eitaa logo
محفل شعر قند پارسی
366 دنبال‌کننده
3.4هزار عکس
603 ویدیو
116 فایل
ارتباط با ادمین‌های کانال : محمد محمدی‌رابع @shiraz_wound ارسال شعر ‌و مطلب : حسین کیوانی @h_keyvani
مشاهده در ایتا
دانلود
از انتظار، دیدهٔ یعقوب شد سفید هیچ آفریده چشم به راه کسی مباد هر صبح با صائب
دین به دنیای دنی ای دل نادان مفروش آنچه درمصر عزیزست به کنعان مفروش همتی را که به روشن گهری مشهورست چون گدایان تنک مایه به یک نان مفروش نبرد آب گهر تلخی منت ز مذاق چون صدف آب رخ خویش به نیسان مفروش دامن وصل، طلبکار تهیدستان است فقر را ای دل آگاه به سامان مفروش باد دستانه مکن عمر گرامی را صرف آنچه ارزان به تو دادند تو ارزان مفروش رشته عمر ابد بی گره منت نیست جگر تشنه به سرچشمه حیوان مفروش ساکنان حرم از قبله نما آزادند رهنمایی به من ای خضر بیابان مفروش گریه ساخته در انجمن عشق مکن بیش ازین دانه پوسیده به دهقان مفروش پیش من بحر ز گرداب بود حلقه بگوش دیده تر به من ای ابربهاران مفروش عارفان زهد لباسی به جوی نستانند برو ای شیخ، به ما پاکی دامان مفروش سطحیان غور معانی نتوانند نمود بیش ازین جلوه به آیینه حیران مفروش سخن از پردگیان حرم توفیق است صائب او رابه زر و سیم لئیمان مفروش - غزل شمارهٔ ۴۹۸۴ @takbitnab 🌹🌹🌹
بوَد ده روزِ سالی موسمِ این دانه‌افشانی ز غفلت مگذران بی‌گریه ایّامِ محرّم را..
ابیاتی از قصیده زیبای صائب تبریزی در مدح سیدالشهداء علیه السلام مظهر انوار ربانی، حسین بن علی آن که خاک آستانش دردمندان را شفاست ابر رحمت سایبان قبه پر نور او روضه اش را از پر و بال ملایک بوریاست دست خالی برنمی گردد دعا از روضه اش سائلان را آستانش کعبه حاجت رواست در ره او زائران را هر چه از نقد حیات صرف گردد، با وجود صرف گردیدن بجاست نیست اهل بیت را رنگین تر از وی مصرعی گر بود بر صدر نه معصوم جای او، بجاست کور اگر روشن شود در روضه اش نبود عجب کان حریم خاص مالامال از نور خداست با لب خشک از جهان تا رفت آن سلطان دین آب را خاک مذلت در دهان زین ماجراست زین مصیبت می کند خون گریه چرخ سنگدل این شفق نبود که صبح و شام ظاهر برسماست عقده ها از ماتمش روی زمین را در دل است دانه تسبیح، اشک خاک پاک کربلاست در ره دین هر که جان خویش را سازد فدا در گلوی تشنه او آب تیغ آب بقاست تا بدخشان شد جگرگاه زمین از خون او هر گیاهی کز زمین سر برزند لعلی قباست نیست یک دل کز وقوع این مصیبت داغ نیست گریه فرض عین هفتاد و دو ملت زین عزاست می دهد غسل زیارت خلق را در آب چشم این چنین خاک جگرسوزی ز مظلومان کراست؟ بهر زوارش که می آیند با چندین امید هر کف خاک از زمین کربلا دست دعاست از سیاهی داغ این ماتم نمی آید برون این مصیبت هست بر جا تا بجا ارض و سماست از جگرها می کشد این نخل ماتم آب خویش تا قیامت زین سبب پیوسته در نشو و نماست گر چه از حجت بود حلم الهی بی نیاز این مصیبت حجت حلم گرانسنگ خداست قطره اشکی که آید در عزای او به چشم گوشوار عرش را از پاکی گوهر سزاست زائران را چون نسازد پاک از گرد گناه؟ شهپر روح الامین جاروب این جنت سراست سبحه ای کز خاک پاک کربلا سامان دهند بی تذکر بر زبان رشته اش ذکر خداست چند روزی بود اگر مهر سلیمان معتبر تا قیامت سجده گاه خلق مهر کربلاست خاک این در شو که پیش همت دریا دلش زائران را پاک کردن از گنه کمتر سخاست مغز ایمان تازه می گردد ز بوی خاک او این شمیم جانفزا با مشک و با عنبر کجاست؟ زیر سقف آسمان، خاکی که از روی نیاز می توان مرد از برایش، خاک پاک کربلاست تکیه گاهش بود از دوش رسول هاشمی آن سری کز تیغ بیداد یزید از تن جداست آن که می شد پیکرش از برگ گل نیلوفری چاک چاک امروز مانند گل از تیغ جفاست آن که بود آرامگاهش از کنار مصطفی پیکر سیمین او افتاده زیر دست و پاست چرخ از انجم در عزایش دامن پر اشک شد تا به دامان جزا گر ابر خون گرید رواست مدحش از ما عاجزان صائب بود ترک ادب آن که ممدوح خدا و مصطفی و مرتضاست
در هجر و وصل کارِ دلِ ما تپیدن است دائم به یک قرار بود بیقرارِ ما
صلی الله علیک یاعلی بن موسی الرضا همچو معنی در ضمیر لفظ پنهان گشته است در رضای او رضای حضرت پروردگار زهر در انگور تا دادند او را دشمنان ماند چشم تاک تا روز قیامت اشکبار
تا نگردیده است صائب آدمی بالغ نظر می زند ناخن به دل عشق مجازی بیشتر
جهان به مجلس مستان بی‌خرد ماند که در شکنجه بود هرکسی که هشیار است
ما از تو جداییم به صورت، نه به معنی چون فاصلهٔ بیت بُود فاصلهٔ ما 🍃
. نیست در دارالامان خامشی بیم گزند غنچه از واکردن لب خرج گلچین می‌شود
مصرع رنگین به مطلع می‌رساند خویش را هر که کسب آدمیت کرد آدم می‌شود
سرو آزادیم، ما را حاجت پیوند نیست هر که از ما بگذرد چون آب، ممنونیم ما