eitaa logo
محفل شعر قند پارسی
348 دنبال‌کننده
3.4هزار عکس
582 ویدیو
114 فایل
ارتباط با ادمین‌های کانال : محمد محمدی‌رابع @shiraz_wound ارسال شعر ‌و مطلب : حسین کیوانی @h_keyvani
مشاهده در ایتا
دانلود
باز باران است، باران حسین بن علی عاشقان جان شما، جان حسین بن علی خواه بر بالای زین و خواه در میدان مین جان اگر جان است قربان حسین بن علی شمرها آغوش وا کردند، اما باک نیست وعدۀ ما دور میدان حسین بن علی... در همین عصر بلا پیچیده عطر کربلا عطر باران، صوت قرآن حسین بن علی پرچم بیداد را روزی به آتش می‌کشد شعله‌های عشقِ سوزان حسین بن علی قدسیان از سفره‌اش نان و نمک خوردند و ما تا ابد هستیم بر خوان حسین بن علی هر کجا عشق است نام او طنین‌انداز شد در جهان برپاست طوفان حسین بن علی هر کجای خاک من بوی شهادت می‌دهد عشقم ایران است، ایران حسین بن علی گفته بودی «مرد را دردی اگر باشد خوش است» دردهای ما و درمان حسین بن علی دست بالا کن ببین لبیک‌گویان آمدند نوجوانان و جوانان حسین بن علی دست بالا کن بگو این بار با صوتی جلی دست‌های ما به دامان حسین بن علی
ناصر حامدی ۲ فروردین ۱۳۵۵ در ماسال گیلان متولد شد. او از نوجوانی حضور فعالی در جلسات شعر داشت و در دوره دبیرستان توانست رتبه نخست شعر دانش‌آموزی کشور را کسب کند. وی دانشجوی دکترای رشته زبان و ادبیات فارسی و مدرّس این رشته است. وی در عرصه مجری‌گری و برنامه‌سازی نیز فعالیت دارد. عرق مذهبی او و بهره بردن از عناصر دینی حتی از لابه‌لای اشعار عاشقانه او مشخص است. از آثار او می‌توان به «قطار روم-خراسان»، «باشد برای بعد»، «درخت سوخته در باران» و «از تو چه پنهان» اشاره کرد.
هوا پر شد از عطر نام حسین به قربان عطر پراکنده‌اش چه سرمست و شورآفرین می‌رود سپاهی به دیدار فرماندهش هوایی شدم، مقصدم کربلاست کجا از همین سرزمین بهتر است؟ برای رسیدن به آغوش تو هوای خوش اربعین بهتر است چه باکی‌ست از پای تاول زده به عشق تو طی می‌شود این مسیر نمانده‌ست چیزی به کرب‌وبلا امیری حسینٌ و نعم الامیر غریبم به آغوش تو دلخوشم اسیرم به عشقت شدم مبتلا در این روزها آرزویم شده فقط کربلا کربلا کربلا مرا مادرم از همان کودکی به شیرینی نام تو شیر داد پدر با خودش برد هیأت مرا به من مهر و سربند و زنجیر داد دلم خوش به داروی دیدار توست حبیبم حسین و طبیبم حسین غریبانه در کربلا خفته‌ای نگاهی به من کن، غریبم حسین قدم می‌گذاری به صحن بهشت به یاد شهیدان والامقام بگو با دلی عاشق و بی‌قرار به لب‌های عطشان مولا سلام
زیر باران بنشینیم که باران خوب است گم شدن با تو در انبوه خیابان خوب است با تو بی‌خوابی و بی‌تابی و دل مشغولی با تو حال خوش و احوال پریشان خوب است رو به رویم بنشین و غزلی تازه بخوان اندکی بوسه پس از شعر فراوان خوب است موی خود وا کن و بگذار به رویت برسم گاه‌گاهی گذر از کفر به ایمان خوب است شب خوبی است،بگو حال زیارت داری؟ مستی جاده‌ی گیلان به خراسان خوب است نم نم نیمه شب و نغمه‌ی عبدالباسط زندگی با تو کنار تو، به‌ قرآن خوب است
گل که می‌گرید غمِ عریانی‌اش را می‌خورد پیچ و تاب زخم سرگردانی‌اش را می‌خورد خاک اگر باران نمی‌بیند گناهِ ابر چیست؟ نامسلمان چوب بی‌ایمانی‌اش را می‌خورد عشق را از دستبرد بی‌وفایی دور کن گرگ، بی‌شک برّه‌ی قربانی‌اش را می‌خورد راستی! بارِ کج خود را به منزل می‌برد آن که دارد نان بی‌وجدانی‌اش را می‌خورد؟ وامصیبت! شیخ راه قبله را گم کرده است غصه‌ی معشوقه‌ی پنهانی‌اش را می‌خورد! اشک بند آمد ولی این سدّ بی‌جان نیمه‌شب بی‌گمان دیواره‌ی سیمانی‌اش را می‌خورد...
مثل یک جنگلِ پاییزیِ سرما خورده شده‌ام بی‌رمق و غم‌زده و تا خورده اخم کن، زخم بزن، تلخ بگو، سر بشکن قالی آن‌گاه عزیز است که شد پا خورده ماهی کوچک اگر دل نسپارد چه کند؟ بس که آب و نمک از سفره‌ی دریا خورده عشق، داغ است و دوای تن سرد من و تو دور آتش بنشینیم دو سرما خورده؟ برسانید به یوسف که سرافراز شدی هر چه سنگ است به بیچاره زلیخا خورده برسانید از او صرف نظر خواهم کرد نرساند اگر از آن لبِ حلوا خورده