eitaa logo
محفل شعر قند پارسی
266 دنبال‌کننده
1.9هزار عکس
245 ویدیو
88 فایل
ارتباط با ادمین‌های کانال : محمد محمدی‌رابع @shiraz_wound ارسال شعر ‌و مطلب : حسین کیوانی @h_keyvani
مشاهده در ایتا
دانلود
متولد ۱ تیر ۱۳۶۲ در زاهدشهر فسا. او دارای مدرک دکترای فلسفه از دانشگاه تربیت مدرس و دانش‌آموختهٔ کارشناسی ارشد الهیات با گرایش فلسفه در دانشگاه امام صادق است و از سال ۱۳۸۷ در دانشگاه امام‌صادق علیه السلام ، دروس ادبیات و منطق را تدریس می‌کند. سیار شاعری است که برای مسائل سیاسی و اجتماعی اهمیت ویژه‌ای قائل است و این نکته در آثار او مشهود است. مجموعه شعر «حق‌السکوت» او در سال ۱۳۸۹ برگزیده‌ی بیست‌ونهمین دوره‌ی جایزه‌ی کتاب سال جمهوری اسلامی ایران در بخش ادبیات شد و یکی از برگزیدگان سومین دوره جشنواره شعر فجر نیز بوده‌است. آثار: ▫️یادآوری ▪️رودخوانی ▫️حق‌السکوت
زمين از برگ، برگ از باد، باد از رود، رود از ماه روايت کرده‌اند ارديبهشتي مي‌رسد از راه بهاري م‍ي‌رسد از راه و مي‌گويند مي‌رويد گل داوودي از هر سنگ، حسن يوسف از هر چاه بگو چله‌نشينان زمستان را که برخيزند به استقبال مي‌آييمت اي عيد از همين دي‌ ماه  به استقبال مي‌آييمت آري دشت پشت دشت چه باک از راه ناهموار و از ياران ناهمراه به استهلال مي‌آييمت اي عيد از محرم‌ها به روي بام‌ها هر شام با آيينه و با آه... سر بسمل شدن دارند اين مرغان سرگردان گلويي تر کنيد اي تيغ‌هاي تشنه، بسم الله!
امتداد غدیر گشودند بال و پری تا بهشت شهیدان پرواز اردیبهشت صف اولی‌های بی‌ادعا صف اولی‌های دردآشنا به سر برده عهد وفا با ولی نفس‌هایشان یا علی یا علی بلندای پروازشان را ببین صف اولی‌های پایین‌نشین خریدار خوش سرنوشتی شدند شبیه رجایی بهشتی شدند سیاست ز تقوایشان کم نکرد زمین‌گیر و مغرور و بی‌غم نکرد سیاست که شد امتداد غدیر رواقی‌ست از بارگاه امیر بخوان خطبه‌هایش یکایک بخوان تو فرمان او را به «مالک» بخوان به آواز یا مالکش گوش دار دلت را به مهر رعیّت سپار (۱) پی جرعهٔ ناب این «خُم» بگرد به عشق «علی» دور «مردم» بگرد دلت را به این عشق هم‌راز کن ز کار خلایق گره باز کن سیاست که شد رفتنِ راه حق نمازی‌ست مقبول درگاه حق رسیده‌ست هنگامهٔ انتخاب میان‌دار می‌خواهد این انقلاب یکی چون «رئیسی» که تا پای جان بماند بر این عهد با عاشقان برای سرافرازی این علم به آب و به آتش زند دم به دم چنان خویش را وقف مردم کند که خود را در این معرکه گم کند به دست من و توست نبض زمان به رأی من و توست چشم جهان در این پیچ تاریخی بی‌نظیر به رأی من و توست طیِ مسیر به این انتخاب است با صد امید نگاه هزاران شهید رشید به پا خیز، شوری به عالم به پاست نگاه شهیدان غزّه به ماست به پا خیز تجدید پیمان کنیم به هر رأی خود رمی شیطان کنیم به پا خیز، می‌خوانَد ایران تو را فراخوانده خون شهیدان تو را ✍🏻 🏷 | | ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ ۱. «وَ أَشْعِرْ قَلْبَكَ الرَّحْمَةَ لِلرَّعِيَّةِ وَ الْمَحَبَّةَ لَهُمْ وَ اللُّطْفَ بِهِم؛ مهربانى و محبت و لطف به رعيت را شعار قلب خود قرار ده.» (فرازی از نامه۵۳ نهج‌البلاغه: عهدنامه مالک اشتر)
◾️فصل دوم «سرزمین شعر» در راه است... ▫️فصل جدید برنامۀ «سرزمین شعر» از شنبه، ۱۷شهریور روی آنتن شبکۀ و دو خواهد رفت. 🔸️به گزارش روابط عمومی برنامۀ «سرزمین شعر» فصل دوم این برنامه، با حضور برگزار خواهد شد. شایان ذکر است که این فصل با حضور تماشاچی اجرا خواهد شد و همچنین شاعران برتر در هر قسمت حضور دارند. 🔹️ناصر فیض، علیرضا قزوه، محمدکاظم کاظمی، علی‌محمد مؤدب و داوران برنامه هستند و امیرحسین مدرس اجرای برنامه را به عهده دارد. همچنین استاد علیرضا ، مانند فصل قبل در برنامه حاضر خواهد بود. 🔸️«سرزمین شعر» در ۲۰ قسمت ۷۰ دقیقه‌ای از شنبه تا سه‌شنبه ساعت ۲۱ از شبکه چهار سیما و ساعت ۲۳:۱۵ از شبکۀ سیما پخش خواهد شد. همچنین خلاصۀ برنامه در چهارشنبه ساعت ۲۱ روی آنتن شبکۀ چهار خواهد رفت. 🔗کانال @mmsayyar
مردان میدان چه سخت است داغ علمدار دیدن غم یار، در اوج پیکار دیدن چه سخت است در اوج غوغای صفین علی را عزادار عمار دیدن به بی‌تابی موج‌های فراتیم به هنگامهٔ چشم خونبار دیدن نمی‌دید در خواب هم دیدهٔ ما به خون خفته آن چشم بیدار دیدن ز یوسف به یک پیرهن خیره ماندن ز یحیی سری دست اغیار دیدن به گفتن نیاید، به باور نگنجد چنان کوه را زیر آوار دیدن همین است تقدیر مردان میدان به پیکارها پیکر یار دیدن تنی را به میدانِ مین ارباً اربا تنی را پر از خون به رگبار دیدن ولی نیست هرگز به قاموس مردان هراسی از این راه دشوار دیدن هراس است بر جان خیبرنشینان سَنابرق شمشیر کرّار دیدن مَهیب است فریاد یا حیدر ما مهیب است هان! قهر قهار دیدن همه هیبت گنبد آهنین را بر این عنکبوتان چنان تار دیدن مهیب است در بارش «رعد» و «سجیل» زمین و زمان، تیره و تار دیدن به‌ناگاه «فتاح» و «خیبرشکن» را بر این قلعهٔ کهنه آوار دیدن جسدهای مشئوم دیوانه‌دیوان به هر کوی و بازار بر دار دیدن «بعثنا علیکم عباداً لنا» را به سربند گُردان احرار دیدن! زمان «فجاثوا خلال‌الدیار» است شرر بر سراپای اشرار دیدن ✍🏻 🏷 شهید والامقام
ای تیغ! سرسنگین مشو با ما سبک‌سرها دست از دلِ ما برمدارید آی خنجرها! رودیم و اشهد گفتنِ ما بر لبِ دریاست ننگ است ما را مرگ در مرداب بسترها پیشانیِ ما خط به خط، خطّ‌ِ مُقدّم بود ما را سری دادند سرگردان ِسنگرها آهسته در گوشم کسی گفت: اسمِ شب «صبح» است! ناگاه روشن شد دو عالم از مُنوّرها روشن برآمد دستمان تا در گریبان رفت از سینه‌ی سوزان برآوردیم اخگرها مُشتِ اسیرانِ زمین را باز خواهد کرد سنگی که می‌افتد به دنبالِ کبوترها خوابِ غریبی دیده‌ام، خوابِ ستاره، ماه... خوابی برایم دیده‌اید آیا برادرها؟!...
گهگاه تنفسی به اوقات بده رنگی به همین آینه‌ی مات بده من می‌دانم سرت شلوغ است ولی گاهی به خودت وقت ملاقات بده