محمدرضا رحیمی عنبران فرزند محمد علی در آبان ماه 1365 شمسی در مشهد مقدس متولد شد. او از شاعران معاصر فارسی زبان است که در وصف امام حسین (ع)، اشعاری را سروده است.
او کارشناس جامعه شناسی است و با نهادهای هنری فرهنگی چون روزنامهها (خراسان، قدس و همشهری) و صدا و سیمای خراسان رضوی همکاری مستمر داشته است. همچنین مؤسس و مجری انجمن آیینی شعر هشتم نیز بوده است.
وی اجرا و برگزاری شبهای شعر *رسم دعبل* که در حرم مطهر رضوی( بهار سال 1398) را بر عهده داشته است
ایشان به سفارش بنیاد بین المللی فرهنگی هنری امام رضا علیه السلام کتابی تحت عنوان *آه و آهن* با همراهی دکتر هادی منوری گرداوری کرده اند! اشعار این شاعر در مجموعههای «بهار میثاق»، «چشمه خورشید» و «دختر خورشید و ماه» گردآوری و به چاپ رسیده است.
#معرفی_شاعر #علیرضا_رحیمی_عنبران
دوشنبه آمد و بعد از تماس ساعت چار
قرار از کف من رفت در هوای قرار
خوشا به عاقبت قطرهای که دریا شد
خوشا به عافیت راه رود! آخر کار
خوشا تلألو خورشید در صحاری شب
خوشا نسیم دلانگیز صبح گندمزار
به او رسیدم و دیدم چقدر افتادهست
چنان درخت برومند سربزیر از بار
خطوط روشن پیشانیش چنان خطّی
که یادگار نوشته زمانه بر دیوار
خدا شناس و خداباور و خدا آگاه
مدام زیر لبش داشت ذکر استغفار
زمان خواندن شعرم رسید و در پایان
چه شاعران پس از یک نگاه معنادار
به خنده گفت چرا شعر مینویسی تو هان
برو کتاب بخوان، خویش را مده آزار
تو چون حبابِ نشسته برآب میمانی
برو به بحر معانی بجوی و دٌر به کف آر
در این بهشت که خوش چهره ماه رخسار است
کنار گل بنشین و مرو سوی خص و خار
و بیدلانه دل از این و آن بگیر و برو
سراغ صائب و حافظ به آن دو دل بسپار
در این سیاهی شب ، گرم نور روزنه باش
برو رها شو از این سایههای بدپندار
به باد میرود این گنجهای نقره و زر
به جستجوی ادب باش و بگذر و بگذار
چه شاعری که "وفایی" نمیشناسی هیچ
چه شاعری که "شکوهی" نخواندهای یک بار
برو به عرض ادب کُنج صحن جمهوری
به محفل ادبی، یادگار "صاحبکار"
بدون فیض الهی نمیرسی به "کمال"
مؤیدت دَم "قدسی" شود در این گلزار
به برگ ریز مضامین، "شفق" مشوّق ماست
در این میانه مشو غافل از صفای بهار
برو سراغ قصیده چنانکه خاقانی
نگاه کن تو به اسفندقه که شاعروار
به دستبوس غزلهای "قهرمان" رفته ست
چنان که شبنم نو، بر شکوفههای انار
چقدر گرم صدایش شدم نفهمیدم
که ماندم از شعف و شوق، تا سحر بیدار
چقدر آه، دلم تنگ آن شب است امروز
که سالهاست گذشتهست از شب دیدار
تو ای برادر من ای جوان نواندیش
کنون که دست تو باز است و فرصتت بسیار
عَلم به دوش شهیدان و ذاکران کوچید
علم به روی زمین است یا علی بردار
#علیرضا_رحیمی_عنبران #شعر