*رفت اداره ی کار،کار دست خودش داد!
*از بس انتظار کشید، مدادش کو چک شد!
*سرخور بود ،به مغازه ی کله پاچه فروشی رفت.
*سازمان کوک نبود ،به سازمان حمایت از هنرمندان رفتیم.
*خسته که می شوم سر به سر بالش می گذارم.
*عنکبوت تار می زد، زنجره می خواند.
*نوازنده ،سه تار خرید، یکیش را خودش برداشت دوتایش را بخشید.
*چون کلاس، نداشت به دانشگاه نرفت!
*جهانگرددر سفر آخرت دفترش را همراه برد ،تا سفرنامه بنویسد.
*طاسی اش را به گردن پیشانی بلندش می انداخت.
*بوی قرمه سبزی می داد کله اش، باشامپو شستش!
#خانم بهپور
"کاریکلماتور"
* برای اینکه وجدانش بیدار بماند مرتب قهوه می خورد!
*می خواست رسوا نشود جماعت راهمرنگ خودش کرد!
*شعر سپیدش را روی کاغذ سیاه می نوشت.
*در توانش نبود شعر نو بگوید، شعر دست دوم می گفت.
*حرف های گنده تر از دهانش زد، گلویش گیر کرد.
*وقتی تصمیم گرفت شعر نو بگوید، شعر های قدیمیش را به سمسار فروخت.
*"کلیدر "محمود دولت آبادی را لب طاقچه گذاشتم!
*"تابستان" تاب مرا ستاند.
*"ماه" دو بار در ماه ، ابرویش را هلال می کند!
#خانم بهپور