eitaa logo
محفل شعر قند پارسی
289 دنبال‌کننده
2.2هزار عکس
302 ویدیو
91 فایل
ارتباط با ادمین‌های کانال : محمد محمدی‌رابع @shiraz_wound ارسال شعر ‌و مطلب : حسین کیوانی @h_keyvani
مشاهده در ایتا
دانلود
محمد شکری فرد متولد 1373 در شهرستان هشترود(آذربایجان شرقی)، و فارغ التحصیل کارشناسی زبان و ادبیات فارسی از دانشگاه تبریزاست. شکری فرد آغاز به کار خود را در دنیای شعر اینگونه شرح میدهد: «از سال 86 شعر را با راهنمایی های پدرم شروع کردم. از سال 90 با راهنمایی استاد حسین اسرافیلی و محمدحسین انصاری نژاد جدی تر در عرصه شاعری فعالیت می کنم.» وی در جشنواره هایی همچون بسیج، جوان خوارزمی، موسم گل، شعر و داستان جوان سوره، جشنواره بین المللی امام رضا، پرسش مهر، عبرات، و... برگزیده شده است و دبیری و داوری چندین جشنواره استانی را بر عهده داشته است. شکری فرد از سال 91 الی 93 رئیس انجمن ادبی شهرستان هشترود بوده است .او از سال 92 عضو بنیاد ملی نخبگان و هم اکنون مجری و دبیر جلسات هفتگی شعر حوزه هنری استان آذربایجان شرقی است. نخستین کتاب شکری فرد با نام « گشایش» توسط انتشارات شهرستان ادب به چاپ رسیده است.
به چشم هاش، همان ها که ترک قفقازند کسی نظر نکند خانمان براندازند چه فتنه ها که نشسته ست کنج لب هایش نه اینکه فکر کنی نقطه ی سرآغازند زده است شعله به جان ها، همان که انفاسش به سان گرمی خرماپزان اهوازند به گریه گفتمش: ای یار عاشقت هستم به عشوه گفت: همه شاعران زبان بازند! زمانه ای ست که گل را ذلیل می شمرند پرندگان غزلخوان بلند پروازند
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
باد می‌آید و از قافیه‌ها می‌گذرد از غزل‌های من زخم‌نما می‌گذرد باد یک آه بلند است که گاهی دم عصر نرم می‌آید و از پلک خدا می‌گذرد بوی آویشن کوهی است که می‌آید یا باد از خرمن موهای رها می‌گذرد؟ زنده رودی است پریشان وسط پیچ و خمش شب جدا می گذرد، شعر جدا می‌گذرد چند قرن است که یلدای من کهنه چنار به غزلخوانی چشمان شما می‌گذرد باد می‌آید و «رخساره برافروخته است» شاید «از کوچه معشوقهٔ ما می‌گذرد»
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
زهرِ دوری باعث شيرينيِ ديدارهاست آب را گرمای تابستان، گوارا می كند!
از همدمی گرگ و شبان در عجبم از دزد رفیق پاسبان در عجبم وقتی که میان جمع بی غش باشی از زخم زبان این و آن در عجبم
ادبیات و هنر، فُرم است و فُرم است و فُرم است و دیگر هیچ. حتّی همان چیزی را که شما در ادبیات و هنرها و ادیان و اسطوره‌ها «مضمون» و «معنی» یا «پیام» یا «محتوی» می‌خوانید، وقتی شناخت عمیقی از آن به دست آوردید متوجه می‌شوید که چیزی جز صورت و ساختار و فرم نمی‌تواند باشد. اگر در بحث از «هنرِ» سعدی شما نتوانید به مسائل «فرمِ» شعر او بپردازید، راهی نخواهید داشت جز اینکه «شعر»‌های سعدی را تبدیل به «نثر» کنید و عبارات مبتذل و مکرّر خودتان را جانشینِ بلاغت شگفت‌آورِ او سازید. در حوزهٔ عرفان و دین نیز همین است و در قلمرو اسطوره نیز چنین است و در موسیقی و نقّاشی و تئاتر و سینما هم همین است. هر چه در قلمروِ این هنرها گفته شود و بیرون از بحث دربارهٔ «فرم»های این هنرها و تحوّل این فرم‌ها یا کم و کسر این فرم‌ها یا کمال این فرم‌ها یا مشابهتِ این فرم‌ها با فرم‌های دیگر و یا تأثیر‌پذیری این فرم‌ها از یکدیگر بگویید «انشا‌نویسیِ» توخالی و فریبنده است و می‌تواند ساعاتی از وقت خوانندهٔ بی‌خبر را به هدر بدهد و دیگر هیچ. محمدرضا شفیعی کدکنی مطالعهٔ بیشتر: رستاخیز کلمات، بخشِ «صورت» تنها میدانِ تحقیق ادبی صص ۲۱۲–۲۱۱
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
تنها تویی که از لب من شعر می‌شوی هرکس که لایق غزل عاشقانه نیست!