eitaa logo
محفل شعر قند پارسی
352 دنبال‌کننده
3.3هزار عکس
575 ویدیو
113 فایل
ارتباط با ادمین‌های کانال : محمد محمدی‌رابع @shiraz_wound ارسال شعر ‌و مطلب : حسین کیوانی @h_keyvani
مشاهده در ایتا
دانلود
زمان؛ شروع بهاری سیاه و نارس بود برای آنکه ببارم اشاره ات بس بود کنار میز نشستیم و شعر نوشیدیم چقدر طعم ِ غزلنوش ِ واژه ها گس بود شدم مسافر جغرافیای آغوشت که مرز پیرهنت ابتدای اطلس بود به بادبادک قلبم چه ساده نخ بستی اگرچه اوج گرفتم ولی هوا  پس بود! جهان برای قناری فقط قفس می بافت و آسمان همه در انحصار کرکس بود شناسنامه ی گل هیچ اعتبار نداشت بهار ؛ کاغذ تقویم های بی کس بود برای داشتنت هشت سال جنگیدم چقدر خاطر آن جنگ ها  مقدّس بود!
✳️ نام در غزلهای حافظ و سعدی کجاست؟ ❇️ شاید بسیاری ندانند که چرا نام بعد از شاهنامه ، از قرن ۷ به بعد و در شعرهای سعدی و حافظ نیامده،حتی بعد از این شعرا هم نیست؟!مگر این مفاخر، ایرانی نبودن !؟ آیا به ایران بی توجه بوده اند؟! پاسخ : خیر ، بی توجه نبودند ، اما چون جایی به نام (ایران یکپارچه) را نمیشناختند از آن نام نبرده اند! شاید بسیاری اطلاع نداشته باشند که در زمان سعدی و حافظ و...ایران به معنای یک مملکت واحد وجود نداشته ، هر شهر یک پادشاه برای خودش داشت و هر گوشه ای از این خاک هرازگاهی با خونریزی و... در دست خوانین و ملوک دست به دست میشد و هر کسی با آوردن قوانین من درآوردی خودش مردم تحت فرمانش را آزار میداد. آری ،آن ایران باستان که بسیار بزرگ بود و سرزمین پارس با امپراطوری وسیعی که زبانزد جهانیان بود ، در این مقطع تاریخ وجود نداشت. هر شهر یک مملکت مستقل برای خودش بود،یک شیرازی در خراسان غریب بود و یک خراسانی در کرمانشاه و... و همه همین بودند غم و چو بر نمی‌تابم به شهر خود روم و شهریار خود باشم قابل ذکر اینکه گمان نکنید در بیت فوق منظور حافظ از جایی خارج از ایران کنونی بوده است ، بلکه منظورش جایی مانند یا شهرهای دیگری بجز شیراز بوده است. مدت کوتاهی حافظ به یزد یا به قول خودش همان تبعید میشود نماز چو گریه آغازم به مویه‌های قصه پردازم من از دیار حبیبم نه از بلاد مهیمنا به رفیقان خود رسان بازم هوای منزل یار آب زندگانی ماست صبا بیار نسیمی ز خاک جالب است که بدانید مانند اهل سفر و غربت و جهانگردی و ممالک دیگر رفتن نبود ، کنار آب رکنی و دیدن پریوشان شیرازی و شراب شیراز را به زحمت سفر ترجیح میداد. من کز سفر نگزیدم به عمر خویش در عشق دیدن تو هواخواه در بیت فوق منظور از وطن ، شیراز است و غربت شهری در ایران کنونی بجز شیراز را می گوید. چند مثال از حافظ میزنم که ببینید اسم را چگونه با شهرها و ممالک دیگر می آورد یا قیاس میکند: حافظ حدیث سحر فریب خوشت رسید تا حد مصر و چین و به اطراف روم و ری شیراز و آب رکنی و این باد خوش نسیم عیبش مکن که خال رخ هفت کشور است اگر چه زنده رود آب حیات است ولی شیراز ما از اصفهان به سخندانی و خوش خوانی نمی ورزند در شیراز بیا حافظ که تا خود را به ملکی دیگر اندازیم ره نبردیم به مقصود خود اندر شیراز خرم آن روز که حافظ ره بغداد کند عراق و فارس گرفتی به شعر خوش حافظ بیا که نوبت بغداد و وقت تبریز است (در بیت فوق منظور از عراق بخشهایی از ایران کنونی بوده ، بغداد محل عراق کنونی است) به همین میزان بسنده میکنم. صفویان با تمام مشکلاتی که از جنبه های دیگر داشتند ، اما یک حسن خوبشان این بود که ایران متحد را مجددا احیا کردند باری ، زین قصه بگذرم که سخن میشود بلند.
"صبح" به آفتابِ روشنِ پگاه، رای می‌دهم به چشمک ستارگان، به ماه رای می‌دهم به حزب گل، به ائتلافِ رود و آسمان و ابر به دولتِ نسیم صبحگاه رای می‌دهم به جای این‌همه سیاهی و دروغ و دشمنی به آن دو چشم عاشق سیاه رای می‌دهم دلم گرفته از خزان و برگریز شاخه‌ها به آن بهار مانده بین راه رای می‌دهم به عاشقی... به دوستی... به زندگی... به سادگی به خنده‌های گرم قاه‌قاه رای می‌دهم پرنده‌ها گواه انتخاب صادق منند اگر درست اگر که اشتباه رای می‌دهم به گویش بلند کوه و پویش نسیم و برگ به اعتماد رویش گیاه رای می‌دهم * سئوال کرده‌ای که "رای قلب" من به نام کیست؟ به نهضت عظیم "آن نگاه" رای می‌دهم https://eitaa.com/mmparvizan
┄┅═✧☫بسم المنتقم☫✧═┅┄ وقتی که حرف از این وطن باشد یعنی که حرف از عشق و از ایمان ما بر سر نامش قسم خوردیم جانم فدای کشورم، ایران ___ ___ https://eitaa.com/mehrejanan
در کف،قلم به نیّتِ وحدت گرفته ایم با خونِ خویش، غسلِ شهادت گرفته ایم ما در کلاسِ حافظ و عطار و مولوی با افتخار، مدرکِ غیرت گرفته ایم ما پای درسِ رستم و برزین و گیو و زال مُهرِ صد آفرینِ اصالت گرفته ایم یک پرچمیم، با همه خطّ و سلیقه ای از بدوِ خویش، خطِّ شرافت گرفته ایم فردا به وقت ماست،شبِ فتح بنگرید جان های خصم را به غنیمت گرفته ایم سجاد حیدری قیری ♥️
"دهخدا و عشق به وطن" هنوزم ز خُردی به خاطر دَرست که در لانه‌ی ماکیان بُرده دست به منقارم آن‌سان به‌سختی گَزید که اشکم چو خون از رگ آن‌دم جهید پدر خنده بر گریه‌ام زد که هان! وطن‌داری آموز از ماکیان https://eitaa.com/mmparvizan
900_68920928794871.mp3
زمان: حجم: 12.61M
مردم علاج در است! 🎧 بشنوید| «علاج» ◽️باصدای : ◽️شاعر: کاظم بهمنی ◽️آهنگساز و تنظیم‌کننده: محسن چاوشی
بگو از قدرت ایران، همان ویرانه‌ی آباد که برهم می‌زند چشمی و صهیون می‌رود بر باد قسم بر هیبتِ حیدر که در هر"وعده‌‌‌ی صادق" هزاران آتش‌ مهلک به جانِ نحسشان افتاد بگو از قدر و فتاح و عماد و خیبر و سجیل که آمد بر سر امثال قوم لوط و قوم عاد تصاویرش رسیده، بعد از این اما چه می‌گویند؟ که هست آن گنبدِ سوراخ از پوشال یا فولاد؟! بگو در خاطر تاریخ، غیر از نام ایران چیست؟ بگو بی‌ریشه‌ها، امروز و فردا می‌روند از یاد دوباره جنگ، جنگی بین خوبی‌ها و زشتی‌هاست میان مهد استبداد وُ مرز و بوم استعداد اگر کشتیم، پیروزیم اگر کشتند، می‌بازند که ما با زندگانی دلخوشیم و با شهادت، شاد بریده باد دست اجنبی‌ها از سر کشور بویژه آن سگِ زردِ جنایت‌پیشه‌ی شیاد شمیم تهنیت پیچیده بر ایرانِ اسلامی هزاران مرگ بر خان یهود و آل استبداد ┄┅═✧═┅┄ 「➜• @mehrejanan
یک ذره شرف (به استقبال پیام استاد شفیعی کدکنی ) تا کی چو گدا کاسه به کف داشته باشید؟ دریوزگی آب و علف داشته باشید؟ ناموس اگر داشته باشید، نباید از داغ وطن شور و شعف داشته باشید طرفی که نبستید از این بی طرَفی ها ای کاش جهت، کاش طرف داشته باشید آدم که نبودید که مردانه بجنگید انسان که نبودید، هدف داشته باشید آری رَحِم گرگ، بجز گرگ نزاید هیهات که فرزند خَلف داشته باشید در طالعتان "گندم ری" نیست، محال است قسمت بجز از خاک و خَزف داشته باشید از نسل معاویه و هم رسم یزیدید شرم از پسر شاه نجف داشته باشید ای کاش وطن را به پشیزی نفروشید ای کاش که یک ذره شرف داشته باشید