eitaa logo
محفل شعر قند پارسی
284 دنبال‌کننده
2.1هزار عکس
295 ویدیو
91 فایل
ارتباط با ادمین‌های کانال : محمد محمدی‌رابع @shiraz_wound ارسال شعر ‌و مطلب : حسین کیوانی @h_keyvani
مشاهده در ایتا
دانلود
کوه باید به دل کوه بگیرد آرام بعد از این نام تو ای کوه بود" ابراهیم" فاضل رفیعی غیاثی(مسافر)😔
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
برای یک داغ… باید قبول کرد که پایانِ جست و جوست دیگر دوباره دیدنت ای مرد آرزوست شرق است مَطلعِ تو و غَرب است مَغربَت خورشید اگر نگفت منم تو دروغ گوست در عصرِ پُشتِ میز نشینی نمان برو اینجا به کامِ آدمَکانِ هزار روست کوه و کَمر که جای رییس و وکیل نیست جای رییس لای پَرِ مهربانِ قوست! باید فقط نشَست و سخنرانِ خوب بود باید نماز خواند… نمازی که بی وضوست! نُطقِ تو را تمسخُرِ اغیار خسته کرد حالا چقَدْر دورِ تو خالی ز عیب جوست خدمت به خَلق کردی و رفتی به فَرشِ عرش جان را قَباله کردی و دادی به دَستِ دوست پاینده باد دولتِ داغی که بر دل است پاینده باد دولتِ بُغضی که در گَلوست قَدرِ تورا چگونه ندانسته ایم ما این اشکِ آینه ست که با آه روبروست نقاره زن شده دلمان ، زعفرانی است خونِ دل است آنچه که حالا سبو‌ سبوست پس خادم الرضا شدنَت افتخارِ توست آسوده باش کشورمان در پناهِ اوست چشم انتظار تو به خدا حاج قاسم است امشب چقدْر تشنه ی دیدار و گفت و گوست از این سقوط من که ندیدم صعودتر پروازی از میانه ی پروازَم آرزوست…
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
درسوگ تو چَشم ابرها باریدند از باغ دلم چلچله ها کوچیدند یک عمر بدنبال خدا می گشتی یک شهر بدنبال تو می گردیدند کیوانی شهید جمهور
و ایران پر ز سردار است!در هر غائله جان برکف و مظلوم و سربردار یکی در جنگ سردار و یکی در مرز سردار و یکی در خدمتش،سردار عضو کانال
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
چون شهادت، دولتی در عالمِ ایجاد نیست عاشقان بالِ هما دانند بر سر تیغ را
4_532582889666155731.mp3
6.13M
خداحافظ ای داغ بر دل نشسته..😥
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
سروده افشین علا در وصف مادر شهید رئیسی/ آن دست پر چروک واکر به دست، پیرزنی خسته می‌رفت سوی تخت خود آهسته در آتش فراق پسر می‌سوخت می‌گفت با غریبه و وابسته: "آیا ز خاک پر زده فرزندم؟ آیا کبوترم ز قفس رسته؟" بیرون خانه منتظرش بودند مردم چه ناشناس چه برجسته هر دم برای تسلیت از هر سو می‌آمدند در صف پیوسته مثل کبوتران حرم پر زد مشهد به سوی آن زن وارسته هرچند او برای پذیرایی جایی نداشت درخور و شایسته حتی نداشت خانه‌ی دلبازی مشرف به صحن و گنبد و گلدسته اما شبیه بال ملائک بود آن دست پر چروک حنابسته ستاد فرهنگی هنری بزرگداشت شهید جمهور
تیغ و دریغ (به بهانه ی سوم خرداد) امشب دوباره مشق هذیان می نویسم نظمی پریشان در پریشان می نویسم نبض شکارم اضطراب آلودِ رنگم پرواز را وامانده ی لختی درنگم خواب از نفس دزدیده ام در شیون امشب گل می کند بوی کبوتر در من امشب خواب از نفس دزدیده ام هذیانی ام من موج کبوتر می زند طوفانی ام من خون گریه ای دارم اگر غم ناله ات هست آتش نفس اندوه چندین ساله ات هست اندوه مردانی که پیش از من گذشتند داغ عزیزانی که دیگر برنگشتند آنان که با هُرم نفَس خواندند و رفتند صحرای آتش را فَرَس راندند و رفتند آنان که عِنَد ربّهم را یُرزقونَند در قهقه مستانه اما غرق خونند خیلی که ره بر تیغ و بر طوفان گرفتند بالاترین مُزد جهاد آنان گرفتند خیلی که سمت جاده را بر آسمان دید پرواز را یک ردّ خون تا بی کران دید مِهمیز بر نَفس چموش خویش کوبید شلاق ها بر عقلِ مرگ اندیش کوبید آنان که در خون خلسه ی دیدارشان بود مفهوم ابنُ الوقت در پیکارشان یود آنان که نیّت در نماز خون شکستند قامت به شَفع و وَتر در تلواسه بستند بستند روز مرگ و خون سجاده ها را رهوار زین کرند تاب جاده ها را پل شد نفس هاشان که از آتش گذشتند برگشت بخت ما، ولیکن بر نگشتند! ماندیم و خواندیم و دعا کردیم، امّا... بیش از دامان، ادّعا کردیم اما دیوار شد کم کم غبارِ خستگی ها دلبستگی، دلبستگی، دلبستگی ها هر پنج نوبت سعی ایمان شد فراموش هرغصه ای غیر از غم نان شد فراموش! واماندگی از شورِ سر، دستار واکرد شوقِ حَضَر از ساق، پای افزار وا کرد ماندیم و زرق و برق را در چشم کردیم چون سُرمه میل زرق را در چشم کردیم معنا نجنبیدیم و بندِ حرف ماندیم کبکِ دری بودیم و سر در برف ماندیم امروز و سعی خورد و خواب و قوت، افسوس! آن روز های لاله و تابوت، افسوس! این درد را درمان نمی بینم، برادر! این شعر را پایان نمی بینم برادر! «این فصل را با من بخوان، باقی فسانه است این فصل را بسیار خواندم، عاشقانه است» این فصل خونین مطلع الفجر است، یاران! خون نامه ای از لشکر فجر است، یاران! غلامرضا کافی