eitaa logo
محفل شعر قند پارسی
348 دنبال‌کننده
3.4هزار عکس
582 ویدیو
114 فایل
ارتباط با ادمین‌های کانال : محمد محمدی‌رابع @shiraz_wound ارسال شعر ‌و مطلب : حسین کیوانی @h_keyvani
مشاهده در ایتا
دانلود
به دخترم‌ می‌آموزم حیا را عفاف را نه تنها در پوشش که در کلامش در نگاهش و در رفتارش. دقیقه‌ای که بین برخی از روشن‌فکران به ظاهر آزاداندیش و مذهبی‌های ظاهربین گم‌ شده است باز پوشیده دخترم چادر رنگ باران گرفته رویایش به!چه زیبا شده در این پوشش صورتش، دست‌هاش، پاهایش مثل مهتاب در شب تاریک می‌درخشد در این لباس قشنگ می‌دهد با نجابتش به زمین شاخه شاخه بهار رنگارنگ مثل اسلیمی و گل و بوته دور محراب مسجدی ساده دور تا دور قاب صورت او غنچه‌های بهشت گل داده. روز حجاب و عفاف فرصتی است برای تفکری صحیح دراین باره و قضاوت رفتارهای اشتباه تمام زنان و مردان سرزمینم.
امام گل‌ها عنوان مجموعه شعری عاشورایی از محمود پوروهاب است. پوروهاب در این مجموعه، در ۱۳ قطعه شعر که قالب همه آن‌ها غزل‌مثنوی است و در شعر کودک و نوجوان کمتر استفاده شده است، به توصیف وقایع عاشورا و برخی از قهرمانان این رویداد مهم تاریخی پرداخته است. زبان اشعار ساده و روان است و همراهی آن‌ها با تصاویر می‌تواند آن ها را برای نوجوانان گروه‌های سنی د و ه مناسب کند؛ اگرچه بزرگسالان هم دیگر مخاطبان این مجموعه‌اند. تشنه و تشنگی، رود، لاله، مشک، آب،اسب، سقا و ...از کلیدواژه‌های این مجموعه‌اند که در دیگر شعرهای عاشورایی نیز دیده می‌شوند. نگاه شاعر به واقعه‌ی عاشورا در این دفتر چون بسیاری از سروده‌های دیگر شاعران، نو و تازه نیست با این حال شاعر کوشیده است با خلق تصاویری متفاوت و ملموس سروده‌ای عاطفی ارائه کند و به مضمون رنگ و بویی تازه ببخشد. استفاده از ردیف برای تمام اشعار موسیقی شعرها را تقویت کرده است و زبان ساده و واژه‌‌ها‌ و ترکیب‌هایی چون سنجاقک، قمری، شکوفه، گلدان، خورشید، ترانه‌ی رود، ماهی سرخ کوچک، آهوی سبزه‌زار، گل خشک و شاخه سبز صنوبر بر صمیمت کلام افزوده است. از دیگر نقاط قوت این کتاب، ذکر منابع مورد استفاده است. انتشاران مدرسه این مجموعه را اولین بار در سال ۱۳۷۵ منتشر کرده است. شعر زیر از این دفتر انتخاب شده است: گفتی ای نوبهار من برگرد کوچک بی‌قرار من برگرد داغ و اندوه تازه‌ای نگذار بر دل داغ‌دار من، برگرد آه از خون سرخ یارانم دشت شد لاله‌زار من، برگرد منم آن رود تشنه کو آبی؟ خشک شد چشمه‌سار من برگرد در دل کوفیان زمستان است دور شو از کنار من، برگرد تیغ و شمشیر تشنه خونند آهوی سبزه‌زار من برگرد ای گل کوچک برادر من یادگار بهار من برگرد کودک اما عمو عمو می‌کرد گل خود را دوباره بو می‌کرد غصه‌ها داشت در دلش خانه دور گل گشت مثل پروانه بال پروانه را جدا کردند چه ستم‌ها که بر شما کردند باشگاه کتاب کودک و نوجوان سیب نارنجی https://eitaa.com/sibbook
طوفان روزی از روزگاران دیرین روزهای خوش و خوب و شیرین کفتری در حرم آشیان داشت شوق پرواز در آسمان داشت لانه‌اش در پناه درختان در امان بود از باد و باران در دل لانه مهر و صفا بود جیک جیک خوش جوجه‌ها بود لانه‌ای گرم و خوش، لانه‌ای سبز سهم هر جوجه‌ای، دانه‌ای سبز هر سحر مادر از لانه می‌رفت در پی آب یا دانه می‌رفت باز می‌آمد از راه هر بار شاخۀ سبز زیتون به منقار ناگهان کرکسی بال وا کرد بر سر لانه چنگال وا کرد سایه‌ای شوم بر لانه افتاد خانۀ جوجه‌ها رفت بر باد بال می‌زد به هر سو کبوتر جوجه‌ها هم به دنبال مادر گاه آوارۀ کوه و صحرا گاه در شهر غمگین و تنها گاه در پشت درهای بسته بال می‌زد هراسان و خسته خسته از جست‌وجوهای بسیار برگ زیتون زردی به منقار آن کبوتر ز یاران ما بود رنگ بال و پرش آشنا بود اینک آن مرغ، غمگین و تنهاست باز آواره در دشت و صحراست آن کبوتر که یار من و توست خسته در انتظار من و توست ما که مرغان دشت بلاییم با غم یکدگر آشناییم ما ز چنگال خونین نترسیم از پر و بال خونین نترسیم بال در بال هم فوج در فوج پر بگیریم مستانه در اوج تا نشانی ز طوفان بپرسیم راه را از شهیدان بپرسیم بال در بال هم پر بگیریم آسمان را سراسر بگیریم تاجی از نور روی سر ما قرص خورشید زیر پر ما تا که آن خانه را پس بگیریم آشیان را ز کرکس بگیریم مثل رگبار باران بباریم خانه را سر به سر گل بکاریم ✍🏻 🏷 |