فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
♦️شعرخوانی این بچه رو ببینید چقد دلنشین و زیباست
شعر گفتن
عشق میخواهد و
بهانه و
و یک دل، پرنده
دل من به بهانه ی عشقت
بال میزند شاعرانه گی را
و پرواز میکند
تا اخرین بیت چشمانت
#یاس_کرمانی
🌹🌹🌹
غم غـریب خودم را کـدام سـو ببـرم؟
شب است، شمع نـدارم به خاک او ببرم
بر آن غـریب، که با داغ و غم مجاور بود
همـان که بی حرم و بی نشـان و زائر بود
همــان که بود شکــافنده ی علــوم نبی
همـان که در دل یک گنـج، دُرِّ نادر بود
به گریه باید از آن رود سـرخ رد می شـد
هم او که در شب قتل حسین ، حاضر بود
ز یک طرف حسـنی وُّ حسـینی از یک سـو
گلاب آل محمــد، شــراب طاهــر بــود
کسی که سنگ به دست مبارکش شد موم
کسـی که در کرم و حلم، حرف آخر بود
به وصف پرتو چشمش ، نصیب لکنت شد
زبان شــاعر این دلنوشــته، قاصــر بود
اگر که شمع بر این شعر صادقانه گریست
دلش گـرفت، دلش بـا امـام بـاقر بـود
صدا به گریه سپردیم و در سکوت کلام
بر این کتیبه نوشـتیم، یا غریب، سـلام
سجاد حیدری قیری
#امام_محمد_باقر_علیه_السلام
صبح ات بخیر شاعر لبخند های شهر
آیینه های شعر تو در جای جای شهر
با دستهای آبی تان سبز میشود
گل واژه های زرد غزل در صدای شهر
رنگین کمان هر غزلت وصل می کند
دل را به پشت پنجره انتهای شهر
شب ها کسی که از دلتان رد نمیشود
حک می شود به دفترتان ، ردپای شهر
گاهی برای شعر شما آه می کشد
مردی غریب و گمشده در ماجرای شهر
یک کوله بار بسته و یک انتظار سرد
در ازدحام مردم بی اعتنای شهر
بغضی به روی شیشه و یک کوپه بی کسی
دستی بدون بدرقه آشنای شهر
دیوارهای ساکت شهر و ... صدای سوت...
صبح ات بخیر شاعر لبخند های شــــهر...
"رسول قشلاقی
Alireza Ghorbani -Booye Gisoo (128).mp3
4.47M
بوی گیسو
علیرضا قربانی...
ابوالمکارم مجیرالدین بیلقانی از مردم بیلقان (از توابع شروان و امروزه واقع در کشور آذربایجان) و از شاعران معروف و زبان آور در قرن ششم هجری و از شاگردان خاقانی است که به زودی به پایهٔ استاد خود در سخن نزدیک شد و دست به معارضهٔ او زد و استاد را هجو کرد.
لقب شاعری وی که ظاهراً مأخوذ از لقب یا اسم او بوده است در اشعار وی «مجیر» است و معاصرانش او را با همین عنوان یاد کردهاند.
وی به دستگاه اتابکان آذربایجان اختصاص داشت و از سلجوقیان عراق، ارسلان بن طغرل سلجوقی را مدح گفت . در سال وفات شاعر اختلاف کرده اند. وفات او را هدایت به سال ۵۷۷ نوشته است و در منابع دیگر سالهای دیگری مانند ۵۶۸، ۵۸۶، ۵۸۹ و ۵۹۴ ذکر کرده اند ولی با قراین موجود می توان ۵۸۶ را سال قریب به تحقیق برای فوت شاعر دانست.
قبر اودر مقبرةالشعرای تبریز است .
دیوان مجیر قریب به پنج هزار بیت شعر دارد و مشحون است به قصاید عالی و غزلهای لطیف و او را باید حقاً از شاعران نیکوسخن و خوش قریحه زمان شمرد.
تأثیر سبک سخن خاقانی در غالب اشعار او مشهود است و با این حال مجیر از استاد خود ساده گویتر است.
چیرگی مجیر در ایجاد ترکیبات بدیع و مضامین نو و دلپذیر قابل توجه بسیار است.
#معرفی_شاعر #مجیرالدین_بیلقانی
دکتر الهی قمشه ای:
❣
نعمت های جهان روان و درحال حرکت هستند همانند باران!
باران وقتی میبارد هرکس به اندازه ظرف باورهایش به نعمت های خداوند، سهم میبرد!
ظرف ذهنت را برای درآغوش گرفتن هرچه بیشتر نعمت ها؛ بزرگ کن!!!
آنوقت روزی تو هر روز نزد خداوند بیشتر میشود🍃🍃🍃
❤️🕊احوال نیـک ◕‿◕
🌸
شعر طنز
اندر احوال واوضاع انتخابات
دوباره شد زمان انتخابات
زمان وعده وقول و مکافات
یکی گوید رییس المردمم من
در این اوضاع آشفته گُمم من
یکی گوید که چون احمد نژادم
شب وروز فکر قسط و عدل ودادم
یکی گوید که هستم انقلابی
وشب ها می شوم من آفتابی
یکی گوید که عضو جمعنایم
به فکر عضویت در شانگهایم
یکی گوید که طوفان می کنم من
معیشت را فرآوان می کنم من
یکی گوید رفیق قالیبافم
بدون شک و شبهه ،صافِ صافم
یکی گوید رییس بانک بودم
و توی جبهه روی تانک بودم
یکی گوید منم طوفان اقصی
که از جا می کَنَم کاخ ستم را
همه هستند در فکر مساوات
به فکر چاپ عکس وتنبلیغات
یکی گوید همیشه می خروشم
هوادار فقیر ودستفروشم
یکی گوید که من فوق لیسانسم
به فکر اقتصاد آس و پاسم
یکی درد ویکی درمان پسنده
یکی هم دنبال شاسی بلنده
یکی گوید که من فکر حجابم
وشب ها زیر نور آفتابم
یکی گوید ز حزب اعتدالم
ولیکن من همیشه بی خیالم
یکی گوید که من خیلی جدیدم
وحتیٰ بی چکُش یا بی کلیدم
یکی گوید ز حزب باد هستم
ندارم غصه ای تا شاد هستم
یکی گوید به فکر اقتصادم
ودارای سه تا جیب گشادم
یکی هشتک زند مبنایی ام من
یکی گوید ولی شانا یی ام من
همه با وعده های هیچ در پیچ
کنند این ملت بیچاره را گیچ
یکی در می کند از خود مواسات
یکی دنبال ختم است و ملاقات
یکی در فکر قوم و خویش ِ خویش است
یکی دنبال بوتاکس است وریش است
ولی «مردم» شما هشیار باشید!
به فکر کاندید بیدار باشید!
کسی که دنبال قفل و کلید است!
یقین دانید از نسل یزید است!
هر آنکه در عمل آزاده باشد
به فکر مردم بیچاره باشد
بصیرت بهترین راه نجات است
همیشه رهگشای مشکلات است
همه با چشم باز وبا بصیرات
نماییم بهترین را انتخابات
#حسین کیوانی
#طنز انتخاباتی
ما را اسیر و چشمبهراه آفریدهاند
آشفتهحال و زار و تباه آفریدهاند
بانو! تمام عمر نگاهت کنم کم است!
اصلاً تو را برای نگاه آفریدهاند!!
با هر نگاه میشکنم، آه میکشم
گویا فقط برای من آه آفریدهاند
هی پشت هم نگو که برو در پناه حق!
آغوش را برای پناه آفریدهاند!
دنیا بدون چشم تو از بس که تیره بود
از روی چشمهای تو ماه آفریدهاند!
باید برای لمس نگاهت وضو گرفت!
این از گناه توست گناه آفریدهاند!
تنها پناه گریهی عاشق، دل شب است
شب را برای گریه، سیاه آفریدهاند!
#فرهاد_شریفی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
باران ببار بر سر عالم ظهور کن
آرام و شاعرانه و نمنم ظهور کن
ای آفتابزاده در این روزگار سرد
از پشت کوه حادثه کمکم ظهور کن
ای غنچهی خمیده و خشکیده صبر کن!
ای صبح، ای طراوت شبنم ظهور کن
افکار لال، یخزده در گور واژهها
ای رستخیز دفتر آدم ظهور کن
شیرین و عاشقانه و شیوا غزل بخوان
ای آیهی محبتِ محکم ظهور کن!
اللهم عجل لولیک الفرج
#مارال_افشون
این بار گذارم به حریم حرم افتاد
این بار مسیرم به امیر کرم افتاد
تنها و یتیم آمده بودم که بمیرم
چشمم به ضریح پدری محترم افتاد
گفتم چه بگویم که دلم کوره ی درد است
گفتم چه کنم جان و جهان از سرم افتاد
بی چشم و چراغم، تو ولی شاهچراغی
این گفتم و یادم به غم دیگرم افتاد
بی چشم و چراغ آمدم و خوشه ی خورشید
هق هق شد و از گوشه ی چشم ترم افتاد
باران!کرمی کن کرمی کن که کویریم
شاها نظری کن، نظری کن که فقیریم
سجاد حیدری قیری
#شاهچراغ
گوشهگیران زود در دلها تصرف میکنند
بیشتر دل میبرد خالی که در کنج لب است
#صائب_تبریزی
واژهها در سرم بلا تکلیف
دفترم گیج و ویج توی کیف
خستهام مثل شاعر غزلی
با مضامین نیمهجان و ضعیف
در هجوم غبار نامردی
شعر خاکستری، ترانه کثیف...
بیتالاحزان دل تداعیِ
یوسف و خواب گاوهای نحیف...
دلخوشیها همه مچالهشده
لحظهها غیر قابل توصیف
ماندهام در حصار قافیه ها
ماندهام پشت دردهای ردیف
#مارال_افشون
برای صبح شدن
نه به خورشید نیاز است
نه خندههای باد
چشم هایت را که باز کنی
موهایت که پریشان بشود
زندگی
عاشقانه طلوع خواهد کرد...
#شمس_لنگرودی
.ِ❥
پیراهن تو بر تنِ این شعر گشاد است
در وصف تن ات شاعر ناکام زیاد است
در حسرت فتح ات، قلمِ شاعر و نقاش
زیباییِ تو، کار به دست همه داده ست!
شاید قلم فرشچیان معجزه ای کرد
«بازار هنر» چند صباحی ست کساد است
جز خنده، سزاوار برای دهنت نیست
نقاشیِ رنگِ لبت این قدر که شاد است
یک کار فقط روسری ات دارد و آن هم
بر هم زدن دائم آرامش باد است!
من شاعرم و در پی مضمون جدیدم
هر کار کنی پشت سرت حرف زیاد است!
#محمد_حسین_ملکیان