eitaa logo
محفل شعر قند پارسی
280 دنبال‌کننده
2هزار عکس
261 ویدیو
90 فایل
ارتباط با ادمین‌های کانال : محمد محمدی‌رابع @shiraz_wound ارسال شعر ‌و مطلب : حسین کیوانی @h_keyvani
مشاهده در ایتا
دانلود
«شعرگفتن قریحه می‌خواهد» (رسم شاعری) ای دریغــا کـه عــده‌ای به خطــا خـویش را اهــل شعـــر پنـدارند گــرچـه دارنــد مختصــر طبعـی بــذر اشعــار سـسـت ، می‌کـارند در مَحــافــل به دور شـاعـــرهــا بــا سمــاجت همیشه درگیـــرنـد چون گـــدایــان کوچـه و بـــازار مصـرعی را بــه وام می‌گیـــرنـد هسـت شخصی بــدون استـعداد کــه بــه کـــرّات ، دیـــده‌ام او را در مَحــافــل بـــرای یک مصــرع نــزد اهــل سخــن بــوَد کــوشــا مصـرعی گفتــه و ز هــر شـاعــر مصـــرع دیگـــری، بگیـــــرد وام تــا سرانجــام ، یک غــزل گــردد زیـر شعر از خودش گــذارد نــام خواند شعری شبی به یک محفل که دو مصراعِ شعــر ، از من بود یک دو مصراع دیگــر از آن شعر از رفیـــق شفیــق آن تـــن بـــود شـاعــری گفـت : بیـت پنجــم را مـن ســرودم بـــرای ایـــن آقــــا ششمین بیت را که او می‌خواند شـاعـــرش بود ، از قضــا آنجـــا بیـت آخــر که یک تخلص داشت نیـم از او بــود و نیـم ، از دگـری بـود بـــازار مشــترک ، آن شعـــر کـه در آن بـــود ، از همــه اثـــری الغرض رسـم شاعـری این نیست شـاعــران خبــرگــان این کــارنـد گـر شود رسـم ، اهل فـن گـوینـد: شـاعـــران هـــم کــلاهبـــردارنـد کـاش قـدری به‌جــای این رفتــار بــود اهـــل تـــلاش و پــویــایـی تا پس از کسب نکتـه‌های ظریف بسُــرایــد غــــزل ، بــه تنهـــایـی گر که ضعـفی بـوَد در اشعــارش بشـود نقـــد، نـــزد اهــل سخــن نقـــد رنـــدانــه هسـت سـازنــده بــا عبـــارات محکــم و مـتـقـــن نـاقـــدان سخــن ، بــه اســـتادی چونکه در عـِـلم شعــر، ممتــازند به مَحـک نیز مثـــل صَــیرفیــان سَــره از نــاسَــره ، جــدا سازنـد ورنـه اینگــونه افتخــاری نیست شعـــرگــویی بــه همـت دگـــران شعــرگفتـن قـریحــه می‌خـواهد ضمـن آگــاهـی از اصــولِ بیـــان (ساقیا) بگــذر از قمـــاش دغــل کـه ره راسـت را ، نپـیـمــــودنــد گرچه در عین جهــل و بی‌خـردی نــام اســتاد بر خـود افـــزودنــد گـرچـه پُر طمــطراق در همـه جا چــون سرابنــد نقشـی از بــودن طبــل‌هـای حبــابی‌اند این قــوم مَملــو از پــوچـی و تهــی بــودن
🌹🌹🌹🌹 ✍ شعری بسیار زیبا از استاد (ساقی) ای دریغا که عده‌ای به خطا خویش را اهل شعر پندارند گرچه دارند مختصر طبعی بذر اشعار سست ، می‌کارند در محافل به دور شاعرها با سماجت همیشه درگیرند چون گدایان کوچه و بازار مصرعی را به وام می‌گیرند هست شخصی بدون استعداد که به کرّات ، دیده‌ام او را در محافل برای یک مصرع نزد اهل سخن ، بوَد کوشا مصرعی گفته و ز هر شاعر مصرع دیگری بگیرد وام تا سرانجام ، یک غزل گردد ـ زیر شعر از خودش گذارد نام خواند شعری شبی به یک محفل که دو مصراعِ شعر ، از من بود یک دو مصراع دیگر از آن شعر از رفیق شفیق آن تن بود شاعری گفت : بیت پنجم را من سرودم برای این آقا... ششمین بیت را که او می‌خواند شاعرش بود ، از قضا آنجا بیت آخر که یک تخلص داشت نیم از او بود و نیم ، از دگری بود بازار مشترک ، آن شعر که در آن بود ، از همه اثری الغرض رسم شاعری این نیست شاعران خبرگان این کارند گر شود رسم ، اهل فن گویند: شاعران هم کلاهبردارند کاش قدری به جای این رفتار بود اهل تلاش و پویایی تا پس از کسب نکته‌های ظریف بسراید غزل ، به تنهایی گرچه ضعفی بوَد در اشعارش بشود نقد، نزد اهل سخن نقد رندانه هست سازنده با عبارات محکم و متقن ناقدان سخن ، به استادی چونکه در علم شعر، ممتازند به مَحک نیز همچو صیرفیان سَره از ناسَره ، جدا سازند ورنه اینگونه افتخاری نیست شعر گویی به همت دگران شعر گفتن قریحه می‌خواهد ضمن آگاهی از اصول بیان (ساقیا) بگذر از قماش دغل که ره راست را ، نپیمودند گرچه در عین جهل و بی‌خردی نام "استاد" بر خود افزودند گرچه پر طمطراق در همه جا چون سرابند نقشی از بودن طبل‌های حبابی‌اند این قوم مملو از پوچی و تهی بودن سید محمدرضا شمس (ساقی)