مردانِ خدا پردهٔ پندار دریدند
یعنی همه جا غیرِ خدا یار ندیدند...
هر دست که دادند از آن دست گرفتند
هر نکته که گفتند همان نکته شنیدند...
یک طایفه را بهرِ مکافات سرشتند
یک سلسله را بهرِ ملاقات گزیدند...
یک فرقه به عشرت در کاشانه گشادند
یک زمره به حسرت سرِ انگشت گزیدند...
جمعی به درِ پیرِ خرابات خرابند
قومی به برِ شیخِ مناجات مریدند...
یک جمع نکوشیده رسیدند به مقصد
یک قوم دویدند و به مقصد نرسیدند...
فریاد که در رهگذرِ آدمِ خاکی
بس دانه فشاندند و بسی دام تنیدند...
همت طلب از باطنِ پیرانِ سحرخیز
زیرا که یکی را ز دو عالم طلبیدند...
زنهار مزن دست به دامان گروهی
کز حق ببریدند و به باطل گرویدند...
چون خلق درآیند به بازارِ حقیقت
ترسم نفروشند متاعی که خریدند...
کوتاه نظر غافل از آن سرو بلند است
کاین جامه به اندازهٔ هرکس نبریدند...
مرغانِ نظربازِ سبکسیر فروغی
از دامگهِ خاک بر افلاک پریدند...
#فروغی_بسطامی
forooghi.gif
حجم:
4.5K
میرزا عباس فروغی بسطامی غزلسرای بزرگ دوران قاجار در سال ۱۲۱۳ هجری قمری در کربلا زاده شد. بعد از فوت پدر به ایران آمد و نزد عموی خود دوستعلیخان به مازندران رفت. او ابتدا «مسکین» تخلص میکرد ولی پس از ورود به دستگاه شجاعالسلطنه، تخلص خود را به نام فروغالدوله از فرزندان او به «فروغی» تغییر داد. در غزلسرایی شیوهٔ سعدی را درپیش گرفت و الحق به خوبی از عهده برآمد. وی با قاآنی شیرازی معاشر و مصاحب بوده است. فروغی در ۲۵ محرم ۱۲۷۴ هجری قمری در تهران درگذشت.
#فروغی_بسطامی #معرفی_شاعر
تا شکنِ زلف توست، سلسله جنبان دل
جمع نخواهد شدن ، حال پریشان دل
شوق تو در هم شکست، پنجهٔ شاهین صبر
عشق تو لشکر کشید بر سر سلطان دل
کار من آمد به جان، از ستم پاسبان
رفتم از آن آستان، جان تو و جان دل
چاره هر درد را ، خلق به درمان کنند
درد تو را کرده عشق، مایهٔ درمان دل
گرچه صبوری خوش است در همه کاری ولی
کردنِ صبر از رُخَت ، کی شود امکان دل؟
دل به تو بربست عهد، کز سرِ جان بگذرد
جان گران مایه رفت بر سر پیمان دل
در طلب چشم تو دور به آخر رسید
آه که آن هم نشد حاصل دوران دل
رشتهٔ عقلم گسیخت بر سر سودای عشق
گوهر اشکم بریخت بر در دکان دل
سوزن فکرت شکست، رشتهٔ طاقت گسیخت
بس که ز نو دوختم چاک گریبان دل
عمر فروغی گذشت، کام دل آخر نیافت
گر تو مرادی ولی، وای ز حِرمان دل...
#فروغی_بسطامی #شعر
قدم به کوچهٔ دیوانگی بزن چندی
که عقل بر سر بازار عشق حیران است
#فروغی_بسطامی
تا کی در آرزوی قیامت توان نشست ؟
برخیز تا هزار قیامت بپا کنی
#فروغی_بسطامی
امشب تو را به خوبی نسبت به ماه کردم
تو خوب تر ز ماهی، من اشتباه کردم
#فروغی_بسطامی
امشب تو را به خوبی نسبت به ماه کردم
تو خوب تر ز ماهی، من اشتباه کردم
#فروغی_بسطامی