بیوفایی پیش چشم این اهالی خوب نیست
التماست میکنم این بیخیالی خوب نیست
خندههای رفتنت در کوچهها ویرانگرند
گریههای ماندنم در این حوالی خوب نیست
مادرم میگفت: شاید یک غروبی آمدی
انتظار سرنوشت احتمالی خوب نیست
بیتو مشغول تمامِ خاطرات رفتهام
ای تمام هستیام خوداشتغالی خوب نیست
کوزهای هستم که با درد تَرَک خو کردهام
جابهجاییهای این ظرف سفالی خوب نیست
چون رمیدنهای آهو نازهایت جالب است
دشت چشمم را نکن حالی به حالی خوب نیست
بعد از این حال من و این کوچه و این باغِ گُل
از نبودت مثل این گلهای قالی خوب نیست
#ابو_القاسم_خورشیدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈