#حضرت_زهرا_س_مدح_و_ولادت
گفتـنـد وزن و قافیــه تعطیـل میشود
قحطـی اسـتعاره و تمثـیل میشود
قوت گرفت شایعه میگفت بعد از این
هر صورتی به آینه تحمیل میشود
حتـی خبـر رسـیـد کـه از سردی هـوا
گـلدسـته چـند ثـانـیه قندیل میشود
پرکار تا نود درجه رفت ناگهان
مژده! شعاع دایره تکمیل میشود
یک حوریه به قالب انسان حلول کرد
از این حلول هر چه که تشکیل میشود
در مصرعی خلاصه کنم حرف خویش را
زهرا به قلب فاطمه تنزیل میشود
از آن شبی که روی زمین کردهای نزول
هر آیه با شئون تو تحلیل میشود
تو چشمۀ شگفتی و انجیر میدهی
تحریف قطرههای تو انجیل میشود
گاهی درخت میشوی و میوههای تو
خامش غذای سفرۀ جبریل میشود
تو سیب میشوی و تو را میل میکند
سرخی گونههاش که تکمیل میشود
تو میشوی خدیجه و او با وجود تو
حس میکند به آمنه تبدیل میشود
وقتی شما شدی نخ تسبیح قطرهها
هم مشرب فرات، لب نیل میشود
وقتی تو ای الهه دریا غضب کنی
ماهی بالدار، ابابیل میشود
طفل تو مبدا همۀ اتفاقهاست
هر سال با حسین تو تحویل میشود
این شعر را ببخش اگر تو زیاد داشت
خانم غزل بدون تو تعطیل میشود ...
✍ #سیدرضا_جعفری
۲ دی زادروز سیروس طاهباز
(زاده ۲ دی ۱۳۱۸ بندر انزلی -- درگذشته ۲۵ اسفند ۱۳۷۷ تهران) نویسنده و مترجم.
او برای خواندن پزشکی وارد دانشگاه تهران شد اما وقتی که سال ششم پزشکی را میگذراند، برای همیشه آنرا کنار گذاشت و سراغ ادبیات رفت. اولین فعالیت ادبیاش را با انتشار مجله ادبی «آرش» آغاز کرد و به معرفی شاعران مورد علاقه خود و همچنین ترجمه آثار ادبی برجسته جهان پرداخت و در سال ۱۳۴۰ در حالی که دو سال از مرگ نیمایوشیج میگذشت، کار روی دستنوشتههای او را شروع و بیوقفه آنرا پیگیری کرد. وی ۳۱ ساله بود که مدیریت انتشارات کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان را برعهده گرفت و در طول هشت سال فعالیت در کانون، مجموعه ارزشمندی از داستانهای کودکان را منتشر کرد اما در سال ۱۳۵۷ از این سمت کنار رفت و بهطور متمرکز بررسی دستنوشتههای نیما را ادامه داد. وی تا سالهای پایانی عمر همچنان به نوشتن و کار در عرصه ادبیات ادامه داد و چندین کلاس داستاننویسی و نقد داستان نیز برگزار کرد، کلاسهایی که تابع هیچ قاعدهای نبودند. عشق او به نیما در کلمه نمیگنجد، عشقی که موجب شد ۳۷ سال از عمرش را پای آن بگذارد و از آثار نیمایوشیج ۲۳ دفتر گرد آورد و خودش نیز چند کتاب درباره او قلم بزند. طاهباز که بزرگترین افتخار زندگیاش را کار روی آثار نیما میدانست، در روزهای جنگ و زیر بمباران، تهران را ترک نکرد چرا که اعتقاد داشت «اگر قرار است دستنوشتههای نیما که در خانه ماست نابود شود، همان بهتر که من هم با آنها بروم.» اما گردآوری بیش از ۲۰ هزار برگ از دستنوشتههای نیما و انتشار مجموعه کامل شعرهای نیما، تنها فعالیت طاهباز نبود. او که خود نویسنده بود و دستی هم در ترجمه داشت، در طول عمر کاریاش آثار برجسته نویسندگان بزرگی همچون جان اشتاینبک، ارنست همینگوی، آرتور میلر و ساموئل بکت را به فارسی ترجمه کرد. او ۷۰ کتاب از خود برجای گذاشت و چند جایزه مختلف ادبی را از آن خود کرد که از معروفترین آنها میتوان به جایزه سیب طلایی دوسالانه براتیسلاوا برای کتاب «باز هم زندگی کنیم» اشاره کرد.
برخی از آثار طاهباز:
شاعر و آفتاب
بچهها و کبوترها
باغ همیشه بهار
پیروزی بر شب
یادگار دوست
تکنگاری یوش
پردرد کوهستان
کماندار بزرگ کوهساران
مصیبت نویسنده بودن
تپه آویشن
درنای صلح
کتاب ماهی سیاه دانا
از پا نیفتاده
دنیا خانهٔ من است : منتخبی از شعر و نثر نیما
زنی تنها: درباره زندگی و هنر فروغ
دره طویل (ترجمه) از جان اشتاینبک
اسب سرخ (ترجمه) از جان اشتاینبک
وی در مراسم چهارشنبهسوری بارانی در خانه یکی از آشنایانش، ناگهان بهزمین افتاد و درگذشت. آرامگاه وی در کنار نیمایوشیج است.
طنز روز زن....
😊😄😊💫✨🌷🌸
هرکسی،یک جور در دام زنش افتاده است
هرکسی،یک جور لرزه بر تنش افتاده است
ما نمی گوییم اما پیش از این هم گفته اند
هرکه زن دارد بلا بر گردنش افتاده است
زن یکی ، خالق یکی ، هر کس که دارد بیشتر
مثل اینکه آتشی بر دامنش افتاده است
مثل اینکه چشم بندی تیره و بسیار سخت
سالها بر روی چشم روشنش افتاده است
مثل اینکه کل اموالش به رسم انتقام
در شبیخونی به دست دشمنش افتاده است
هرکه اصلا زن ندارد شک نکن بیچاره هست
مثل اینکه دزد توی خرمنش افتاده است
خانه ی بی زن شبیه آنکه توی کشت و کار
از تراکتور بارها گاو آهنش افتاده است
ای خدا دنیا بدون زن شبیه دوزخ است
مثل گلزاری که لذت بردنش افتاده است
گر زنت رفت و برای او نوشتی نامه ای
خوب دقت کن ببین برگشتنش افتاده است؟😀
باز آید با هزاران عشق و احساس لطیف
بعد می فهمی که یاد مردنش افتاده است
خوشدل آن باشد که هرگز با زنش دعوا نکرد
شاید او هم یاد دارو خوردنش افتاده است
زن ذلیلی عالمی دارد که حتی بعد مرگ
زن به فکر بیشتر چاپیدنش افتاده است
#محمد_جعفر_زارع_خوشدل
اجتماعی طنز ۲۹۶
https://eitaa.com/joinchat/3838312753Cd75444eef6
https://t.me/khoshdeltanzjedi
#زن_ذلیلی #طنز_اجتماعی #شعر_ادبیات #خنده #عشق #خوشدل
تقدیم به آنان که مادر ندارند:💔
دسته دسته گل زیبا و معطر دارند
در بغل چلچله دارند، کبوتر دارند
سایهای هست به روی سرشان، دلگرمند
پشتگرمی به همین نخل تناور دارند
تا که از رایحهی عطر بهشتی مستند
چه نیازی به گلاب وگل و قمصر دارند
شانهای هست که با آن دو بغل گریه کنند
دامنی هست که لبخند از آن بردارند
هرچه عشق است خداوند به آنها داده
دلشان زنده به این است که دلبر دارند
اهل چای و غزل وکرسی و یلدا هستند
شعر و موسیقی و آجیل و سماور دارند
جمعشان جمعتر از شمع و گل و پروانه است
عدهای نیز فقط جمع مکسر دارند
احمد امروز نه، هر روز از این غم بنویس
تا زمانی که قلمهای تو جوهر دارند
ما کجا و دل خوش !هان دل خوش سیری چند؟
دلخوشی مال کسانی است که مادر دارند
#روز_مادر
#احمد_علوی
یکرنگی و بوی تازه از عشق بگیر
پرسوزترین گدازه از عشق بگیر
در هر نفسی که میتپی، ای دل من!
یادت نرود اجازه از عشق بگیر
#مصطفی_علیپور