eitaa logo
محفل شعر قند پارسی
287 دنبال‌کننده
2.1هزار عکس
284 ویدیو
91 فایل
ارتباط با ادمین‌های کانال : محمد محمدی‌رابع @shiraz_wound ارسال شعر ‌و مطلب : حسین کیوانی @h_keyvani
مشاهده در ایتا
دانلود
همسرم! از چه روی خاموشی سر خود را در آور از گوشی پس چرا مثل قبل‌ها دیگر با من و بچه‌ها نمی‌جوشی خبری نیست مثل سابق از قیمه و کله‌پاچه و سوشی مُردم از بس که حاضری خوردم با توام آی دلبرم، کوشی؟ بس که درگیر لایک و کامنتی چند وقتی‌ست پاک مدهوشی * معده‌ام را گرسنگی خورده‌ست ناف بنده به مهره‌ها پیوست ظهر که چای و گل‌کلم خوردیم شام هم باز نان و نوشابه‌ست با غذاهای عالی سرکار نیمی از بنده رفته است از دست چون حریفانِ توی "کال آفَت"* خورده است این حقیر از تو شکست بس که غرقی در این فضای کذا کِشتی ما به خاک تیره نشست * خسته‌ام از عذابِ مهجوری نه نگاهی و نه شر و شوری در کنارم نشسته‌ای اما گویی از بنده مایل‌ها دوری ای چراغ هِزارِ خانه‌ی من چند وقتی‌ست تار و کم نوری نکند گشته وقت تعویضت؟! تا مجدد به پا کنم سوری (همسرم در جواب می‌گوید حرف‌هایی قبیح و منشوری) * ای زبانت به تیزی شمشیر دلبرم! حرف بنده را بپذیر در مجازی مواظب خود باش لای انبوه حقه و تزویر هکری با پیامکی ساده می‌کند گوشی تو را تسخیر تا بجنبی به خود دگر شده‌ای با همان یک پیام غافلگیر ناگهان فیلم‌های شخصیمان می‌شود در فضای نت همه‌گیر آلبوم عکس‌های فانتزیت می‌رود از مراغه تا کشمیر * پسرم! نور دیده‌ی بابا دمی از آن اتاق بیرون آ دل بکَن لحظه‌ای از اینترنت تا ببینیم روی ماهت را (ناگهان بانگ "جیرِ" در آمد) پسرم آمدی!؟ تویی آیا؟! آن دگر چیست بین ابرویت؟ شده‌ای عینهو بُت بودا کرده‌ای توی بینیت حلقه چون اهالی شاخ آفریقا پسرم با افاده می‌گوید: بس عقب مانده‌اید از دنیا نصب زنجیر و حلقه در صورت مد شده توی ایکس و اینستا * پسرم! شیرِ خفته‌ در بیشه برو در فکر کسب یک پیشه کاشکی مد شود در اینستا هنر و فکر و کار و اندیشه با کتاب و مقاله پز بدهند نه گل و زهرماری و شیشه می‌زند کار‌های ناهنجار بر درخت اصالتت تیشه این درخت قدیمیِ سرسبز این درخت سترگ با ریشه * ای نگاهت برای من مورفین نور چشمم! بیا کمی بنشین می‌شوی با چنین چَک و پوزی مایه‌ی طعنه‌های آن‌و این نرو دنبال هر در پیتی نکن از این مجازیون تمکین گرگ الحاد و شرک و بی‌دینی توی این "پیج‌ها" نموده کمین پسرم! چون پدر موجه باش با وقار و مودب و سنگین تا نگردی از ارث من محروم با سر و وضع خود نکن همچین *کال‌آف: بازی اینترنتی شعر برگزیده در بخش عمومی دومین جشنواره ملی دادخند مهرماه ۱۴۰۳
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
به مناسبت نکوداشت پدر شعر آیینی حاج احد ده بزرگی این همه دلکشی و دلبری بی عددش از دم "شاه چراغ" است و به لطف مددش شهرِ عشق است و نباید که به جز این باشد که به نام پسر "فاطمه" خورده سندش! گنبدی هست در این شهر که جز دست دعا هیچ دستی نرسیده به بلندای قدش! سبدی دست بهار است به نام شیراز هر چه گل، می چکد از گوشه کنار سبدش! گر چه هر گوشه ی آن محفل شعر است،ولی ای خوشا محفل آیینی و "بابا احد"ش... **** **** ** به "بابا احد" شعر آیینی و نوحه ی ماندگار "گهواره خالی..." غمی که چشم تو را جرعه جرعه نم داده به آن نگاه، شکوهی شگرف هم داده به پاسداری آیین شعر آیینی خوشا کسی که به دستان تو علم داده مبارک است مسیری که گرچه سخت و بلند ولی شکوه رسیدن به هر قدم داده! کنار نوحه ی "گهواره خالی"ات انگار "رباب" آمده و دست تو قلم داده! به ماندگاری این روضه-شعر زمزمه خیز کدام سوز نفس دم گرفته، دم داده؟ به قلب من- که خودم مادرم- همان یک بیت تمام شورشِ ترکیب "محتشم" داده.. به غیر پیر غلامیِ شیرخوار "رباب" هر آن نشان که خدا داد، باز کم داده.... ....... کانال اشعار دکتر سیده اعظم حسینی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
زندگی دارد مرا سر می‌کشد این روزها در دلم  فوجی کبوتر می‌کشد این روز‌ها دیگران را غرق گلهای بهاری می‌کند جور من را مهر و آذر می‌کشد این روزها ناخدایی می‌کند گاهی خدا با این دلم می‌شود دستی که خنجر می‌کشد این روزها مانده‌ام با این همه جوری که بر ما می‌رود هی دلم سمتش چرا پر می‌کشد این روزها می‌شوم آخر هوا خواه خدای دیگری نقشه‌هایی دارد این سر می‌کشد این روز ها
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
بابای گلم! به من نگو نان بخرم یا اینکه زباله را دم در ببرم یک ذرّه به فکر شهرت من هم باش من شاعر این مملکتم خیر سرم
🌻ساختار در شعر🌻 🌻در این نوشتار سعی بر این است به زبانی ساده و همه­‌فهم "مفهوم و عناصر ساختار" را بیان کنیم. 🌻 بسیاری از دوستان جوان و تازه وارد به وادی شعر، بارها نام­هایی مثل فُرم و ساختار را شنیده‌اند اما دید روشنی از آن­ها ندارند و در شعرشان نیز رد و نشانی از این دو رکن اساسی شعر نیست. 🌻در ساده‌­ترین تعریف، ساختار شامل تمام عناصر و اجزایی است که یک اثر را یا حتا یک ماشین یا ساختمان را شکل می‌­دهند. 🌻 هرچیزی در جهان "ساختار و فرمی" دارد؛ یک ساختمان، یک اتوموبیل، یک تابلو نقاشی، یک شعر و  حتا یک مقاله و یادداشت ادبی. بدن شما ساختاری دارد که بر اساس چرخه عملکردی این ساختار، شما و من زنده‌­ایم و فعالیت و کُنش و ذهنیات خود را داریم؛ قلب خون را پمپاژ می­‌کند و ریه اکسیژن را به چرخه­‌ی خون می­‌رساند؛ ده­ها غده داخل بدن ترشحاتی می­‌کنند که منجر به مجموعه عملکردهای درونی و بیرونی ما می‌­شوند؛ و مغز بر اساس تغذیه از قند و برخی املاح معدنی و اکسیژن، پردازش­گری و تحلیل می‌­کند. ما با مجموعه این چرخه‌­ی عملکردی پیچیده، که ساختار بدن­مان است، زنده­‌ایم و زندگی داریم. 🌻در شعر نیز مانند همین مثال، یک چرخه­‌ی عملکردی میان عناصر ادبی و امکانات ادبی وجود دارد که موجب می­‌شود یک اثر را "دلنوشته" بنامیم، یک اثر را "شعر" و اثری دیگر را "شعر ناب و مهم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
ساختار قسمت دوم 🌻در ابتدایی‌­ترین شکل‌­اش، ساختار ادبی شامل عناصر و امکانات ادبی است و در وجه پیشرفته‌­ترش شامل "خلاقیت در استفاده از این عناصر و نحوه‌­ی استفاده‌­ی شخصی و منحصربه­فرد" از آن­هاست. 🌻ساختار ادبی در ساده­‌ترین تعریف­‌اش شامل آرایه‌­ها و عناصر زیر است: 🌻تلمیح، استعاره، کنایه، تصویرسازی، موسیقیِ درونی، لَحن، ترکیب‌­سازی (که عملی خلاقه و مهم است)، تمثیل، تشبیه، وزن­‌شناسی دقیق (اگر که غزل می­‌نویسیم) و زبان­ورزی (که این مورد بسیار پیچیده و دارای اهمیت است و در یادداشت و مبحثی جداگانه و مستقل به آن پرد اخته خواهد شد و در اختیار شما قرار می‌­گیرد). 🌻شعر، از عهد باستان تا الان، با اتکا به همین عناصر ادبی ساخته می­‌شده؛ از منظومه­‌ها (که به نوعی داستان منظوم و موزون بودند) تا شعرهای پیچیده­‌ی "بیدل دهلوی" و "حافظ" تا شعرهای "بیژن الهی" و "شاملو" و غیره. شعر در ذات خودش یک گونه­‌ی نوشتاری روایت­گر و شرح­‌دهنده است که سمت و  سویه­‌ی رمزگونه و فرا معنایی (معناپذیر نیست اما مفهوم­‌پذیر است) به خود می‌­گیرد. آن­چه شعرها را با همه­‌ی پیچش و رمزگونه­‌گی و زیبایی­‌شان می­‌سازد همین عناصر است؛ عناصر ادبی­ای که "شاعر" با شناخت و هوشیاری، آن­ها را در جای درست و همراه با چاشنی خلاقیت، استفاده می­‌کند. 🌻بهتر است پیش از باز کردن و شرح این عناصر، یک سوال اساسی مطرح شود: آیا به صرف این­که شرحی از کنایه و استعاره و موسیقی و غیره بدانیم، ساختار را خواهیم شناخت و وارد شعرمان خواهیم کرد؟! 🌻پاسخ این است: خیر! به صرف دانستن معنای این­ها، ما ساختار را نخواهیم شناخت و نمی‌­توانیم ساختار  را وارد شعرمان کنیم. 🌻 زمانی که روابط این عناصر را بدانیم و "چرایی و چگونهگی" استفاده از آن­ها را بدانیم، ذهن ما توانایی استفاده‌گری از مسئله مهم ساختار را خواهد داشت. 🌻بگذارید مثالی بزنیم: چه فرقی میان ما و یک مکانیک است؟ ما ساختار یک اتوموبیل را نمی­­‌شناسیم، فقط می­‌دانیم از چیزهایی به نام "موتور" و "دینام" و "کاربراتور" و "دلکو" و رادیاتور" و غیره ساخته شده، اما روابط کارکردی و پیچیده­‌ی میان آن­ها را نمی­‌دانیم؛ 🌻 بنابراین کار و فعالیت خاصی درباره­‌ی یک اتومبیل نمی­‌توانیم بکنیم. یک مکانیک، شناخت کاملی از روابطِ عملکردی اجزای سازنده‌­ی اتومبیل دارد، بنابراین نه فقط می‌­تواند آن را بازسازی کند بلکه حتا می­‌تواند موتوری برای یک اتومبیل طراحی کند و بسازد... 🌻در بخش دوم و سوم از این نوشتار، به تعریف و توضیح عناصر ساختار و همچنین شناخت­‌شناسی از کلیت و ماهیت پدیده‌­ی ساختار پرداخته می­‌شود. نورمحمدی
ـــــــــــــــــــــــ آنجاهایی که حافظ اوج می‌گیرد. ▪️حافظ تصویر‌کنندهٔ تناقض‌ها است و آیا حیات جز مجموعهٔ تناقض‌ها است؟ حافظ تصویر‌ساز حیات است و ناچار این تناقض‌ها را به یکدیگر گره می‌زند و بدین‌گونه است که اوجِ وحدت در غزل‌های او، اوجِ عدم وحدت است. در صورتی که شاعران دیگر کارشان تناقض دارد ولی تناقض‌ها به یکدیگر گره نخورده است و حتی بهتر است در کار آنها تناقض را به پریشانی تبدیل کنیم. اینان معانی پریشان را به کمک وزن و قافیه در کنار یکدیگر جای می‌دهند ولی از گره زدن عناصر متناقض یعنی جلوه‌های حیات مادی و روحی انسان عاجزند و اگر استثناهایی بتوان یافت، آنجاست که شاعرانش تا حد حافظانگی در شعر اوج گرفته باشند و هیچ‌کس نگفته است که یک بیت و دو بیت و در حد ابیات غیر استثنایی حافظ گفتن امر محالی است. خیر، می‌توان یافت ابیات حافظانهٔ شاعران دیگر. اما هنرِ حافظ در این است که دیوانی از این‌گونه پرداخته است. می‌خواهم بگویم آنجاهایی که حافظ اوج می‌گیرد، شعرش نوعی ارتباط صوری و معنوی با شطحیات صوفیه دارد‌. ساده‌ترین تلقّی‌ای که عوام مردم از شطح دارند و از قدیم به همین عنوان شطح را می‌شناخته‌اند، این بوده است که شطح یعنی دعوی‌های بزرگ که در تحلیل نهایی امری‌ست واقعی و نزدیک به واقع، یعنی پارادوکس! وقتی حافظ می‌گوید: ساکنانِ حرمِ ستر و عفافِ ملکوت با منِ راه‌نشین بادهٔ مستانه زدند این شطح است و اوج حافظانگی است و در همین جا عناصر متناقض را که به شیوه‌ای شگفت به یکدیگر گره خورده‌اند می‌بینید. تمام عناصر مصراع اول، از لحاظ شبکهٔ معنایی (که از «ساکنان حرم» شروع می‌کند تصویر دست‌نایافتنی بودن آنها و در «ستر» تأکید می‌شود و در «عفاف» تأکیدی دیگر و در «ملکوت» کاملاً دست‌نایافتنی می‌شود) با عناصر قسمت اول مصراع دوم «من راه‌نشین» در تناقض است و «بادهٔ مستانه زدن» تناقض اندر تناقض است. گره‌زدن این تناقض‌ها و عناصر متنافر، کار اصلی حافظ است، اوج شطح است، اسلوب خاص حافظ یا حافظانگی در همین جا متمرکز می‌شود. البته عناصر دیگری از قبیل ایهام و یا موسیقی حروف هم در حاشیهٔ این نقطه در حرکت‌اند که سبک حافظانه را تکمیل کنند. محمدرضا شفیعی کدکنی این کیمیای هستی محمدرضا شفیعی کدکنی، جلد یکم، ۹۱–۹۰ درسگفتار‌هایی دربارهٔ حافظ
اکرم السادات هاشمی پور در شانزدهمین روز از آذر سال 1358در شهرستان آبادان متولد شد. او دارای مدرک تحصیلی کارشناسی است و در حوزه داستان و شعر کودک و نوجوان فعالیت دارد. «خدا رو خیلی دوست دارم» از مجموعه کتاب های ترانه های نیایش، «مهمون آیینه ها( برای حضرت معصومه (س)»،« شعر سوغات آتش و دود» از مجموعه شعر خواب سیب و بستنی، عناوینی هستند که اکرم السادات هاشمی پور سروده است و این آثار توسط انتشارات به نشر به چاپ رسیده است. «خواب سیب و بستنی» مجموعة شعری است که توسط تعدادی از شاعران برتر کودک و نوجوان کشور برای غنچه هایی که شبانه در کشور یمن پَرپَر شدند سروده شده است. اکرم السادات هاشمی پور در جدیدترین اثر خود «مهمون آیینه ها» شعر هایی از حضرت معصومه (س) و زیارت ایشان برای کودکان سروده اند که این کتاب در دوازدهمین جشنواره بین المللی کتاب سال رضوی توانست در بخش آثار چاپی با محوریت کودکان و نوجوانان برگزیده شود. اختتامیه این جشنواره در تیرماه سال 99 برگزار و از نویسندگان و شاعران برگزیده تقدیر شد.