به مناسبت هفته ی کتاب و کتابخوانی
مناظره... 🌸🌺👌👌😍💐🌶
شنیدم که در محضر آفتاب
کبابی چنین طعنه زد بر کتاب؛
زن و مرد،آرامشش از من است
نه چون تو که افزون کنی اضطراب
کتاب این سخن را چو بشنید گفت
سوالی است من را بفرما جواب؛
تورا می خورند از چه خرد و کلان
چسان با تو هستند بیدار و خواب؟
کباب از جوابش چو درماند گفت؛
من و نان و سبزی و دوغ و شراب
به کلّ ِ زن و مرد جان می دهیم
که بی ما ذلیلند و خام و خراب
کتاب از چنین پاسخی اَخم کرد
نگاهی به او کرد با التهاب
به او گفت از تو چه مانَد به جای
بجز کود و مزبل ، بجز فاضلاب؟!!
منم بر بشر یار و همراه ِ عمر
پس از مرگ حتی،پس از اجتناب
روال زمین و زمان از من است
منم نوشداروی زخم و عتاب
منم آنکه با من نشستند خوش
هزاران سخندان ِ عالی جناب
منم آنکه با من هر آنکس نشست
بِدانست فرق سراب و سحاب
تو در جان مردم شرر می زنی
به قند و به چربی کنی ارتکاب
تو بر کودکان می دهی شرّ و شور
خطر می سپاری به اهل شباب
به پیران دهی سوز ِ آه و ولَع
غم پرخوری را بدون حساب
ولی من به ایشان دهم بارها
صفات خوش و گفت و گفتار ناب
مرا بیشتر هرکه خوانَد شود
علیم و کبیر و درایت مآب
تورا هرکه از حد خورد بیشتر
شود شاملش رنج و آه و عذاب
منم آنکه هستم قوی ، ماندگار
چو خورشید چون جوهر ِماهتاب
تویی آنکه هستی ضعیف و ذلیل
نه درس و کلاسی نه وعظ و خطاب
کباب از کتاب آنچنان شد خجل
که در دم پلاسید و شد چون طناب
شبیه طنابی ضعیف و ذلیل
که حتی نیامد به کار ِ رکاب
چو اینگونه شد با بیانی بلیغ
ندا داد او را چنین آفتاب؛
مقام کتاب ارچه نشناختی
ولیکن دراو هست اندرز ِ ناب
صفای جهان در کتاب است و نیست
چو او را صفا آور و باز تاب
کتاب است رمز و ره ِ خوشدلی
کز او می کند عالمی اکتساب
کتاب است اُسّ و اساس رفاه
کز او می رسد بر خلایق ثواب
#جعفر_زارع_خوشدل ۹۲۴
ایتا
https://eitaa.com/joinchat/3838312753Cd75444eef6
تلگرام
https://t.me/khoshdeltanzjed
#هفته_ی_کتاب_و_کتابخوانی_مبارک #کباب #آفتاب #مناظره #طنز_تعهد_تامل_خنده_شوخی #شعر_ادبیات_شاعر
باند بازی ها اگر در کار این میهن نبود
قوم و خویش بازی و رانت و رشوه هم حتمن نبود
این سه از تصمیم مسئولین اگر می شد برون
شک نکن در کشور ما هرزگی اصلن نبود
منبر و محراب و مسجد رونقش بسیار بود
مملکت می شد گلستان،شعله در خرمن نبود
هیچکس از خادمینش ذره ای عقده نداشت
اختلاس و دزدی و تزویر ِ اهریمن نبود
تا فلانی می شود مسئول ، شمع خویش را
می کند روشن ، تو گویی دیگری روشن نبود
آنچنان بر شمع خود با شوق روغن می دهد
تا تو پنداری که دیگر قطره ای روغن نبود
زن اگر دارد ، زنش را می دهد پست و مقام
ورنه فرزندش شود مسئول وقتی زن نبود
دختر و داماد خود را تا ثریا می برد
بی خیال از اینکه ایشان از خطا ایمن نبود
پشت هم اقوام خود را می دهد پست و مقام
مثل اینکه غیر ِایشان در وطن یک تن نبود
من نمی دانم چه شد معیار بین خوب و بد
شاید از اول چنین معیار ها متقن نبود!!
رفته رفته رانتخواری ها شده معیارشان
اینکه دیگر کار غرب وحشی و دشمن نبود!!
می خورد چون موریانه پایه ی اخلاص را
تازه می فهمی چرا آسایش و مسکن نبود
خوشدلا ، داماد دکتر شد رئیس دفترش
گرچه من شایسته بودم جا برای من نبود
راستی اینها چه می کردند با میهن اگر
بعد ِقانون و قضا،جان کندن و مردن نبود؟؟!!
#محمد_جعفر_زارع_خوشدل ۱۰۰۶
ایتا
https://eitaa.com/joinchat/3838312753Cd75444eef6
تلگرام
https://t.me/khoshdeltanzjedi
#باند_بازی #جناح #قوم_خویش #رانت #مسئولین #طنز_تعهد_تامل_خنده_شوخی #شعر_ادبیات_شاعر