eitaa logo
محفل شعر قند پارسی
355 دنبال‌کننده
3.4هزار عکس
590 ویدیو
114 فایل
ارتباط با ادمین‌های کانال : محمد محمدی‌رابع @shiraz_wound ارسال شعر ‌و مطلب : حسین کیوانی @h_keyvani
مشاهده در ایتا
دانلود
"بازتاب عناصر اقلیمی و زیست‌بومی در شعر شاعران سنتی‌سرای دهه‌ی ۹۰ " به کوشش علی‌محمد ابراهیمی شیرازی فرد پایان‌نامه‌ی کارشناسی ارشد دوشنبه ۲۷ شهریور ۱۴۰۲ با نقد و بررسی دفترهای https://eitaa.com/mmparvizan
|مسافرِ فلسطین | برای سمیح القاسم و اندوه حماسی شعرهایش بر جاده مسافر فلسطین است دلواپس قبله‌ی نخستین است رد می‌شود از مزارع زیتون آنجا که به خون لاله آذین است از قمریَکان طنین بالی نیست با نای بریده، مرغ آمین است با رنگ‌پریده ماه در چشمش انگار پرنده‌ای کبودین است بر باغ، پرندگان بمب‌افکن در مزرعه، خوشه‌خوشه‌ی مین است بنگر به فلک شهاب ثاقب را هنگام تهاجم شیاطین است بر مزرعه‌ی سپهر، می‌بینی با سنگ، ستاره پشت پرچین است خنیاگر، وارثان تیمورند یغماگر، لشکر تموچین است چنگیز در الخلیل، پاکوبان در شعله تمام دیر یاسین است شطرنج به‌ دست، شاه سردرگم در خویش شکسته، مات، فرزین است بنویس سمیح! شعر دیگر را شعری که شبیه عقد پروین است شعری که پر از شمیم شب‌بوها غرق گل سرخ در مضامین است تصویر حماسه‌ات از آن بالا بشکوه‌تر از فرود شاهین است بنویس قصیده‌ای دگرگون‌تر شعری که در آن سماع خونین است ابری‌ست ورای دره‌ی انجیر انگار نزول سوره‌ی یاسین است بر نعش سیاوشان به خون‌خواهی برخیز که رخش تهمتن، زین است برخیز که وقت کوچ، اکنون نیست هرچند شکوه شاعری این است بنگر به پگاه مسجدالاقصی بنویس بهار، پشت پرچین است
ماه رد مي شد از شب يلدا، ولي انگار بي خبر بوديم سايه ها هم بلند تر بودند، شاد از آن جشن مختصر بوديم پاي اين صخره سفره گسترديم ،باده مان چاي قند پهلو بود شب سردي كه گرم خاطره از كودكي هاي يكدگر بوديم صفي از مرغ هاي ماهي خوار ، آمدند از اجل معلق تر فكر اندوه ماهيان آنجا ، از همه عمر بيشتر بوديم ماسه ها از تلاطم امواج، زير پامان تكان تكان خوردند در مه آلود ساحل بي تاب ،چون دو تا قوي همسفر بوديم سيلي موج ها مكرر شد ، ناگهان صخره ها كم آوردند چشم بر موج هاي ساحل كوب ، محو هنگامه ي خطر بوديم قصه ي کودکانه خود را ، شب يلدا به ماه مي گفتيم گاه بالاي تخته سنگي نيز ، در خيال از ستاره سر بوديم يادم آمد كه باد مي آمد ، شب يلداي كودكي هايم خواهرم سوزني به دستش رفت ،دور قاليچه با پدر بوديم شب يلداي ديگري اما ، مادرم در گدازه ي تب بود داشت تا صبح سخت مي لرزيد، ما سراسيمه پشت در بوديم عابر صخره هاي ساحلي ام ، موج ها در دلم مي آشوبند بر همين صخره خوب يادم هست ، شبي اين گونه تا سحر بوديم
می شود شبخوانی ماه رجب را بشنوی گریه ی گل های مست نیمه شب را بشنوی پشت دیوار بلند تاک ها بنشبن خموش تا که ساقی نامه ی بنت العنب را بشنوی مستی است و راستی یکباره مستان را مرام مست باش و راست تا رمز طرب را بشنوی واعظ شهر از رطب خوردن مگر افتاده است باید از او حکمت ترک رطب را بشنوی! نسبت ما چیست با آیینه؟جادارد اگر گریه ی آیینه سازان حلب رابشنوی مست باید در مفاتیح الجنان هم بنگری تا در این ماه خدا، سر ادب را بشنوی در سماع رنگ رنگ باغ باید بنگری تا خروش العجب ثم العجب را بشنوی پیش رویت باد می آشوبد این تقویم را تا ورق گردانی ماه رجب را بشنوی گوش کن بانگ شباهنگ است بین کاج ها تا که از هر برگ، ذکری مستحب را بشنوی پارسایی بوده رسم شاعران پارسی شیشه در دست آ که تا شعر عرب را بشنوی در فلق بنگر شکوه مسجد آدینه را تا که از سجاده ها "فزت و رب" را بشنوی صبح نخلستان پرست از گریه ی شط فرات تا در آن شور شهیدی تشنه لب را بشنوی
36.75M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🛑 نماهنگ 🛑 . 📍شاعر: 📍خواننده و آهنگساز: ساسان نوذری 📍تنظیم کننده: ساسان نوذری 📍تدوین کننده: علی شاهی . 📍آدرس کانال در پیامرسان ایتا: https://eitaa.com/joinchat/2117599237C01145ee29a
• رای می‌دهم • . . فردا به وقتِ صبحِ حرم رای می‌دهم با عاشقان قدم‌به‌قدم رای می‌دهم جمهوریِ محمّدیِ ماست چون حرم مثلِ مدافعانِ حرم رای می دهم گردن نمی‌نهم به طنابِ خوارجی با حکمت علی به حکم رای می دهم در این مصاف، محو رجزهای حیدرم با چرخ چرخ تیغِ دو دَم رای می دهم مَشک و عَلَم به دستِ ابوالفضل‌ هاست آی! با اشک و خون، به مَشک و عَلَم رای می‌دهم اینجا شهید شاهچراغ است هر گلی جامه‌دران به باغ ارم رای می دهم مردان آفتابی ما رای می دهند من هم به آفتاب قسم! رای می دهم مانده‌ست پشت معرکه هر سو کلاه خصم در گیر و دارِ حادثه هم رای می دهم تا پُر شود تمام دلم از سپیده دَم تا پلک زد سپیده به هم رای می دهم دیروز با تمامِ دلم ساده زیستم... امروز با تمامِ دلم رای می دهم تا بشکند به دستِ شما ناکسان قلم تا دست می‌رسد به قلم رای می دهم هر چند جایِ زخمِ زبان‌هاست بر دلم از این همه کنایه چه غم، رای می دهم . . ۱۴۰۲/۱۲/۰۴ .
• شبِ شیراز • در خداحافظی از شیراز، پس از پنج سال و به پاس همدلی‌ها و همنفسی‌های دوستان شیرازی‌ام . کیست بر پنجره‌ی روشنِ دلبازِ شما که صدا می‌زنَدَم از شبِ شیرازِ شما از الست‌ست سفرنامه‌ی انگوری‌تان ای طلوعِ شبِ انگور سرآغازِ شما به کجا می‌بَرَدم همهمه‌ی نوشانوش؟ تا کجا می‌کشدم خلسه‌ی آوازِ شما؟ منطق‌الطیر فروریخته بر دفترتان تا کجا می‌بَرَدم جرئتِ پروازِ شما هیجانی ازلی در غزلم ریخته‌اید ای خوشا چلّه‌ای از شور به شهنازِ شما باز هم همنفَسِ جاده‌ای از نارنجم محو در زمزمه‌ی حافظِ شیرازِ شما طیب‌الله به انفاسِ خوشِ سعدی‌تان طیّبات است ورق در ورق اعجازِ شما شاهراهی‌ست به عرش از حرمِ شاهچراغ محو در سِیر هواللهیِ پروازِ شما سکّه‌هایی زدم از نقره‌ی مهتاب به شعر بعد از این کوچ همین‌ست پس‌اندازِ شما در شبِ باغ نظر دست به تسبیح آمد شیخ در حلقه‌ی رندان نظربازِ شما دست با ضربِ تو دارند به هر گُلریزان سَر بزیرانی از این جمعِ سرافرازِ شما به عزیزی برسد هر که در این ناحیه زیست یوسفان چشم به اکرام و به اعزازِ شما پاره‌های جگر آویخته‌ام بر رگِ تار سوز دل ریخته‌ام یکسره در سازِ شما چه نیازی‌ست به این قصّه‌ی خاطرخواهی نازِ شَستی که کشیده‌ست فقط نازِ شما گِله‌هایی‌ست مرا نیز و از آن می‌گذرم می‌زنم مُهر به صندوقچه‌ی رازِ شما دستها بود پسِ پنجره‌تان سنگ انداز سویِ این حنجره‌ی زمزمه پردازِ شما دست در خونِ تو دارند به هنگامِ قمار دستخونی‌ست فقط قسمتِ سربازِ شما می‌زند سایه‌ی ما سوختگان را با تیر که به هم ساخته‌اند این دوسه غمّازِ شما با طنابِ دلِ خود باز به چاه افتادم باز اطنابِ دلم مانده و ایجازِ شما چشم زخمی مگر ای قوم رسیده‌ست به طنز کو در این معرکه شیرینیِ طنّازِ شما گر خطا رفته و تکرار در این قافیه‌ها دارم ای همسفران چشم به اغماضِ شما . . ۱۴۰۳/۰۲/۰۱ شیراز . 📍آدرس کانال « دل نخواهی » در پیامرسان ایتا: https://eitaa.com/joinchat/2117599237C01145ee29a
⚪⚪ آیین تکریم و تودیع حجت الاسلام و المسلمین دکتر « مدیر محترم ادبیات و تاریخ دفاع مقدس اداره کل حفظ آثار و نشر ارزش‌های دفاع مقدس استان فارس » 🟥 زمان: یکشنبه ۹ اردیبهشت‌ماه ۱‌۴‌۰‌۳ ساعت ۱۳:۰۰ 🟥 مکان: شیراز- باغ موزه دفاع مقدس- سالن جلسات سپهبد شهید حاج قاسم سلیمانی
• زنگِ قیامت • یا رب چه بی‌کسانیم، در شهر هیچ کس‌ها ما را نفس بریده‌ست، از دست هم‌نفس‌ها شیپور می‌زند باد، یعنی به خود بیایید زنگ قیامت‌ست این هنگامه‌ی جرس‌ها پاسوز این غزل‌هاست عمر نرفته‌ی ما بگریز از این هواها، بگذر از این هوس‌ها پیچیده دور خویشند، چون تار عنکبوتان عنقا در این حوالی‌ست بازیچه‌ی مگس‌ها کی می‌دمد از آتش، ققنوس ناشکیبی آن مرغ آتشین بال، با شعله بر قفس‌ها فریاد پشت فریاد از دست کیست ما را؟! بیداد می‌کشیم از دستان دادرس‌ها موسی، بگو بگیرند «سلوی و من» از این قوم حکمت مخوان عبث بر این کشته‌ی عدس‌ها خرزهره‌های مسموم، بختک به جان باغند تا چند در هراسیم از موسم هرس‌ها دستی به پیش دارند، کز پشت سر نیفتند از چار گوشه بستند، تا راه پیش و پس‌ها بی‌پرده شیخ و مطرب، دستی به جام دارند آن جا که شبروانند هم خانه‌ی عسس‌ها دجال‌ها به هر سو اسبی سپید دارند با ذوالجناح برگرد «یا صاحب الفرس‌ها» این قاصدان کوفی، خون‌خواه کربلایند تیغی مگر بپیچد طومار این «شبث‌ها»
• مهره‌های مار • . . مات عرصه ی شطرنج، مانده اند بیدق ها مهره های مارند این، در هوا معلق ها شاه مار بر دوشان، از شیار کوه آمد کاوه ای نمی بینیم، پشت برق بیرق ها فیل ها سراسیمه، جمله بر می آشوبند رخ به رخ سگان را هست، رو به ماه، وق وق ها سوی فیل و فنجان هاست، چشم دلقکان یکسر غرق در ادا بازی، یکسر این دهن لق ها نقشه ها می آموزند، ابن عبدود ها را پیش روی سلمانند، وقت طرح خندق ها دلقکان هر دربار، کاسبان هر بازار جعل نام انسان است، جرم این جعلق ها می زنند حلاجان، پنبه ی حقیقت را نیست جز زبان بازی، پشت این اناالحق ها فیلم های شطرنجی، جای پهلوانی هاست از تفنگ بادی هاست، این طنین تق تق ها کاسبان شاعر، باز، شور نینوا دارند کوفه کوفه می بارد، رزق این فرزدق ها چارمیخ بر دارست، گل فروش بازنبیل شرحه شرحه میخک هاست،تشنه تشنه زنبق ها عطسه ی کدامین فیل، در دماغ اینان ست فعل شخص مجهولند، ازجمود، مشتق ها کفر ما در آمد آی، مومنان کافر کیش دین نماند و دل ما را، محض کفر مطلق ها . . . 📍آدرس کانال « بیدهای بی‌مجنون » در پیامرسان ایتا: https://eitaa.com/joinchat/2117599237C01145ee29a
• اعجاز تهرانی مقدّم‌ها • . . مسیحای من اینجا تشنه می‌میرند مریم‌ها چه خواهد کرد باغِ تشنه‌ات با قحطِ شبنم‌ها به هم می‌زد ورق‌هایِ کبودِ باغ را دستی که گُل‌ها را برآشوبد از آن اعجازِ با هم‌ها شبیه مالک دیناری اما در زر اندوزی مزن بر سینه زاهد سنگِ ابراهیم اَدهَم‌ها فریبت می‌دهد نقّال با این خیمه‌شب‌بازی که بنشاند مگر گرسیوزان را جای رستم‌ها بخوان تا گورِ خود را گُم کند ابن‌زیاد از شام به صبحِ کوفه وقتی نیست جای ابن ملجم‌ها مگر بادی برانگیزد غبار از چشمِ نخلستان مگر از نخل‌های تشنه برخیزند میثم‌ها به رنگ یا لثارت‌الحسین این قوم خونخواهند که برق تیغ مختارست این ظهرِ محرّم‌ها به رویِ دیگرِ این سکه با نقشِ سلیمانی مسجل می‌شود اعجازِ تهرانی مقدّم‌ها . . .
• آفتابگردان‌ها • تقدیم به پیشگاه آخرین موعود کجای وسعتی از آفتاب گردان‌ها نشسته‌ای به تماشای ما پریشان‌ها؟! کجای این شب مهتاب می‌زنی لبخند به روی مزرعه ی آفتاب گردان‌ها شهید باغ اشارات چشم‌های تواند که مانده‌اند در اوصافشان غزل خوان‌ها تمام جاده چراغانی نفس‌هایت نشسته اند به پا بوسي ات خيابانها زمین قلمرو گل‌های آفتابی توست زمان پر از هیجان شکوفه باران‌ها دوباره دست تکان می‌دهی از آن سو ها دوباره شور شگفتی است در نیستان‌ها کنار تپه ي نرگس مسافری می‌خواند خوشا هواي تو وجشن گل به دامانها درا که تفرقه تعطیل کرده عاطفه را پرندگان پراکنده‌اند انسان‌ها! بهار مي رسد از راه تازه مثل ظهور خوش است فرصت گل چيدن از فراوان ها