عشق ما را پی کاری به جهان آورده است
ادب این است که مشغول تماشا نشویم
#صائب_تبریزی
هر كه آمد در غم آباد جهان چون گرد باد
روزگارى خاك خورد، آخر به خود پيچيد و رفت
#صائب_تبريزی
غنچه را باد صبا از پوست میآرد برون
بینسیم شوق، پیراهن دریدن مشکل است
#صائب_تبریزی
هر چند که در دیدهٔ ما خار شکستند
خاری به دل کس نخلاندیم و گذشتیم
#صائب_تبریزی
راه عشق
عشق راهی نیست کان را منزلی پیدا شود
این نه دریایی است کاو را ساحلی پیدا شود
سالها باید چو مجنون پای در دامن کشید
تا زدامان بیابان محملی پیدا شود
وحشت تنهایی از همصحبت بد خوشترست
سر به صحرا می نهم چون عاقلی پیدا شود
می توانم سالها با دام و دد محشوربود
می خورم بر یکدیگر چون جاهلی پیدا شود
نعل وارون و کلید فتح از یک آهن است
تن به طوفان می دهم تا ساحلی پیدا شود
گر کند غربال صد ره دور گردون خاک را
نیست مسکن همچو من بی حاصلی پیدا شود
رتبه گفتار ما و طوطی شیرین زبان
می شود معلوم اگر روشندلی پیدا شود
تخم در هر شوره زاری ریختن بی حاصل است
صبر دارم تا زمین قابلی پیدا شود
هیچ قفلی نیست نگشاید به آه آتشین
دامن دل گیر هر جا مشکلی پیدا شود
گوهر خود را مزن صائب به سنگ ناقصان
باش تا جوهرشناس کاملی پیدا شود
#صائب_تبریزی
حیرت هرکس دراین عالم به قدرِ بینش است
هرکه بیناتر دراین هنگامه، حیران بیشتر
#صائب_تبریزی
به غیر دل که عزیز و نگاه داشتنی است
جهان و هرچه در او هست، واگذاشتنی است
#صائب_تبریزی
┅ঈ نبض شعر ঈ┅:
📝
ساقی، برسان بادهی اندیشهگدازی!
کز ناخنِ اندیشه فگار است دلِ ما...
#صائب_تبریزی
📝
دل داشتیم، دادیم؛ جان بود، عرض کردیم
چیزی که یار خواهد، صبر است و ما نداریم
#رفیع_خان_باذل
میتوان با خار در یک پیرهن بردن به سر
لیک دشوار است با ناسازگاران ساختن
#صائب_تبریزی
مرا ز روز قیامت غمی که هست این است
که روی مردم عالم دوباره باید دید!
#صائب_تبریزی
از گلوی خود بریدن وقتِ حاجت ،همّت است...
ور نه هر کس وقتِ سیری، پیشِ سگ نان افکند...!
#صائب_تبریزی
هر که آمد در غم آباد جهان، چون گردباد
روزگاری خاک خورد آخر به هم پیچید و رفت
#صائب_تبریزی