محفل شعر اردیبهشت
منتظر حضور شاعرانهی همهی دوستان شاعر و شعردوست هستیم.
قدمتون بر چشم🌹
با توجه به فرا رسیدن فصل جدید، ساعت محفل شعر را تغییر دادیم
تا بهتر از زمان بهره ببریم.
(اولویت شعرخوانی با عزیزانی است که زودتر در جلسه حاضر شدهاند)
یکشنبه ۱ مهر ماه
ساعت ۱۶ تا ۱۸
🌹🌹🌹🌹🌹🌹
T.me/ordibehesht_poetry
خبرنامه شاعران 🔻
https://eitaa.com/khabarnameshaeranshiz
سالروز دفاع مقدس گرامی باد...
💐🍃✨⚡️🌷🌸🌟🌟⚡️✨🍃💐
با شروع مهر در این خاک پاک
می رسد هر لحظه بوی جبهه ها
بوی اخلاص و وفا و همدلی
در کلاس جستجوی جبهه ها
باز می آید به آهنگی ملیح
گفته ها در گفتگوی جبهه ها
می نوازد سینه را آهنگ عشق
می برد دل را به سوی جبهه ها
می دهد جانی دگر عشاق را
اعتبار و خُلق و خوی جبهه ها
باز می بالد به ایثار و وفا
یک جهان با سمت و سوی جبهه ها
چفیه ی خاکی کجایی، یاد آر
دشت ها و رود و کوی جبهه ها
یاد باد آن قله های افتخار
وآن دل در آرزوی جبهه ها
هرگز و حاشا اگر سازش کنیم
با هجوم روبروی جبهه ها
بشکنیم از هر طرف تهدید را
با حضور دوست توی جبهه ها
خوشدل از پیروزی دین و وطن
نوحه ها و های و هوی جبهه ها
ریشه در خاکیم و در اوج حضور
مست و سرخوش از سبوی جبهه ها
جعفر زارع خوشدل
حماسی آئینی رهایی پایداری ۶۴۴
https://eitaa.com/joinchat/3838312753Cd75444eef6
https://t.me/khoshdeltanzjedi
#هفته_دفاع_مقدس_گرامی #عشق_ایثار #جبهه #پیروزی #شعر_ادبیات #بازگشایی_مدارس #شکوه_پایداری
4_6014880180814747430.mp3
10.79M
یک ترانهی پاییزی
با شعر و صدای روزبه بمانی
در آستانهی پاییز🍂
🍁تولدت مبارک پاییزجان🍁
پیمانهٔ کوچه از غزل لبریز است
اصلا همهٔ شهر خیالانگیز است
شعر از سروکول باغها میریزد
استاد تمام شاعران پاییز است
#پاییز
#ناهید_خلفیان
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✋
محسن چاووشی با بارگذاری این ویدیو در صفحه اینستاگرام خود جان باختن کارگران معدن معدنجو طبس را تسلیت گفت
ای کاش همیشه یار قائم باشیم
در سنگر عاشقی مقاوم باشیم
در جبهه ی تبیین وجهاد امروز
ای کاش که مثل حاج قاسم باشیم
*
ای کاش اسیر دست شیطان نشویم
در پیچ وخم زمانه حیران نشویم
یک بار به ما فرصت ادم دادند
این بار اسیر گندم ونان نشویم
*
با تیم هوس وارد بازی شده ایم
بازیچه ی دنیای مجازی شده ایم
بازار گناه چقدر اینجا گرم است
با این همه ادعّا چه راضی شده ایم
*
روزی که پی آب وغذا افتادیم
در وسوسه وفکر خطا افتادیم
رفتیم پی میوه ی ممنوع بهشت
افسوس که از چشم خدا افتادیم
*
#حسین کیوانی
از کتاب باران در کویر
دفتر رباعی ودوبیتی ها
چاپ ۱۴۰۱
انتشارات صریر،بنیاد حفظ آثار وارزش های دفاع مقدس فارس
نیم نگاهی به
منوچهر آتشی(۱۳۱۰-۱۳۸۴)
به مناسبت دوم مهرماه زاد روز این شاعر.
آتشی در روستای دهرود دشتستان از توابع بوشهر به دنیا امد.
شعله شوق و شیفتگی به شعر، در وجودش زبانه می کشید.
این شعله سبب شد که
به فایز شاعر شیدا و مردمی
دشتستان روی آورد.
چنانکه فایز را این گونه معرفی می کند
غزال ناز دشتستان تویی تو
گل شاداب این بستان تویی تو
درخت خشک این صحرا منم من
بهار سبز جاویدان تویی تو
*
آتشی اندکی بعد تحت تاثیر توللی و شهریار قرارگرفت.
او در نیمه ی دوم دهه ی سی نیما را عمیقا درک کرد.
سپس با شاملو و اخوان آشنا شد.
با نشر مجموعه ی آهنگ دیگر شاعری صاحب سبک در شعر نیمایی به حساب آمد.
یکی از اشعارش که شهرت زیادی پیدا کرد.
اسب سفید وحشی بود.
اسب سفید وحشی
بر آخور ایستاده گران سر
اندیشناک سینه ی مفلوک دشتها
اندوهناک قلعه ی خورشید سوخته
با سر غرورش اما دل با دریغ .ریش
در این مجموعه ی
داستان مردی مبارز ی رابیان می کند.
که بخاطر حیله ی دشمن و خیانت دوست افسرده و ناامید شده است .
اسب نجیب و وفادارش باخشم و خروش اورا به تاختن بر دشمن فرامی خواند.
در اشعار آتشی جغرافیای طبیعی و تاریخی جنوب به گستردگی منعکس شده است.
آتشی در منظومه ی آواز خاک برای از دست رفتن زندگی طبیعی در تقابل با زندگی شهری مرثیه می سراید.
در دیدار فلق به تکرار مضامین اقلیمی می پردازد و یادی می کنداز بدویت معصومی که دیگر نیست.
به طور کلی در آثار آتشی
نگرانی عمومی دیده می شود که استیلای فرهنگ شهری و ماشینی فرهنگ سنتی اقلیمی را با مخاطره روبرو کرده است.
آتشی نگران است که دنیای ماشینی اصالت بومی را کشته
ولی چیزی جانشین آن نکرده است .
این شاعر به گرفتاری های جوامعی که از سنت به مدرنیته عبورمی کنند و دوران سرگردانی را سپری می کنند با زبان شعر اشاره می کند.
🖊لهراسپ بهرامیان
#معدن_طبس
پدرم را خدا بیامرزد
مردِ سنگ و زغال و آهن بود
سالهای دراز عمرش را
کارگر بود، اهل معدن بود
از میان زغالها در کوه
عصرها رو سفید بر میگشت
سربلند از نبرد با صخره
او که خود قلهای فروتن بود
بارهایی که نانش آجر شد
از زمین و زمان گلایه نکرد
دردهایش یکی دوتا که نبود!
دردهایش هزار خرمن بود
از دل کوههای پابرجا
از درون مخوف تونلها
هفت خوان را گذشت و نان آورد
پدرم که خودش تهمتن بود
پدرم مثل واگنی خسته
از سرازیر ریل خارج شد
بی خبر رفت او که چندی بود
در هوای غریب رفتن بود
مردِ دشت و پرنده و باران
مردِ آوازهای کوهستان
پدرم را خدا بیامرزد
کارگر بود، اهل معدن بود
#موسی_عصمتی
آسمانش را گرفته تنگ در آغوش
ابر؛ با آن پوستین سردِ نمناکش.
باغ بی برگی،
روز و شب تنهاست،
با سکوت پاکِ غمناکش.
سازِ او باران، سرودش باد.
جامه اش شولای عریانیست.
ور جز،اینش جامه ای باید .
بافته بس شعله ی زرتار پودش باد .
گو بروید ، هرچه در هر جا که خواهد، یا نمی خواهد .
باغبان و رهگذران نیست .
باغ نومیدان
چشم در راه بهاری نیست
گر زچشمش پرتو گرمی نمی تابد،
ور برویش برگ لبخندی نمی روید؛
باغ بی برگی که می گوید که زیبا نیست؟
داستان از میوه های سربه گردونسای اینک خفته در تابوت پست خاک می گوید .
باغ بی برگی
خنده اش خونیست اشک آمیز
جاودان بر اسب یال افشان زردش میچمد در آن.
پادشاه فصلها ، پائیز ...
مهدی اخوان ثالث
باغ بی برگی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
اخوان ثالث
پادشاه فصل ها پاییز...
روحش شاد