" یلدا را با دور همی ، بهاری کنیم "
پیرسوکا دارن میرن زمسّون از را رَسیده
کُلکُلاتیا میان باز ننهسرما رَسیده
همه رفتن زیر کرسی ، چَپیدن تو پَستوا
سرمُو بیداد میکنه آخِر دنیا رَسیده
باد و تیفونش آدم خشک میکنه عینِ چیچی
بالوبَندا زده برف ، صومِش به اینجا رَسیده
وقتی تَشبرق میزنه یا وقتی قُرتِراق میاد
همچی چیر میزنه بَچُو اِنگو هیولا رَسیده
دَس پَنوی چراغ بیگیر با احتیاط برو ، نَخُسی
داره جِلجِل میزنه ، آب زیر طاقّا رَسیده
بیبی در میاره از تو یَخدونش خُرمُوخَرک
جَمُمون جَمه بَبَم ، باز شب یلدا رَسیده
مُنج ومُنجَم میجُویم برنجَکِه کُرُنج کُرُنج
وقتِ ناخونک زدن به پِسّه مِسّا رَسیده
شب تار و ما بیدار و گل دوسی قصه میگه :
دل مجنون سُریده خبر به لیلا رَسیده
یاد تختِ حوضی و بساط نقّالی به خیر
حالو که وَجِش تلگرام و اینِستا رَسیده
سرتون درد نمیارم پریشُو خُو میدیدم
که هوا تَکِش شِکِسّه فصل گرما رَسیده
دیگه چِلّهی کوچیکو دس پاشه جم کرده بِرِه
عامونوروز اومده ، باهارِ زیبا رَسیده
هاجر جانثار
شیراز
یلدا که می رسد...
یلدا که می رسد به سخاوت سلام کن
خود را رهین عاطفه و احترام کن
ما بندگان حضرت حقیم زین جهت
با یاد حق به شوق و صفا اهتمام کن
یلدا که می رسد بنشین در کنار دوست
بر گردن غرور و تکبر لگام کن
این شب شب محبت و اخلاص و همدلی است
تاکید بر تمیز حلال و حرام کن
بر سفره های ِ خالی ِمردم سری بزن
در حقشان برابری ات را تمام کن
اسراف را رها کن و با همرهان بخند
در راه ِ اعتلای محبت قیام کن
هرگز طعام را به رخ دیگران مکش
شمشیر عقده را به صفا در نیام کن
هر دم بریز جام محبت به کام دوست
این گونه شوق خوشدلی ات را مدام کن
ای اشرف خلایق و ای بنده ی خدا
خود را برای راه خدا مستدام کن
#محمد_جعفر_زارع_خوشدل ۱۰۱۱
ایتا
https://eitaa.com/joinchat/3838312753Cd75444eef6
تلگرام
https://t.me/khoshdeltanzjedi
#یلدا #برف_باران #پائیز_زمستان #عشق_امید #محبت #صفا_صمیمیت #شعر_ادبیات_شاعر
با سلام خدمت دوستان، به ویژه برگزیدگان کنگره شعر و داستان یوسف دفاع مقدس استان فارس
مراسم اختتامیه که قرار بود روز 4 دی برگزار شود، به وقت دیگری موکول شد.
زمان بعدی متعاقبا اعلام خواهد شد.
ستاد اجرایی کنگره شعر دفاع مقدس فارس
«طنز یلدایی»
امشب شب درازیست یلداست مثل اینکه!
تا صبح شادمانی برپاست مثل اینکه!
هنگام عصر رفتم بازار میوه_آجیل
دیدم کمی جلوتر دعواست مثل اینکه
جنجال بود و غوغا در صفِ بال و گردن!
گفتم دخالت من بیجاست مثل اینکه!
رفتم کمی جلوتر پسته که جای خود داشت
حتی خرید تخمه رویاست مثل اینکه!
آنجا انار قرمز دارد هزار ناز و
در بین میوهها هم والاست مثل اینکه!
در آن ته مغازه با هیبت عجیبی!
یک کوه هندوانه!🍉 پیداست مثل اینکه
یک دسته موز خوش رنگ 🍌 چشمک زد آن طرفتر!
دیدم که قیمتش وای بالاست مثل اینکه!
سیب گران 🍎 نشسته با پرتقال نافی 🍊
او صاحبِ عیار و فتواست مثل اینکه!
آن سو لبوی داغ و این سو کباب بره_
غارتگر و حبیب دلهاست مثل اینکه!
در این میانه دیدم یک بستهٔ نخودچی_
با جیبمان ایاق و با ماست مثل اینکه!
اینجور شد که یخ زد تا مغز استخوانم!
باید به خانه برگشت سرماست مثل اینکه!
پروین جاویدنیا
#طنز
رویداد طنز شهروندی
با حضور طنزپردازان مطرح
💥استاد قاسم رفیعا
💥استاد راشد انصاری (خالو راشد)
و با حضور اعضای محفل طنز بیشوخی
🌟اجرای شعر و طنز
🌟برپاخند
🌟 موسیقی
🌟 مسابقه
🌟اهدای جوایز
خبرنامه شاعران 🔻
https://eitaa.com/khabarnameshaeranshiz
یک روز دگر مانده که دی سر برسد
پاییز به پیچ و خم آخر برسد
با سوت زمستان شب #یلدا شود و
سرما چمدان بدست از در برسد
#مجتبی_باقی
"گیسوی توست از شب یلدا درازتر"
کـوتـاه گشته عـمـر و مُعمّا درازتر
آواز التماس بـلـنـد است از دهان
دسـتـم بـرای عـرضِ تمـنّـا درازتر
هـر بار آمدم که در آغوش گیرمت
برگشته است دستِ من از پا درازتر
پایان عمر، غفلت من میشود فزون
گـردد غــروب، سـایـهٔ اشیا درازتر
کوتَهتر است روز قیامت ز رحمتش
دستی که میشود سوی دنیا درازتر
#عاصی_خراسانی