شمشیر عقده را به صفا در نیام کن هر دم  بریز جام محبت به کام دوست این گونه شوق خوشدلی ات را مدام کن ای اشرف خلایق و ای بنده ی خدا خود را برای راه خدا مستدام کن ۱۰۱۱ ایتا https://eitaa.com/joinchat/3838312753Cd75444eef6 تلگرام https://t.me/khoshdeltanzjedi
یک روز دگر مانده که دی سر برسد پاییز به پیچ و خم آخر برسد با سوت زمستان شب شود و سرما چمدان بدست از در برسد
خانه در حالتِ مُحاصره است وضعیت زرد و پُر مخاطره است عمّه با خاله در مخابره است ننه سرگرمِ در مشاوره است ● میهمانان سواره آمده اند ● گَلّه ای، بی قواره آمده اند با دو نیسان و با سه تا پیکان هُرّه کَش تا شدند مهمانان کفتری پر کشید رو ایوان زرخی انداخت صاف در گلدان ● نه فقط یک دقیقه بیشتر است ● شب یلدا تولّدی دگر است روی کرسی بساطِ آجیل است دور کرسی که جمعِ فامیل است آشِ رشته درونِ پاتیل است میوه؛ موز و انار و ازگیل است ● البته هندوانه و پُفِ فیل ● چیده گشته مقابلِ پاستیل ننه جون تو نخِ زری رفته با تامّل، نه سرسری رفته ماه در زیر روسری رفته رونق از چهرهء پری رفته ● ننه اهلِ خلوص می باشد ● در پیِ یک عروس می باشد از گرانی پدر سخن ها گفت کلماتی قشنگ و زیبا گفت سخنی چند بی محابا گفت آخرش هم به طعنه بابا گفت: ● دولتِ ما نظاره گر باشد ● از غمِ خلق بی خبر باشد کرد دایی مسائلی تحلیل که خداوند گفته در انجیل رزق باشد به دستِ میکائیل پس گرانیست کارِ اسرائیل ● شبِ یلدا شبِ سیاسی شد ● میهمانی عجب اساسی شد آ تقی هندوانه را که بُرید زد تعارف که بچّه ها بخورید به بزرگان بقیّه را سپُرید! منتها گفت با ولع نخورید ● راه بندان، صفِ توالت شد ● آش با هندوانه کتلت شد تازه گُل کرده بود محفلِ مان موج می زد صفا به ساحلِ مان برق رفت از تمام منزلمان تا شود دیدنی شمایلمان ● گفت بابا که هیچ هُل نکنید ● خودتان را ضعیف و شُل نکنید ساعت از نیمه شب گُذر کرده شب یلدا کنون سفر کرده ننه از خستگی دمر کرده خانه روشن شده، قمر کرده ● شب یلدا تمام خاطره شد ● غم و اندوهمان مصادره شد ✍ محمد خوش آمدی @Tanzvanatanz110 🔴
"زمستان" یک...دو...سه...چار...آخر پاییز را بشمار حسرتِ این شام دردانگیز را بشمار چند برگ از سال‌های عمر افتاده است؟ روزهای رفته‌ی یک‌ریز را بشمار مرگ چنگیز است و عمر رفته، نیشابور کشتگان لشکر چنگیز را بشمار صبحگاه ننگ عصیان را تماشا کن عصرگاه خلوتِ پرهیز را بشمار از نفس افتاد این اسبِ لجوجِ پیر شیهه‌های تلخ این شبدیز را بشمار رَستن از تن ابتدای خیزشی تازه است توشه‌_گام روز رستاخیز را بشمار مرده‌ای دیگر تو ای جان ملال‌اندیش لحظه‌های غسل تا تجهیز را بشمار سوز سرما، رمز آغاز زمستان است جوجه‌‌های آخر پاییز را بشمار https://eitaa.com/mmparvizan